eitaa logo
🇮🇷تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
228 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
873 ویدیو
124 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
پس از کشتن چه‌ حاصل گریه‌ کردن بر سرِ خاکم؟ که بی حاصل بُوَد ابری که بی هنگام می‌بارد !
هر پرده که از چهره مقصود برافتاد شد برق جهانسوز ومرا در جگر افتاد چون کنج لب وگوشه چشم است دلاویز هر چند که ملک دل ما مختصر افتاد آماده پیچ و خم بسیار شو ای دل کز زلف مرا کار به موی کمر افتاد کو حوصله دیدن و کو چشم تماشا گیرم که نقاب از گل روی تو برافتاد اندیشه معشوق نگهبان خیال است عاشق نتواند به خیال دگر افتاد با فیض سحرگاه دل تنگ چه سازد رحم است به موری که به تنگ شکرافتاد زاهد که گذشت از سر دنیا پی فردوس مسکین ز هوایی به هوایی دگر افتاد چون غنچه محال است که دلتنگ بماند کار دل هرکس که به آه سحر افتاد یکبارگی افتاد کلاه خرد از سر روزی که به بالای تو ما را نظر افتاد در غنچه دل خرده جان پرده نشین شد در سینه زبس داغ تو بر یکدگر افتاد از لذت دیدار خبردار نگردد چشمی که چو آیینه پریشان نظر افتاد از سینه برآید دل پر آبله صائب در بحر نماند چو صدف خوش گهر افتاد
🇮🇷تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
هر پرده که از چهره مقصود برافتاد شد برق جهانسوز ومرا در جگر افتاد چون کنج لب وگوشه چشم است دلاویز ه
کو حوصله‌ی دیدن و کو چشم تماشا؟ گیرم که نقاب از گل روی تو بر افتاد... نمیدونم چه تفسیری نوشتن برای این بیت... ولی بنظرم صائب اتفاقا با این حرف میخواد معشوق رو به برداشتن نقاب از چهره ترغیب کنه... دیدین گاها آدم وقتی یه چیزی از کسی که دوسش داره درخواست می‌کنه چی بهش میگه؟... بعد از بارها درخواست، میگه من دیگه نمیدونم چیکار میخوای بکنی... میخوای اجابت کن، میخوای نکن... حوصله‌مو سر بردی... یه جورایی بیخیال میشه... ولی نشده... صائب اینجا یه زرنگی و خوشذوقی دیگه ای کرده و توی مصرع دوم یه تعریف هم از معشوق می‌کنه و از «گل روی» معشوق استفاده میکنه برای ترغیب بیشتر...
آرامش است، عاقبت اضطراب ها...
الدن چیخارام زلف پریشانینی گورجک
کفّاره‌ی شراب‌خوری های بی حساب هُشیار در میانه‌ی مستان نشستن است...
سر بی مغز ز عمامه نگردد پر مغز... این نه عیبی‌ست که پوشیده به سرپوش شود
مرا ز روزِ قیامت، غمی که هست این است: که روی مردم عالَم، دو بار باید دید...
غافل، کُنَد از کوتهیِ عمر، شکایت شب، در نظرِ مردمِ بیدار، بلند است...
هدایت شده از مَکتَبِ غَم
آیینه‌ایم، گر چه تَرَک خورده‌ایم ما از روزگار، سنگِ‌ محک خورده‌ایم ما...
هدایت شده از مَکتَبِ غَم
آیینه‌ایم، گر چه تَرَک خورده‌ایم ما از روزگار، سنگِ‌ محک خورده‌ایم ما...