eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.5هزار دنبال‌کننده
63 عکس
80 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjone مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•بار بگشایید.... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── بی بی زینب سنّ و سالی نداره، یه مرتبه از خواب پرید، شروع کرد گریه کردن. مظهرِ عاطفه، مظهرِ مهربانیِ خدا فاطمه ست... دوید زودی بغلش گرفت گفت :دخترم زینبم! چی شده مادر؟ عرضه داشت مادر خواب دیدم، نگرانم دلشوره دارم.. گفت: دخترم زودی بیا ببرمت پیش جدّت رسول خدا. تا آورد خدمت رسول خدا، نوه ی عزیزش زینب رو بغل گرفت، عزیز دلم! آینه ی فاطمه، زینبِ من، هی می‌گفت: زینبِ من! نبینم گریه اتو..بگو ببینم چه خوابی دیدی.. صدا زد.. یا رسول الله !خواب دیدم تو یه بیابونی هستم، طوفان شدیدی شد، پناه بردم به یه درختی، تا پناه بردم به اون درخت، درخت از ریشه کنده شد همه جا تاریک شد.. طوفان به راه خودش ادامه داد. دستمو دراز کردم یه شاخه ای رو گرفتم، اون شاخه شکست. پیغمبر آروم آروم گریه کرد. بابا یا رسول الله! شاخه ی دیگری رو هم گرفتم، اون شاخه هم شکست، دو تا شاخه ی دیگه مونده بود، اون دو شاخه رو هم که گرفتم، اون دو شاخه هم شکست. من تو این بیابون تو اون تاریکیا خیلی ترسیدم.. ناله ی پیغمبر بلند شد. صدا زد: عزیزم! خوابت رو تعبیر می‌کنم. اون درختی که دیدی من بودم بابا! اول شاخه ای که گرفتی مادرت فاطمه بود بابا! دوم شاخه بابات علی بود.همه ی امیدت به حسن و حسین بود عزیزم! همهٔ شاخه ها شکستن تا رسید به شاخه ی آخر..رسول الله فرمود: یه روزی تو یه بیابونی حسینت رو ازت می‌گیرن..زینبم تو آواره ی بیابان ها میشی عزیز دلم......! ابی عبدالله هر چه کرد دید ذوالجناح حرکت نمی‌کنه، پیرمردی رو صدا زدن، حضرت فرمود: به من بگید اینجا کجاست؟ صدا زد.. آقا جان اینجا رو نینوا میگن، گفت: آقا جان! قدیمیا میگن اینجا کربلاست. فرمود:...* بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکَش با دل و جان آشناست *اینجا همون جائیه که جدّم فرمود.همچین که حسین اومد پایین یه وقت خبر دادن گفتن آقا خواهرت زینب کارت داره... همچین که اومد بی بی فرمود: حسین! جونِ زینب بیا برگردیم، حسین جان! از همون لحظه ای که وارد این سرزمین شدی دلم شور میزنه. داداش وارد این سرزمین شدیم ناخودآگاه بچه ها دارن گریه میکنن.. یه دختری دامن عمه رو گرفت گفت: عمه! مگه نگفتی میخوایم مهمونی بریم. عمه پس چرا نیزه هاشون رو به ما نشون میدن.. حسین، حسین.... تا ابی عبدالله دستور داد بار بگشایید، اول کسی که اومد جلو، اباالفضل بود، آقا جان امر، امر شماست.. فرمود: عباس جان! با دیگران خیمه ها رو بر پا کنید. با تمام سختیا و بیچارگیایی که تو این مسیر کشیدن، با احترام از این مَهمِلا پایین اومدن، عمو عباس رقیه رو بغل گرفت. سکینه رو با عزّت و احترام پایین آوردن.. پایین اومدن بی بی زینب مقدّمات داره، آخه عقیله ست... جوونای هاشمی اومدن کوچه باز کردن برا عمه شون، قاسم اومد سرشو پایین انداخت مؤدب، دست عمه رو گرفت، یه دستشو علی اکبر گرفت، یه نگاه کرد به صورت قاسم گفت: پسرم! دلم برا داداشم تنگ شده، کاش بابات بود می‌دید حسین چقدر غریب شده.. اما این آخرین باری بود که عمه رو اینجور با احترام پایین آوردن، گفت: حسین جان! قلبم داره میلرزه، چهار پنج ساله بودم بین در و دیوار مادرمو کشتن.. بابامو تو کوفه کشتن..گفتم داداش دارم سایه ی بالا سر دارم. هفتِ صفر پاره های جیگر داداش حسنمو دیدم. حسین جان بیا بریم نمی‌خوام سر بریدت رو بالای نیزه ها ببینم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
02-roze.mp3
25.8M
|⇦•بار بگشایید.... و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
اَلسَّلامُ عَلَیک یا اَباعَبدِللّه وَ یا بابَ نِجاةِ الْأمّة وَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة ▪️رونق گرفت از غم تو زندگانیم ▪️ای یار مهربان به کجا می‌کشانیم ▪️خواب و خوراک زندگیم را گرفته است چی؟ ▪️حتی خیال اینکه بخواهی برانییم ▪️زهرا مرضیه به سرم دست می‌کشد ▪️وقتی سیاه لشکر هیأت بدانییم ازت ممنونم آقا، چهار روزه به احسن وجه داری ازم پذیرایی میکنی خوب مهمون‌نوازی کردی، اگرچه ازت خوب مهمون‌نوازی نکردن خوب پذیرایی از ما کردی اگرچه از تو با تیر و نیزه پذیرایی کردن ▪️آقا، شرمنده‌ام گناه مرا از تو دور کرد ▪️شرمنده‌ام حسین که من از شما نی ام ▪️بر سینه میزنم که مطهر کنی مرا ▪️مشغول گردگیری و خانه‌تکانی ام هان.. باهاش حرف بزن.. ▪️ما را نمیخرد کسی جز تو یا حسین آخه جنس قراضه و آلوده رو کی میخره ▪️ما را نمیخرد کسی جز تو یا حسین ▪️مبهوت از این بزرگی و این مهربانی ام بچه‌هاش رو خودش لباس رزم به تنشون کرد، به نقلی موهاش ن رو شونه کرد، سرمه به چشماشون کشید برید فدایی امام زمانت ن بشید اول اومد به رسم ادب اجازه گرفت حضرت یه مقداری تعلل کردند فرمودن آخه عبدالله اینجا نیست، شاید اجازه نداشته باشی، فرمود خودش به من سفارش کرده، بچه‌ها مو جلوتر از بچه‌های حسین قربانی کن آقاجان یعنی میشه ماهم بچه‌ها مون قربانی تو بشند اجازشو گرفت بعضیا حتی نوشتند ابی‌عبدلله اجازه نداد افتاد دست حسین رو بوسید گفت داداش به جان مادرم اجازه بده اسم مادر که میومد همه‌ی بدنش میلرزید ▪️آخه من ایستاده بودم دیدم که مادرم را ▪️قاتل گهی به کوچه گه به خانه میزد مادر مادر مادر مادر اصلا هر جا یه شونه یه قسم یه به نه از مادرش فاطمه میومد ابی‌عبدلله اروم و قرار نداشت عصر عاشورا که پیراهن رو آورد.. نه دیگه اونجا نبرمت.. بزار برگردم این دوتا آقازاده‌اش رو آماده کرد راهی میدان کرد، وقتی به شهادت رسیدند نوشتند خود ابی‌عبدلله آمد بالا سرشون، هر دو رو بغل کرد آورد به خیمه اما هرچی منتظر موند زینب نیومد این خانمی که برا علی اکبر جلوتر از همه اومده بود برا بچه‌هاش دیگه از خیمه بیرون نیومد ترسید برادر خجالت بکشه آی حسین... ====================
rozeye_mirza mohamady_94_4 [کيفيت متوسط].mp3
6.17M
اَلسَّلامُ عَلَیک یا اَباعَبدِللّه وَ یا بابَ نِجاةِ الْأمّة وَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة ▪️رونق گرفت از غم تو زندگانیم ▪️ای یار مهربان به کجا می‌کشانیم ====================
کربلا نمایشگاهی از عاقبت به خیری و عاقبت به شری دشمن هست که دوتا نمونه ابی‌عبدلله اینجا رو کرده منهای اون سی تا نمونه سی نفر از لشکر دشمن تو ساعات پایانی عمر ابی‌عبدلله اومدن ملحق شدن به ابی‌عبدلله، یعنی عاقبت بخیر شدن که حالا کمتر بهش پرداخته میشه و عجیبه تو حائرحسینی دفن هستن و جزو شهدای کربلا اما دونفر سمبل هستن، یکی زهیر، یکی حُر هرگزم امام حسین شناسنامه‌شون رو به روشون نیاوردن که بگه زهیر تو یه عمر عثمانی بودی حالا برو مثلا مرکبهای ما رو نگهدار نه، از زهیر فرمانده درست کرده برین بخونین لشکر رو به سه قسمت تقسیم کرده قلب، میمنه، میسره قلب لشکر خودش، میمنه رو داد به حبیب، میسره رو داد به زهیر یعنی اگه چشم حسین تو رو بگیره از تو فرمانده درست میکنه فهمیدی چی گفتم فک نکن تو دستگاه امام حسین بیکاری‌ها اینجا هیشکی بیکار نمیمونه، اشتغال زایی تو دستگاه ابی‌عبدلله موج میزنه فک نکن بیکاری، آقا سریع مشغول میکنه آمد خدمت امام، اسلم بن عمرو، غلام ترک، قبلا هم گفتیم می‌ارزه هزار بار بگیم گفت آقا ما که در معیت شما اومدیم هر روز داره به لشکر دشمن اضافه میشه و گویا اینا میخوان با تو بجنگن گفت بله آقا من که اصلا جنگ بلد نیستم من صلاح جنگی دست نگرفتم که امام نفرمود حالا که جنگ بلد نیستی برو بیرون از کربلا حضرت سکوت کردن تا خودش برا خودش تو دربار ابی‌عبدلله اشتغال‌زایی کنه چند دقیقه گذشت، گفت آقا من یه چیز رو خوب بلدم چیه؟ گفت آقا من قصه‌گویی خوب بلدم گوش بده جوان اجازه میدی از همین روز دوم که وارد کربلا شدم شبا برم به بچه‌ها تو خیمه قصه بگم الله‌اکبر.. ارباب ما یه قصه‌گویی رو هم از چشمش ننداخته خب سهم قصه‌گویی چقدر؟ هرگز مثل سهم حبیب نیست اگه به ما بگن نمره بده نه صلاح جنگی.. افتاد رو زمین، اصلا باور نمیکرد ابی‌عبدلله بیاد امام اومد بالا سرش خب بالا سر جون هم رفته، هفده تا غلام سیاه ارباب ما با خودش برده دیگه خودتو از غلام سیاه ارباب کمتر ندون که قربونت برم بالاسر جُون هم آمد، اما اون غلامی که نوشتن  وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ، جُون نبود، اسلم بن عمرو هست یعنی چی یعنی همون کاری که با علی اکبرش کرد با این غلام ترکش کرد تو دستگاه امام حسین هرگز ابی‌عبدلله مدیون کسی نمیشه داری میای، یه مهری برمیداری، چهارتا زباله ریخته شده برمیداری، حسین جان ما مجلس تو رو تمیز کردیم آقا، تو هم قلب ما رو تمیز کن حسین جان یه گوشه مجلست وایسادم همه تماشا میکردن من گفتم بزار رونقی باشم سینه زدم، آقا این سینه‌ام رو به آتش حرام کن، این چشمی که برات گریه کردم دیگه نزار نامحرم نگاه کنه، اصلا لذتش رو حرام کن برام آقا روم نمیشه این چشما رو برا تو تحویل بدم فردا بگی خجالت نکشیدی هم برا من گریه کردی هم به حرام نگاه کردی حسین جان این گوشم رو دهه‌ی اول آوردم معارف قرآن و اهل‌بیت شنیدم قول بهت میدم دیگه با این گوش حرام نشنوم با این زبان خیلیا رو رنجوندم اما تو دهه اومدم همش ذکر تو رو گفتم حسین جان این زبونی رو که برا تو میچرخه نزار برا غیر تو هم بچرخه ما با این زبون قیامت کار داریم اون ساعتی که با بدن بی‌سر میاد، ما میخوایم به اون آقا سلام بدیم نشه قیامت به ما هم بگن اِخسَؤا فِیها، یعنی لال بشید منِ خدا بدم میاد شما حرف بزنید نه ما میخوایم برا آقامون روضه بخوانیم حسین جان کمک بکن این اعضا و جوارحم خرج خودت بشه، نه تو دهه تا دم مرگ، این اعضا و جوارحی که خرج تو کردم خرج گناه نکنم ان شاء الله روز ما گنهکارا هست دیگه هرکی خودش رو گنهکارا نمیدونه بره من خودمو معرفی بکنم تو راحت باش من همونی هستم که لیلة القدر به تو قول دادم اما زیرقولم زدم امیدوارم کردن هرکی لیلة‌القدر، ماه رمضان جا بمونه، روز عیدفطر و شب عید فطر می‌بخشنش من از شب عید فطر هم جاموندم، بعد گفتن کسی که ماه رمضان بخشیده نشه شقی و بدبخت هست یه آب باریکه به نام عرفه برام گذاشتن من همونیم که عرفه هم آدم نشدم میخوای منو بخری؟ که خودتم آقا میدونی ▪️مارا کسی نمیخرد به غیر از تو یاحسین.. السلام علیک یا رحمةَ اللهِ الواسِعَه رحمت خدا بر نفس هاتون، امروز اینجوری باید سلام بدید دیگه و یا بابَ نَجاةِ الاُمَّة و یا کهفَ المُستَجیرین ▪️ما به این در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم ▪️از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم آبرو می‌رود ای ابر خطا پوش ببار میخوای آبروت نره به چشمات التماس کن ▪️من خطا کارم، جفا کردم به تو، اما ببخش من از زبان حُر میخونم تو هم زبان حال خودت قراربده ▪️من خطا کارم، جفا کردم به تو، اما ببخش ▪️گرچه بد کردم، پشیمانم مرا حالا ببخش میخوای تو مناجات شریک باشی، ببخشش رو تو بگو ▪️راه بستم بر تو و ترسید از من دخترت ▪️علت دلشوره‌ی زینب شدم، من را ببخش ▪️دل اگر سوزاندم از اهل حرم در آتشم
اما حسین جان.. ▪️یا مرا در آتش این غم بسوزان یا ببخش اگه ما به دردت نمیخوریم تکلیف ما رو مشخص کن آقاجان نزار وبال تو و دستگاه تو باشم ▪️احترام مادرت را داشتم دیدی حسین ▪️این پشیمان را برای خاطر زهرا ببخش حالا از اینجا به بعد ببین چجوری داره روضه میخوانه ▪️راه را بستم که حالا آب را بسته‌ام ▪️خیمه‌گاهت تشنه ماند و رفت اگر سقا ببخش ▪️ساعتی دیگر به مقتل می‌روی شرمنده‌ام ▪️میروی منزل به منزل روی نی‌ها ببخش من روضه‌ام رو میخوام گره بزنم به روضه‌ی دیروز عطشش موند تو دلم اومد بالا سر حر، نوشتند اولین کاری که کرد و جَعَلَ یَمسَحُ الدَّم و التُّرابَ عَن وَجهِه یعنی این خاک و خون‌های رو از صورت حُر پاک کرد نمیدونی کجا میخوام ببرمت که یه ذره فکر کن کاش یه نفرم این خاکها و خونها رو ازصورت ارباب ما پاک میکرد میخوای بگی پاک کرد؟ نه بخدا هر چی با دستان کوچکش تلاش کرد دید لخته‌های خون رو گیسوان و چشمان بابا دیگه پاک نمیشه... هر چه تلاش کرد این ترک ترک‌های لب خیزران خورده‌ی بابا رو ببنده نشد هرچی تلاش کرد پلکهای بابا رو یه بار دیگه شست وشو بده دید دیگه فایده‌ای نداره یه لحظه توجهش به رگهای بریده جلب شد پرسید بابا به من بگو کی رگهاتو بریده ▪️از قتلگاه بدم میاد چکمه سیاه بدم میاد ▪️از اونی‌که آتیش زده به خیمه‌گاه بدم میاد ▪️از هرچی جنگ بدم میاد از چوب و سنگ بدم میاد ▪️خدا میدونه چقدر از کوچه‌ی تنگ بدم میاد ▪️حالا تو از موی سرم خوشت میاد ▪️از این موهای سوخته و از معجرم خوشت میاد روز شیرخوارگان بود، یاد کنم، حیفه نام رباب برده نشه ▪️من از طناب بدم میاد از اضطراب بدم میاد ▪️از خنده‌های حرمله ،جلو رباب بدم میاد ▪️از شهر شام بدم میاد از ازدحام بدم میاد ▪️به عصمت سکینه از ، بزم حرام بدم میاد ▪️حالا تو از زیر چشام خوشت میاد ▪️از اینکه دندون ندارم ،از خنده‌های خوشت میاد حسین... ====================
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ تو دیگه روتو از ما برنگردون إِذَا نَاجَيْتُكَ چرا؟ آخه فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ ما همون عبد فراری در خانه‌ی خودتیم، امروز به سوی تو داریم فرار میکنیم مگه تو قرآن نفرمودی فَفِرّوا إلَی اللّه بنده‌ی فراریت اومده در خونت وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ چجوری اومدم؟ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ دارم ضجّه میزنم در خونت، دست خالی اومدم، اما رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي هرگز از تو نا امید نیستم با امید تمام اومدم در خونه ات، مثل حُر که از وسط لشکر دشمن فاصله گرفت منم از وسط منجلاب گناه میام به سمت تو، توام دیگه روتو از ما برنگردون دست گداییمون رو بالا بیاریم خدایا به این دلهایی که تا خبردار شدن حر محاصرشون کرده شکست، چقدر ترسیدن به دل زینب کبری، به ناله‌ها و نگرانی بچه‌های اباعبدالله تو را میخوانیم الهی العفو... الهی العفو... الهی العفو.. مرحبا به شما ع ادارات ابی‌عبدلله اینها رو مقدمه قرار میدیم برای آشتی با خدا اومد پیش عمرسعد گفت امیر نکنه میخوای با حسین بجنگی؟ به ما گفتند فقط محاصرش کن گفت حر چی داری میگی کار از محاصره گذشته با او میخوام جنگی کنم که سرها از بدن جدا بشه، اعضا وجوارحش رو قطعه قطعه کنیم تازه فهمید کجا ایستاده خوشبحال اونا که وسط روضه‌ی اباعبدالله بفهمن کجا هستن آیا با امامند یا نقطه مقابل امام؟ بدنش شروع کرد به لرزیدند همینجا یه گریز بزنم، تو فقط شنیدی میخواند حسین رو «مُقَطَّعُ الاَعضاء» کنند بدنت شروع کرد به لرزیدن پس ببین اون دختری که دید بدن بابا ، ارباً ارباست، اون خواهری که دید ابی‌عبدلله دیگه قابل شناسایی نیست چه حالی پیدا کرد نه عبا داره نه عمامه داره نه لباس داره نه دست داره نه انگشت داره هان ساکت نباش ناله‌هات دیگه باید عاشورایی باشه به بهانه‌ی آب دادن به مرکبش از لشکر جدا شد حُر ، همینجا من ازت یه سوال دارم چجوریه که آب به روی مرکب‌هاتون بازه اما همین آب فرات به رو ابی‌عبدلله وزن و بچش بسته هست ننگ برتو ای فرات حرکت کرد، اومد سمت اباعبدلله بدنش داره میلرزه فرماندهی که زبانزد خاص و عامه دو دستش رو روی سرش گذاشت، بعضیها نوشتند چکمه‌های جنگیش رو هم حمایل گردنش کرد، که دلالت بر ذلت او میکنه هنوز به ابی‌عبدلله نرسیده بود شروع کرده مناجات کردند اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَنَبْتُ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیَائِک خدایا منو بخر من بودم که دل ابی‌عبدلله و زن و بچش رو ترسوندم من بودم که دل اینا رو لرزوندم... بعد رسید محضر ابی‌عبدلله گفت هَلْ لِی مِنْ تَوْبَةٍ امام بی معطلی فرمود نَعَمْ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْکَ إرْفَعْ رَأسَک خدا توبه‌ات روقبول کرده پیاده شو از خجالت پیاده نشد آقاجان اجازه بده هنوز عرق توبه‌ام خشک نشده خونم رو تقدیمت کنم آمد وسط لشکر، خطبه خواند، موعظه کرد فایده نداشت؛ تیر بارونش کردند برگشت نزد ابی‌عبدلله، حضرت فرمود إنْزِل من اینجوری میفهمم. شاید امام به او میخواست بگه، خسته شدی قدری استراحت کن بازم پیاده نشد تا خونم رو در راهت ندم رو زمین قرار نمیگیرم وقتی خورد زمین خود ابی‌عبدلله یارانش رو فرستاد الله‌اکبر فرمود برید حُر رو بیارید سمت خیمه‌ها آوردنش سمت خیمه‌ها، تنها شهیدی که سر از تنش جدا نشده حُر هست قربونت برم آقاجان هزینه‌ی همه رو پرداخت کردی حتی نخواست سر تو از تنش جدا بشه فهمیدی چی گفتم؟ آقا اومد بالا سرش اولین کاری که کرد، گردوخاکها رو از سر و روی حُر کنار زد قربونت برم که حتی راضی نشدی گرد و خاک رو صورت اصحاب بشینه أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ اما وقتی خودت رو زمین افتادی، جوری خاک مالیت کردند به همین اکتفا نکردند با لگد به سینه و صورتت زدند بدنت رو برگردوندند اسب بر این بدن تازوندند حسین... ====================
4_5818974992888499218.mp3
10.65M
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ... ====================
إِلَهِي أَلْبَسَتْنِي الْخَطَايَا ثَوْبَ مَذَلَّتِي وَ جَلَّلَنِي التَّبَاعُدُ مِنْكَ لِبَاسَ مَسْكَنَتِي یعنی خدایا گناه، نا فرمانی ومعصیت، با من کاری کرد که لباس ضلت و خاری به تنم کرد و اون لباس تقوا رو از تنم بیرون کرد وَ أَمَاتَ قَلْبِي عَظِيمُ جِنَايَتِي این گناهان من که در برابر تو جنایت و خیانتِ کاری کرد که باعث شد دل من بمیره حالا احیای این دل مرده به چیه؟ فَأَحْيِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْكَ علیه شب چهارمی اومدم توبه کنم مثل حُری که اومد در خانه ابی‌عبدلله توبه کرد یه نسخه‌اش رو هم امام رضا فرمود فرمود اونایی که تو مجلس ما اهل بیت شرکت میکنند لَم يَمُتْ قلبُهُ يَومَ تَموتُ القلوبُ روزی که همه دلها بمیره ، دل این مستمعین و شرکت کنندگان توی مجلس ما نمیمیره دست گداییتون رو بیارید بالا شب رحمته شب مغفرته شب آمرزیده شدن گناهانمونه يَا سَرِيعَ الرِّضا ، اغْفِرْ لِمَنْ لَايَمْلِكُ إِلّا الدُّعاءَ . . من چیزی ندارم در خونه ات بیارم فقط اومدم صدات بزنم با سلاح بُکاء اومدم در خونه ات بالحسین الهی العفو... با همون شور و حالی که نام ابی‌عبدلله رو به زبونت جاری میکنی استغفار کن الهی العفو... حالا که تو مجلس ابی‌عبدلله، اونم شب جمعه، استغفار کردی وجودت طیب و طاهر شد حالا بریم کربلا ببین ابی‌عبدلله چه میکنه فقط کافیه چشمش کسی رو بگیره، اونایی که سالها زیارتش کردند یاریش نکردند، اما شخصیتی مثل حُر که تا ظهر عاشورا، توی جهنمی‌ها و لشکر دشمن به سر میبرد یه لحظه به خودش آمد، چیکار داری میکنی حُر؟ اونایی که نامه نوشته بودند یاریش نکردند اونایی که وعده داده بودند عمل نکردند به وعده‌هاشون حُر نامه ننوشته بود تازه راه رو بر ابی‌عبدلله و زن و بچه‌اش بسته بود همین که فهمید حرف از محاصره گذشته میخوان خون پسر فاطمه رو بریزن از لشکر جدا شد بدنش داره میلرزه به بهانه آب دادن مرکبش خودش رو رسوند محضر ابی‌عبدلله اول اعتراف کرد من همونیم که دل تو و زن و بچه‌ات رو لرزوندم حسین جان تو میدونی ما شب چهارم برا آلودگی خودمون با تو اومدیم میتونیم جای دیگه بریم اما تو دهه یه شب هم برا ما گناهکاراست ماها با گناهانمون دل تو رو آزردیم لیالی قدر به تو قول دادیم آقا اما زیرش زدیم عرفه به تو قول دادیم اما زیرش زدیم تو حرم تو، اربعین به تو قول دادم اما بازم زیرش زدم ممنونم از اینکه چراغا رو خاموش کردید، از این تاریکی استفاده کن کسی نمیشناستت باهاش حرف بزن ▪️تو که بر دشمنان نظر داری ▪️دوستان را کجا کنی محروم همین که حر اعتراف کرد، نوشتند بدنش می‌لرزید، چکمه‌های جنگی رو دور گردنش انداخته بود، فرمانده لشگر اگر چنین کنه اوج ذلتِ خواری‌ها مقداری خودش رو خاک مالی کرد یعنی من دیگه تشخّصی ندارم، سرش رو پایین انداخت، تا گفت هَل لي مِن توبة؟ ابی‌عبدلله اصلا به روش نیاورد فرمود إرفَع رَأسَک... یعنی هرکی در خونه‌ی ما بیاد دیگه سر به زیر نیست آره ولله... حالا که اشکت جاری شد سرت رو بلند کن به نص روایات ما، ابی‌عبدلله از سمت راست عرش داره به تک تکتون نظر میکنه تو هم سرت رو بالا بیار به آقای سربریدن نظر کن ▪️ارباب باوفا منو نگاه کن ▪️از عرش خدا منو صدا کن الان داره برا دونه‌دونتون استغفار میکنه آقاجان ازت ممنونیم هنوز اعتراف نکرده داری برامون استغفار میکنی از پدر مهربانتره از مادر به بچه‌ی شیرخوارش مهربانتره ابی‌عبدلله بغلش کرد اون لرزش حر تو آغوش ابی‌عبدلله از بین رفت بعضیا نوشتن گفت آقاجان اجازه میدی برم سمت خیمه‌ی زینب؟ آخه من اولین کسی ام که دل اونا رو شکستم اجازه بده از اونا حلالیت بطلبم آماده‌اید یا نه؟ آمد بیرون خیمه خاکساری کرد رو خاکها نشست هنوز حرفی نزده بود عقیله بنی هاشم از خیمه صدا زد حُر مادرم ازت راضیه... امشب منو تو هم بگیم یا زهرا شب چهارمی ، از ما راضی شدی یا نه با چه غروری از ابی‌عبدلله جدا شد اومد وسط میدان خطبه خواند توبه‌اش رو تمام کرد یه جمله از خطبه‌اش رو بگم و بنشینم و استفاده کنم صدا زد ای لشکر آبی رو به روی حسین بن علی بستید که قَد یَشْرَبُهُ الْکِلاب و الخَنازیر اینو دیگه ترجمه نمیکنم و قَد یَشْرَبُهُ الیَهود و النَصاری حسین... ====================
1_1137706091.mp3
6.58M
إِلَهِي أَلْبَسَتْنِي الْخَطَايَا ثَوْبَ مَذَلَّتِي وَ جَلَّلَنِي التَّبَاعُدُ مِنْكَ لِبَاسَ مَسْكَنَتِي... ====================
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً ▪️اگر چو لاله دلی داغدار دارم من ▪️ز سوز عشق تو بر جان شرار دارم من ▪️تویی بهشت من و تا تو با منی ای‌دوست ▪️دگر به روضه‌ی رضوان چکار دارم من ▪️اگرچه ننگ توام از گناه میدانی ▪️به بندگی درت افتخار دارم من ▪️به پیشگاه تو چون می‌خرند شرم حضور ▪️رُخی عرق زده و شرمسار دارم من ▪️ز آستانه‌ی لطفت بگو نرانندم ▪️کجا روم چه کنم با تو کار دارم من هر کی با آقاش کار داره، همه‌کاره‌ی عالم رو صدا بزنه یابن الحسن... بلا نبینی انشالله دلت رو نورانی کن، دهانت رو خوشبو.. یابن الحسن... براش سوال شده بود کربلا کی بر بدن ابی‌عبدلله نماز خونده با خودش گفت قصیده‌ای میگم 72 بیت، شعرم رو با این سوال و جواب تمام میکنم 71 بیت سید رضا هندی سرود اما هرچه منابع رو جستجو کرد ،جوابی برا سوالش پیدا نکرد آخر الامر متوسل شد تو همون حالت خوابش برد حضرت رو در عالم وا زیارت کرد حضرت فرمود از زبان من مهدی قصیدت رو تمام کن میخوای بگم کربلا ،کی بر بدن جدم نماز خونده، از زبان من مهدی بنویس صَلَّت عَلیٰ جِسمِ الحُسین سُیُوفُهُم کربلا شمشیرها بر بدن جدم نماز خوندند کاش فقط شمشیرها بودند فَغَدا لِساجِدَةِ الظَّبا مِحرابا بدن نازنینش محل نزول و فرود نیزه‌ها شد حسین... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله ====================