اما مگر انسان چقدر می تواند فراموشکار باشد؟...
بالاخره بوی یک عطر آشنا به مشامش می خورَد...
بالاخره یک روز از کوچهای که خاطرات خود را در آن کاشته بود رد می شود...
نجوایی آشنا گوشش را نوازش میکند...
اسمی قریب در شهری غریب می شنود...
مگر انسان چقدر می تواند فراموشکار باشد؟
ما که به اندازهی تک تک سلول هایمان با خدا خاطره داریم... این خاطره ها را چه کار خواهیم کرد؟... که حتی اگر ما نیز فراموش کنیم، او خود به یادمان خواهد آورد... آن روز چه کنیم؟...
مگر انسان چقدر می تواند فراموشکار باشد؟... تا کی؟...
#شاید_خودم
@Tanhatarinhaa
امروز پنجشنبه_ ششمین روز از هفتهی پر ماجرا_ سومین روزِ معشوقهی پاییزی_ صفر یک 🍂🪵🫀
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
#محمد_علی_بهمنی
#شعر
دیگه واقعا حالم داره از وضعیت اینترنت به هم میخوره... لعنت به باعث و بانی این وضعیت...
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
این هم از چیرگی #پاییز بر در و دیوار #شهر... همین را می خواستیم مگر نه؟... #عکس #عکاسی
پنجشنبهی هفتهی قبل چقدر عجیب بوده...
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
پ.ن: این #بیکلام_گفت مرا از عمق جان، محزون کرد... اسم آهنگ « wormhole» هستش، یعنی کرم چاله... ولی م
با این #موسیقی دیوانه کنندهای که پاییز دارد، عجیب تر هم می تواند بشود...
ماییم و موجی از غم، غرقیم در رهایی...
درماندهایم و عاجز، شرمنده از جدایی...
#شعر
#شاید_خودم
@Tanhatarinhaa
امروز جمعه_ آخرین روزِ هفتهی پرماجرا_ چهارمین روزِ معشوقهی پاییزی_ صفر یک 🍁🪵🫀
ما ز غفلت، رهزنان را، کاروان پنداشتیم
موجِ ریگِ خشک را، آبِ روان پنداشتیم...
#صائب_تبریزی
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
ما ز غفلت، رهزنان را، کاروان پنداشتیم موجِ ریگِ خشک را، آبِ روان پنداشتیم... #صائب_تبریزی
ما به غفلت شهرهایم، این دل، خودش غفلتْسَرٰاست...
#شاید_خودم