eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.5هزار دنبال‌کننده
63 عکس
80 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjone مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️راه را باز نمایید محرم آمد ▪️دم بگیرید که هنگامه ماتم آمد ▪️دست بر سینه نهاده همه تعظیم کنید ▪️مادری دست به پهلو، کمری خم آمد ▪️نوکران، سینه زنان، گریه کنان، مویه کنید ▪️سر برهنه ز جنان ، حضرت خاتم آمد ▪️پیرهن مشکی ما حوله احرام عزاست ▪️در حسینیه ی ارباب، خدا هم آمد کی داده به ما این گریه‌ها رو منشاش چیه؟! ▪️چشم ماگریه کنان، وصل به چشم زهراست ▪️زین سبب سلسله ی اشک منظم آمد فرمود ابا بصیر از روز عاشورا که حسین ما را کشتند ، مادرم هر روز بر ابی عبدالله گریه می‌کنه، گریه‌های مادرم هم شَهَقه است یعنی گریه همراه با ضَجّه و ناله و فریاد... ▪️چشم ماگریه کنان، وصل به چشم زهراست ▪️زین سبب سلسله ی اشک منظم آمد روز محشر که همه ی خلق خدا حیرانند رتبه ی زائر ارباب مقدم آمد به زائر ابی عبدالله ،قیامت ، ندا میاد ، به برکت زیارت حسین، تو حق شفاعت پیدا می کنی، ▪️قدر بال مگسی اشک بشوید دل را ▪️قطره ای پاک تر از چشمه ی زمزم آمد روز اولیه پرونده نوکریت رو عرضه کن ▪️عرضه بر دوست کنم نوکری یک ساله ▪️که همه عشق خدا صاحب پرچم آمد جلوتر از تک تک ما کی اومده توی مجلسش... ▪️فاطمه (س) منتظر آمدن ما بوده... به بی بی نشون بده افتخار کن ▪️فاطمه (س) منتظر آمدن ما بوده ▪️لشکر گریه کنان شه عالم آمد ▪️تا ابد یار قتیل العبراتیم همه ▪️صاحب گریه و زهرا سکناتیم همه بی مقدمه برم سراغ روضه مسلم، از شبی که طوعه به او پناه داد، لب به آب و غذا نزد طوعه تا صبح چند مرتبه رفتم و آمدم ، دیدم فقط داره توی سجاده گریه می‌کنه، انگار پشیمانه چیزیه کاش ابی عبدالله نیاد کوفه... لب به آب و غذا نزد این آقایی که شبانه تو کوچه‌های کوفه سرگردانه، وقتی حمله کردند به خانه طوعه، مسلم مرد جنگه حریفش نشدند اما مسلم تدبیرش رو به کار برد اجازه نداد درگیری در صحن خانه اتفاق بیفته... بلکه یه بار دیگه زن آسیب ببینه بلافاصله جنگ رو از منزل طوعه برد بیرون.... طوعه کجا فاطمه کجا ... خانه طوعه کجا خانه حضرت زهرا کجا ... لذا بلافاصله جنگ رو از منزل طوعه برد بیرون بیش از این دیگه خجالت زده نشه حالا زبان حال مسلم رو با ابی عبدالله اشاره من اشاره کنم ناله ی وز اول با خودت... ▪️بر سر شانه کوه غم از من ▪️زخم خوردن زیاد و کم از من ▪️تو سلامت مدینه برگردی ▪️خنجر کُند و شمر هم از من دارند بلا رو با هم تقسیم می‌کنند با ابی عبدالله ▪️این شب بی ستاره از مسلم ▪️جگر پاره پاره از مسلم ▪️سر اکبر به نیزه ها نرود ▪️سر دارالاماره از مسلم آقا جان ▪️بزن آتش که خِرمنش با من ▪️از دهن نیزه خوردنش با من ▪️تو نخی از عبات کم نشود ▪️بی کفن ماندن تنش با من هان ناله هات رو رها کن ابی عبدالله برا مسلم گریه کرده‌ ها حیفه حقش رو ادا نکنی حسین ، ▪️سر بازار و ازدحام از من ▪️کینه ی شهر انتقام از من ▪️خواهرت را فقط تو بگردان ▪️هرچه سنگ است روی بام از من همش رو به جان می‌خرم اما زینب رو دیگه نیار... حالا تقسیم دارند می‌کنند ▪️بعد من ،اصل ماجرا با تو ▪️دردها با تو کربلا با تو ▪️سهم من بود گردنِ کوفه ▪️ته گودال و چکمه ها با تو ▪️بعد من ناله ی حرم با تو ▪️بی قراری دخترم با تو.... ابی عبدالله بغلش کرد حمیده رو یه جوری نوازش کرد نگفته فهمید یتیم شده... حسین ▪️بعد من ناله ی حرم با تو ▪️بی قراری دخترم با تو ▪️به پر بسته ام نگاه نکن ▪️سر دروازه میپرم با تو سرش رو وقتی از بدن جدا کردند پرتاب کردن روی زمین، سر رو ابن زیاد فرستاد برای یزید ، عرفه کجا اول ماه صفر کجا.. سرش رو که روز عرفه فرستادند یزید دستور داد بزنند روی دروازه شام... تا اول صفر سر مسلم بالای دروازه شام آویزان بود... آنقدر آفتاب صورتش رو سوزاند که وقتی زن و بچه‌اش رسیدند به شام، سر رو نشناختند از کجا فهمیدن سر مسلمه تا وقتی سر ابی عبدالله رو کنار سر مسلم زدند ، تازه فهمیدند ،این سر مسلمه که از اون روز بالا سر دروازه آویزانه ▪️بعد من رنج همسفر با توست ▪️سر نی گریه تا سحر با توست ▪️به زمین خوردنم صدایش ماند ▪️انعکاسش به طشت زر با توست حسین جان هرچی من اینجا مبتلا بشم در برابر اطلاعات شما هیچه آقا ▪️قسمت تلخ داستان با تو ▪️شام غم پس حسین جان با تو ▪️من که چیزی نمانده از لب هام با شمشیر لب‌های مسلم رو بریدند اما آقا ▪️زحمت چوب خیزران با تو همه روضه‌ها رو جمع کرده‌ ها اسم اونی رو ببرم که خیلی بهش ارادت داری، بند آخر من ▪️ آخر کار قائله با من ▪️ریسمان ،بند ،سلسله با من ▪️خار در پای دخترت نرود ▪️آن سه تا تیر حرمله با من حسین.... ====================
Sokhanrani - Roz 01 - 3.mp3
15.15M
▪️راه را باز نمایید محرم آمد ▪️دم بگیرید که هنگامه ماتم آمد ▪️دست بر سینه نهاده همه تعظیم کنید ▪️مادری دست به پهلو، کمری خم آمد ====================
❁﷽❁ (علیه السلام ) السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک خدا رو هزار مرتبه شکر میکنیم همین که زنده بودیم و شب اول محرمو درک کردیم از بی بی فاطمه ی زهراممنونیم عرض میکنیم بی بی جان، ممنونتیم همینکه امسالم لباس نوکری به تن ما کردید اجازه دادید جزء گریه کنان حسینت باشیم تا ذکر حسین باشد/آماده و همراهیم ما اذن عزاداری/ از فاطمه میخواهیم تا جان به بدن داریم/ ما پیرو این راهیم ما اذن عزاداری /از فاطمه میخواهیم شب اول محرم، از قدیم رسم بوده امشب برای سفیرابی عبدالله گریه می کنند شاید علتش این باشه، همه ی اوناییکه مسلمو تو کوفه تنها گذاشتن، روز عاشورا، امام حسینم تو کربلا تنها گذاشتن، الانم همینطوره، حواسمون باشه، نکنه نائب امام زمانو تنها بگذاریم، نکنه ولی فقیه ما، رهبر عزیز ما، از دست ماها به امام زمان شکایت کنه امشب همینطور که برا مسلم بن عقیل گریه میکنی تو دلت بگو یابن الحسن، یا امام زمان، آقاجان، ما مثل مردم کوفه نیستیم آقا، ببین چطور پشت نائب شما ایستادیم اگه شمام بیاید هرگز شما رو تنها نمیگزاریم، حالا هر کجا نشستی و صدای منو میشنوی دست راستتو به نشانه ی بیعت با امام زمان بالا بیار و صدا بزن یا صاحب الزمان.... با اضطراب و دلهره از روی بام ها باشد از این سفیر به آقا سلام ها مسلم بن عقیلو بردند بالای دارالاماره، یه نگاهی کرد سمت مکه، جایی که قافله ی ابی عبدالله آماده ی حرکت به سمت کوفه و کربلاست شروع کرد با امام حسین درد و دل کردن در رو به روی دارالعماره ز کینه ها باشد برای کشتن من ازدحام ها حال و هوای شهر پر از بی وفایی است بیعت شکسته اند همه بی مرام ها آقاجان یا ابا عبدالله این کوفیان بی خرد و تابع هوس شرمی نکرده اند ز روی امام ها اسفند توی کورۀ آهن بریختند تا بوی کسب تازه رسد بر مشام ها برخی برای گندم و برخی برای زر حاضر شدند تا شکنند احترام ها *(ورود به ) * چندین هزار نامه برایت نوشته اند بوی فریب می رسد از آن پیام ها آقای من، مولای من "مولا میا به کوفه" فقط ذکر مسلم است شاید رسد به تو همۀ این کلام ها  من سربریده ی سر دارالعماره ام پس جان من فدای لب تشنه کامها (۱) همین که مسلمو به اسارت گرفتن تا دستای مسلمو بستند دیدن داره گریه میکنه، یه نفر به طعنه گفت مسلم، چی شد؟ توکه مرد جنگ بودی حالا که فهمیدی داری کشته میشی داره به گریه افتادی صدا زد  «والله ما لنفسی أبکی» بخدا برا خودم گریه نمیکنم پس برا چی گریه میکنی آقا؟ «ولکن أبکی لحسین و آل حسین» (۲) گریه میکنم برای اون آقایی که نامه نوشتم گفتم بیا دست زن و بچشو گرفته داره میاد اما خبر نداره آه چند تا شباهت بین مسلمو خود ابی عبدالله ست یکی یکی میگم هرجوری بلدی گریه کن اول اینکه مسلمو تو کوفه سنگ باران کردند ارباب منو شماسیدالشهدارو هم سنگ زدند دوم اینکه به لب و دندان مسلم جسارت شد لبهاش پاره شد دندونهاش شکست ارباب منو شمام، به لب و دندانش جسارت شد اما اینجا یه تفاوتیم وجود داره موقعی که لب و دندان مسلمو شکستن نوامیس مسلم، دخترای مسلم، نبودن ببینن اما قربون اون آقایی برم، نامرد هی با چوب خیزران میزد جلو چشم دختراش جلو چشم خواهراش آه یه دونه دیگه از شباهتارم بگم عرضم تمام بدن مسلم رو از بالای دارالاماره به زمین انداختن ارباب منوشما سیدالشهدا از رو مرکب به زمین انداختن اما بازم یه تفاوتی داره بدن مسلمو لااقل لگد مال اسباشون نکردن اما قربون اون آقایی برم که نامرد صدا زد کی حاضره با اسب بر بدن حسین بتازونه؟ ده نفر اومدن جلو گفتن: یاامیر ما به اسبامون نعل تازه زدیم آه جلو چشم زینب جلوچشم بچه های حسین هی با اسباشون میرن دوباره برمیگردن هر جا نشستی ناله بزن یا حســـــــــین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱)✍🏻شاعر:سید سعید پور هاشمی (۲) تاریخ طبری: ج5 ص374 ، الارشاد: ج2 ص59 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤مداح ارجمند : کربلایی حاج اسماعیلی ┏━━━ °•🏴•°━━━┓ ┗━━━ °•🏴•°━━━┛
❁﷽❁ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک  کاروان عشیره ی خورشید وارد قتلگاه خون شده است کاروانی که محو در معبود وارد ورطه ی جنون شده است روز دوم محرم همین که قافله ی ابی عبدالله وارد سرزمین کربلا شدند سیدبن طاووس تو لهوف این جوری نوشته آقا سیدالشهدا سوال کردند نام این سرزمین چیه؟ یه نفر گفت به اینجا کربلا میگن ، تا اسم کربلا رو شنید فرمود اِنزِلوُها یعنی از مرکب ها پیاده شید چندتا جمله فرمود ابی عبدالله یکی یکی میخونم و ترجمه می کنم فرمود : هَاهُنَاوالله مَحَطُّ رِکابنَا، این سرزمین همونجاییه که خیمه هامو نو بر پا میکنیم وَ سفكُ دِمَائِنَا اینجا همونجاییه که خونهای ما ریخته میشه هَاهُنَاوالله مَحَطُّ قبورنا اینجا همون جاییکه قبرهای ما رو برپا می‌کنند تا اینجا کسی بلند بلند گریه نمی‌کرد اما یه جمله ای فرمود ابی عبدالله من میگم شاید از اینجا به بعد صدای ناله ی زینب بلند شد فرمود هاهُنا والله سُبِیَ حَریمِنا (۱) یعنی این سرزمین همون جاییه که اهل بیت ما رو به اسارت می‌برند صدای نالتو آزاد کن بگو حسین یه جوری ناله بزن صدای ناله و شیون زینب و کسی نشنوه حسین جانم به این ناله ها جانم به این گریه ها همه ی دشت ساکت و آرام در تماشای منظری زیباست حالا خیمه ها رو برپا کردند یکی یکی میخان مخدرات از ناقه ها پیاده بشن همه ی دشت ساکت و آرام در تماشای منظری زیباست دست عمّه درون دست علیست پلّه ی عمه زانوی سقّاست در همین دشت عاشقی می شد خیمه هاشان یکی یکی برپا خیمه ی زینب است پیش حسین پاسدار حرم شده سقا گوشه ی خیمه دختری کوچک روی پای حسین خوابیده ناگهان می پرد ز خواب خوشش خواب آشفته ای یقین دیده گفت بابا که خواب می دیدم شامیان معجر مرا بردند گوئیا در پس همین خیمه عمّه جان تازیانه می خوردند گوشه ی خیمه ای در آنسو تر بین گهواره طفلکی خواب است دخترک خواب دیده که سر او بر نوک نیزه مثل مهتاب است صداتو آزاد کن بگو حسین امشب بگو آقا جان اگر چه من لایق نیستم اما اجازه بده منم سیاهی لشکرت باشم نکنه بچه هات از سیاهی لشکر دشمن به هراس بیفتن آقا جان از سر اضطراب و تشویش و بی قرارای یکی یکی زینب می شمارد دوباره تعداد مردهای قبیله را امشب با وجود تمام مردان و غیرت آسمانی عبّاس ترسی از جانب سیاهی ها اندکی هم نمی شود احساس از پس یکدگر گذشت ایّام و کنون عصر روز عاشوراست از روز دوم محرم ببرمتون عصر روز عاشورا آسمان بی قرار و دلتنگ است در دل اهل این حرم غوغاست چه خبر بود؟ رفته بر روی نیزه ها خورشید پیش چشمان خیس یک خواهر دم به دم می رسد به گوش پدر صوت کم جان هق هق دختر دختر فاطمه پریشان است خیمه ها گَر گرفته واویلا دختری که کبود سیلی هاست روضه می خواند از دل زهرا(۲) همین که خیالشون راحت شد حسین به شهادت رسید سر نورانی ارباب رو به نیزه ها زدن صدا زد یه عده اراذل و اوباش بیان می‌خاید چی کار کنید؟ باید به خیمه ها حمله کنید خیمه هایی که روز دوم محرم، یکی یکی با چه صفایی برپا کردن حالا دارن همه رو آتش می‌زنند مخدراتی که با چه احترامی وارد این سرزمین شدند حالا یکی یکی دارن فرار میکنن حالا فهمیدی چرا ابی عبدالله فرمود: هاهنا والله سبی حریمنا اینجا همونجاییه که اهل بیت ما رو به اسارت میبرن هرجا نشستی ناله بزن یا حسین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱) لهوف سید بن طاووس (۲) ✍وحید محمدی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┏━━━ °•🏴•°━━━┓ ┗━━━ °•🏴•°━━━┛
زنده تصـویری 🇪🇬ویژه چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری 🇪🇬باحضور مداح اهل بیت (ع): 🇪🇬حاج یوسف ارجونی ✨زمان دوشنبه ۱۱ تیرماه ۱۴۰۳ ✨ساعت : ۲۰ ✨پخش زنده‌ پیام رسان ایتا،کانال نوحه و روضه ✨عرشیان عشق: @Arsheyan_Eshgh
السلام علیک یا اباعبدالله ▪️راه را باز نمایید محرم آمد ▪️دم بگیرید که هنگامه‌ی ماتم آمد یه خواهشی دارم؛ زن و مرد دست یه لحظه دست به سینه‌ی‌مبارکشون بزارند کار دارم باهاتون ▪️دست بر سینه نهاده همه تعظیم کنید چرا؟ ▪️مادری دست به پهلو، کمر خم آمد حسین.. . وای بلدی خیر مقدم به مادرش بگی یا نه؟ حسین... وای دیگه کی داره میاد تو عزای ابی‌عبدلله؟ ▪️نوکران، سینه‌زنان، گریه‌کنان، مویه کنید ▪️سربرهنه ز جنان حضرت خاتم آمد چرا سربرهنه؟ آخه عمامه‌اش این روزا رو سر حسینِ فردا براتون میگم... ▪️پیرهن مشکی ما، حوله‌ی احرام عزاست ▪️در حسینیه‌ی ارباب خدا هم آمد دیگه آمادگیت باید کامل بشه... ▪️چشم ما گریه‌کنان، وصل به چشم زهراست فرمود مَا مِنْ بَاکٍ یبْکیهِ إِلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ  یعنی هر کی گریه کن حسینم هست به حضرت زهرا وصل میشه... ▪️چشم ما گریه‌کنان، وصل به چشم زهراست ▪️زین سبب سلسه‌ی‌ اشک منظم آمد فرمود فاطمه جان يا فاطِمَةُ! كُلُّ عَينٍ باكِيَةٌ يَومَ القِيامَةِ فاطمه جان! دخترم، قیامت همه چشم‌ها گریونه إلاّ عَينٌ بَكَت عَلى مُصابِ الحُسَينِ؛ غیر اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه زیاد خسته‌ات نکنم فقط یه اشاره کنم دیگه چیزی نمونده قافله برسه کربلا منزل به منزل دارند به کربلا نزدیک میشند... ▪️قافله سالار اومده ،خدا کنه برگرده ▪️میگن علمدار اومده ،خدا کنه برگرده ▪️عمه‌ی سادات اومده، خدا کنه برگرده ▪️قبله حاجات اومده ،خدا کنه برگرده خب این مال این قافله... دیگه کیا دارن میان؟ ▪️صدای شمشیر اومده ،خدا کنه برگردند ▪️بوی غل و زنجیر اومده ،خدا کنه برگردند ببینم با این بیت چه میکنی؟! ▪️حرمله با تیر اومده ،خدا کنه برگردند ▪️خولی با شمشیر اومده، خدا کنه برگردند ناله بزن یا حسین... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
▪️باز آمدم از فاطمه برنامه بگیرم ▪️از قاصد اندوه خبرنامه بگیرم ▪️بی نامه ی زهرا ، به عزا ره ندهندم ▪️در پشت درم ، بار دگر نامه بگیرم ▪️سوگند به آن کشته که در پشت در افتاد ▪️در باز شود باز اگر نامه بگیرم ▪️ایام محرم شد و ذیحجه سرآمد ▪️در میزنم از پیک سحر نامه بگیرم ▪️چاووش عزا موکب غم را حرکت داد ▪️میل سفرم هست ، سفر نامه بگیرم دیگه چیزی نمونده این قافله برسه کربلا، ▪️ای همسفران قافله را تند نرانید ▪️کز اصغر شش ماهه گذرنامه بگیرم (۲) ▪️شمیم پرچمش میاد ▪️بوی محرمش میاد ▪️چه بلایی سرش میاد ▪️صدای مادرش میاد ببینم از این بند چی برداشت می‌کنی ... ▪️یکی میاد یکی میره ▪️شهید میاد اسیر میره ▪️جوون میاد و پیر میره... حسین... ابی عبدالله رسید منزل ثَعلَبیّه ، اونجا اتراق کردند دوتا قاصد از کوفه میومدند حضرت پرسید :از کوفه چه خبر؟! گفتند ،همین قدر بگیم مسلمت رو کشتند تا این خبر رو دادند فَبَکی الحُسین... ارباب ما گریه کرد فرمود رَحِمَ الله مُسلِما انّا للّه و انّا الیه راجعون بعد صدا زد حمیده دختر مسلم رو بیارند مسلم توی کربلا ۵ تا شهید داره دوتا آقازاده‌اش توی خود کربلا کشته شدند که حضرت در ناحیه مقدسه به اون‌ها سلام میکنه دوتا آقازاده‌اش ،محمد و ابراهیم اند که در مُسَیّب کشته شدند یه دختر هم داره به نام حمیده ، که در ماجرای شام غریبان کشته شده، این دختر رو صدا زد بغلش کرد ابی عبدالله دایی این دختره... یه جوری نوازشش کرد... که این دختر فهمید یتیم شده... حضرت فرمود مبادا دلتنگی کنی من هستم.... خواهران و دختران من هستند... سکینه این صحنه رو به خوبی داره می‌بینه، گذشت تا عصر روز عاشورا با همه وداع کرد ، همه رو آروم کرد ، این زن و بچه و خواهر رو به خیمه‌ها راهی کرد ، سوار ذوالجناح شد دید دیگه مرکب حرکت نمی‌کنه ، یه نگاه کردید ذوالجناح سرش رو پایین انداخته، سکینه مانع حرکت ذوالجناح شده، از اسب پیاده شد ، این نازدانه رو بغل گرفت، یا الله نمی‌دونم این نازدانه چه جوری حرف می‌زد دل حسین رو به لرزه انداخت فرمود لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَةً مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی‏ یعنی تا زنده‌ام دلم رو آتش نزن.... هان هرجوری بود این دختر در دل بابا آرام گرفت دسته نوازش بابا روی سر دختر قرار گرفت هرجوری بود دختر رو آرام کرد اما بمیرم عصر روز یازدهم این نازدانه اومد کنار گودال قتلگاه هرچی گشت بلکه یک بار دیگه آغوش بابا رو پیدا کنه ، دست نوازش بابا رو روی سرش بیاره هر کاری کرد نتونست می‌دونی چرا ؟! هر طرف بدن رو که برداشت ، طرف دیگه متلاشی شد.... بدن امام احترام داره هر کاری کرد دید بدن داره متلاشی می‌شه آخرالامر بدن رو روی زمین گذاشت فَانْكَبَّتْ عَليهِ بر آن بدن سجده کرد این لب‌ها رو گذاشت روی رگ‌های بریده ... یه وقت شنید از اون حنجره ی خونی بابا، این صدا بلند شد سکینه جان ، به شیعیان من سلام منو برسان بگو بابام رو لب تشنه کشتند... ای حسین.... ▪️شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ ماءَ عَذْبٍ فَاذْکرُونِی ▪️أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی اگه من و تو روضه خون شدیم ، از اثر اون سلامی که از حنجره اربابمون به ما رسیده روضه رو به همون جایی ختم کنم که شعرم ختم شد سکینه جان به اونا بگو ▪️لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاً تَنْظُرونی ▪️کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی حسین... بابی المُستضعف الغریب یا قتیل الله یا أبا عبدالله ▪️لطفی که تو کرده‌ای به من مادرم نکرد ▪️ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین بالحسین یا الله =================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی