هدایت شده از حیـّان🇵🇸
کاروان رفت و تو در خواب
بیابان در پیش..
کی روی، ره ز که پرسی،
چه کنی، چون باشی..
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
بهر درد دل ما از تو دوایی نرسید
سعی بسیار نمودیم، به جایی نرسید..
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
قامتم چنگ شد و لطف تو ننواخت مرا
بی نوایی ز تو هرگز به نوایی نرسید..
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی...
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی
مرا مگو که چه نامی به هر لقب که تو خوانی
چنان به نَظْرهی اول ز شخص میببری دل
که باز مینتواند گرفت نظرهی ثانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت
ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام من برسانی
سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
#سعدی
#عکس_نوشته
نادر ابراهیمی در آستانهی حکایت است و کتاب دارد تمام میشود و خبری هم از جلد بعدی نیست...
چه چیز از این بدتر؟...
و من باید یک نادر ابراهیمیِ دیگر بشوم تا این حکایت را به پایان برسانم...
باید این حکایت، تمام شود...
#نادر_ابراهیمی
#سه_دیدار
#کتاب