❁﷽❁
#فیش_روضه
#حضرت_مسلم_بن_عقیل
(علیه السلام )
السلام علیک یا ابا عبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
خدا رو هزار مرتبه شکر میکنیم
همین که زنده بودیم و
شب اول محرمو درک کردیم
از بی بی فاطمه ی زهراممنونیم
عرض میکنیم بی بی جان، ممنونتیم
همینکه امسالم لباس نوکری به تن ما کردید اجازه دادید جزء گریه کنان حسینت باشیم
تا ذکر حسین باشد/آماده و همراهیم
ما اذن عزاداری/ از فاطمه میخواهیم
تا جان به بدن داریم/ ما پیرو این راهیم
ما اذن عزاداری /از فاطمه میخواهیم
شب اول محرم، از قدیم رسم بوده
امشب برای سفیرابی عبدالله گریه می کنند شاید علتش این باشه،
همه ی اوناییکه مسلمو تو کوفه تنها گذاشتن، روز عاشورا، امام حسینم تو کربلا تنها گذاشتن، الانم همینطوره، حواسمون باشه، نکنه نائب امام زمانو تنها بگذاریم،
نکنه ولی فقیه ما، رهبر عزیز ما، از دست ماها به امام زمان شکایت کنه
امشب همینطور که برا مسلم بن عقیل گریه میکنی تو دلت بگو
یابن الحسن، یا امام زمان، آقاجان،
ما مثل مردم کوفه نیستیم آقا،
ببین چطور پشت نائب شما ایستادیم
اگه شمام بیاید هرگز شما رو تنها نمیگزاریم، حالا هر کجا نشستی و صدای منو میشنوی دست راستتو به نشانه ی بیعت با امام زمان بالا بیار و صدا بزن
یا صاحب الزمان....
با اضطراب و دلهره از روی بام ها
باشد از این سفیر به آقا سلام ها
مسلم بن عقیلو بردند بالای دارالاماره،
یه نگاهی کرد سمت مکه،
جایی که قافله ی ابی عبدالله آماده ی حرکت به سمت کوفه و کربلاست شروع کرد با امام حسین درد و دل کردن
در رو به روی دارالعماره ز کینه ها
باشد برای کشتن من ازدحام ها
حال و هوای شهر پر از بی وفایی است
بیعت شکسته اند همه بی مرام ها
آقاجان یا ابا عبدالله
این کوفیان بی خرد و تابع هوس
شرمی نکرده اند ز روی امام ها
اسفند توی کورۀ آهن بریختند
تا بوی کسب تازه رسد بر مشام ها
برخی برای گندم و برخی برای زر
حاضر شدند تا شکنند احترام ها
*(ورود به #دستگاه_همایون) *
چندین هزار نامه برایت نوشته اند
بوی فریب می رسد از آن پیام ها
آقای من، مولای من
"مولا میا به کوفه" فقط ذکر مسلم است
شاید رسد به تو همۀ این کلام ها
من سربریده ی سر دارالعماره ام
پس جان من فدای لب تشنه کامها
(۱)
همین که مسلمو به اسارت گرفتن تا دستای مسلمو بستند دیدن داره گریه میکنه،
یه نفر به طعنه گفت مسلم، چی شد؟
توکه مرد جنگ بودی حالا که فهمیدی داری کشته میشی داره به گریه افتادی
صدا زد
«والله ما لنفسی أبکی»
بخدا برا خودم گریه نمیکنم
پس برا چی گریه میکنی آقا؟
«ولکن أبکی لحسین و آل حسین»
(۲)
گریه میکنم برای اون آقایی که نامه نوشتم گفتم بیا
دست زن و بچشو گرفته داره میاد اما خبر نداره
آه
چند تا شباهت بین مسلمو خود ابی عبدالله ست
یکی یکی میگم هرجوری بلدی گریه کن
اول اینکه مسلمو تو کوفه سنگ باران کردند ارباب منو شماسیدالشهدارو هم سنگ زدند
دوم اینکه به لب و دندان مسلم جسارت شد لبهاش پاره شد دندونهاش شکست ارباب منو شمام، به لب و دندانش جسارت شد اما اینجا یه تفاوتیم وجود داره
موقعی که لب و دندان مسلمو شکستن نوامیس مسلم، دخترای مسلم، نبودن ببینن
اما قربون اون آقایی برم، نامرد هی با چوب خیزران میزد
جلو چشم دختراش
جلو چشم خواهراش
آه
یه دونه دیگه از شباهتارم بگم عرضم تمام
بدن مسلم رو از بالای دارالاماره به زمین انداختن ارباب منوشما سیدالشهدا از رو مرکب به زمین انداختن
اما بازم یه تفاوتی داره
بدن مسلمو لااقل لگد مال اسباشون نکردن
اما قربون اون آقایی برم که نامرد صدا زد کی حاضره با اسب بر بدن حسین بتازونه؟ ده نفر اومدن جلو گفتن: یاامیر
ما به اسبامون نعل تازه زدیم
آه جلو چشم زینب
جلوچشم بچه های حسین
هی با اسباشون میرن دوباره برمیگردن
هر جا نشستی ناله بزن
یا حســـــــــین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)✍🏻شاعر:سید سعید پور هاشمی
(۲) تاریخ طبری: ج5 ص374 ، الارشاد: ج2 ص59
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🎤مداح ارجمند : کربلایی حاج اسماعیلی
#فیش_روضه
#دستگاه_ماهور
┏━━━ °•🏴•°━━━┓
┗━━━ °•🏴•°━━━┛
روضه حضرت مسلم_ماهور همایون.mp3
12.64M
#شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم ع
#دستگاه_ماهور تا دقیقه 6:35
#دستگاه_همایون از دقیقه6:35تا آخر
#استاد_حاج_اسماعیلی
❁﷽❁
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
#فیش_روضه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
کاروان عشیره ی خورشید
وارد قتلگاه خون شده است
کاروانی که محو در معبود
وارد ورطه ی جنون شده است
روز دوم محرم همین که قافله ی
ابی عبدالله وارد سرزمین کربلا شدند
سیدبن طاووس تو لهوف این جوری نوشته آقا سیدالشهدا سوال کردند نام این سرزمین چیه؟
یه نفر گفت به اینجا کربلا میگن ،
تا اسم کربلا رو شنید
فرمود
اِنزِلوُها
یعنی از مرکب ها پیاده شید چندتا جمله فرمود ابی عبدالله
یکی یکی میخونم و ترجمه می کنم
فرمود :
هَاهُنَاوالله مَحَطُّ رِکابنَا،
این سرزمین همونجاییه که خیمه هامو نو بر پا میکنیم
وَ سفكُ دِمَائِنَا
اینجا همونجاییه که خونهای ما ریخته میشه
هَاهُنَاوالله مَحَطُّ قبورنا
اینجا همون جاییکه قبرهای ما رو برپا میکنند
تا اینجا کسی بلند بلند گریه نمیکرد
اما یه جمله ای فرمود ابی عبدالله
من میگم شاید از اینجا به بعد صدای ناله ی زینب بلند شد
فرمود
هاهُنا والله سُبِیَ حَریمِنا (۱)
یعنی این سرزمین همون جاییه که اهل بیت ما رو به اسارت میبرند
صدای نالتو آزاد کن بگو
حسین
یه جوری ناله بزن صدای ناله و شیون زینب و کسی نشنوه
حسین
جانم به این ناله ها
جانم به این گریه ها
همه ی دشت ساکت و آرام
در تماشای منظری زیباست
حالا خیمه ها رو برپا کردند یکی یکی میخان مخدرات از ناقه ها پیاده بشن
همه ی دشت ساکت و آرام
در تماشای منظری زیباست
دست عمّه درون دست علیست
پلّه ی عمه زانوی سقّاست
در همین دشت عاشقی می شد
خیمه هاشان یکی یکی برپا
خیمه ی زینب است پیش حسین
پاسدار حرم شده سقا
گوشه ی خیمه دختری کوچک
روی پای حسین خوابیده
ناگهان می پرد ز خواب خوشش
خواب آشفته ای یقین دیده
گفت بابا که خواب می دیدم
شامیان معجر مرا بردند
گوئیا در پس همین خیمه
عمّه جان تازیانه می خوردند
گوشه ی خیمه ای در آنسو تر
بین گهواره طفلکی خواب است
دخترک خواب دیده که سر او
بر نوک نیزه مثل مهتاب است
صداتو آزاد کن بگو حسین
امشب بگو آقا جان
اگر چه من لایق نیستم اما اجازه بده منم سیاهی لشکرت باشم
نکنه بچه هات از سیاهی لشکر دشمن به هراس بیفتن آقا جان
از سر اضطراب و تشویش و
بی قرارای یکی یکی زینب
می شمارد دوباره تعداد
مردهای قبیله را امشب
با وجود تمام مردان و
غیرت آسمانی عبّاس
ترسی از جانب سیاهی ها
اندکی هم نمی شود احساس
از پس یکدگر گذشت ایّام
و کنون عصر روز عاشوراست
از روز دوم محرم ببرمتون عصر روز عاشورا
آسمان بی قرار و دلتنگ است
در دل اهل این حرم غوغاست
چه خبر بود؟
رفته بر روی نیزه ها خورشید
پیش چشمان خیس یک خواهر
دم به دم می رسد به گوش پدر
صوت کم جان هق هق دختر
دختر فاطمه پریشان است
خیمه ها گَر گرفته واویلا
دختری که کبود سیلی هاست
روضه می خواند از دل زهرا(۲)
همین که خیالشون راحت شد حسین به شهادت رسید
سر نورانی ارباب رو به نیزه ها زدن
صدا زد یه عده اراذل و اوباش بیان
میخاید چی کار کنید؟
باید به خیمه ها حمله کنید
خیمه هایی که روز دوم محرم، یکی یکی با چه صفایی برپا کردن حالا دارن همه رو آتش میزنند
مخدراتی که با چه احترامی وارد این سرزمین شدند حالا یکی یکی دارن فرار میکنن
حالا فهمیدی چرا ابی عبدالله فرمود:
هاهنا والله سبی حریمنا
اینجا همونجاییه که اهل بیت ما رو به اسارت میبرن
هرجا نشستی ناله بزن
یا حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) لهوف سید بن طاووس
(۲) ✍وحید محمدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
#دستگاه_ماهور
#آواز_شورمحلی
#استاد_حاج_اسماعیلی
#فیش_روضه
┏━━━ °•🏴•°━━━┓
┗━━━ °•🏴•°━━━┛
روضه 2محرم_ ماهور.mp3
12.42M
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
#دستگاه_ماهور از اول تا 9:40
#آواز_شورمحلی از 9:40 تا آخر
#استاد_حاج_اسماعیلی
هدایت شده از کانال مداح اهل بیت علیهم السلام حاج یوسف ارجونی
#گفتگوی زنده تصـویری
🇪🇬ویژه چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری
🇪🇬باحضور مداح اهل بیت (ع):
🇪🇬حاج یوسف ارجونی
✨زمان دوشنبه ۱۱ تیرماه ۱۴۰۳
✨ساعت : ۲۰
✨پخش زنده پیام رسان ایتا،کانال نوحه و روضه
✨عرشیان عشق:
@Arsheyan_Eshgh
#استقبال_محرم
#محرم
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️راه را باز نمایید محرم آمد
▪️دم بگیرید که هنگامهی ماتم آمد
یه خواهشی دارم؛ زن و مرد دست یه لحظه دست به سینهیمبارکشون بزارند
کار دارم باهاتون
▪️دست بر سینه نهاده همه تعظیم کنید
چرا؟
▪️مادری دست به پهلو، کمر خم آمد
حسین.. . وای
بلدی خیر مقدم به مادرش بگی یا نه؟
حسین... وای
دیگه کی داره میاد تو عزای ابیعبدلله؟
▪️نوکران، سینهزنان، گریهکنان، مویه کنید
▪️سربرهنه ز جنان حضرت خاتم آمد
چرا سربرهنه؟
آخه عمامهاش این روزا رو سر حسینِ
فردا براتون میگم...
▪️پیرهن مشکی ما، حولهی احرام عزاست
▪️در حسینیهی ارباب خدا هم آمد
دیگه آمادگیت باید کامل بشه...
▪️چشم ما گریهکنان، وصل به چشم زهراست
فرمود مَا مِنْ بَاکٍ یبْکیهِ إِلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ
یعنی هر کی گریه کن حسینم هست به حضرت زهرا وصل میشه...
▪️چشم ما گریهکنان، وصل به چشم زهراست
▪️زین سبب سلسهی اشک منظم آمد
فرمود فاطمه جان
يا فاطِمَةُ! كُلُّ عَينٍ باكِيَةٌ يَومَ القِيامَةِ
فاطمه جان! دخترم، قیامت همه چشمها گریونه
إلاّ عَينٌ بَكَت عَلى مُصابِ الحُسَينِ؛
غیر اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه
زیاد خستهات نکنم
فقط یه اشاره کنم
دیگه چیزی نمونده قافله برسه کربلا
منزل به منزل دارند به کربلا نزدیک میشند...
▪️قافله سالار اومده ،خدا کنه برگرده
▪️میگن علمدار اومده ،خدا کنه برگرده
▪️عمهی سادات اومده، خدا کنه برگرده
▪️قبله حاجات اومده ،خدا کنه برگرده
خب این مال این قافله...
دیگه کیا دارن میان؟
▪️صدای شمشیر اومده ،خدا کنه برگردند
▪️بوی غل و زنجیر اومده ،خدا کنه برگردند
ببینم با این بیت چه میکنی؟!
▪️حرمله با تیر اومده ،خدا کنه برگردند
▪️خولی با شمشیر اومده، خدا کنه برگردند
ناله بزن یا حسین...
====================
حجتالاسلام میرزامحمدی
#محرم
#استقبال_محرم
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام
▪️باز آمدم از فاطمه برنامه بگیرم
▪️از قاصد اندوه خبرنامه بگیرم
▪️بی نامه ی زهرا ، به عزا ره ندهندم
▪️در پشت درم ، بار دگر نامه بگیرم
▪️سوگند به آن کشته که در پشت در افتاد
▪️در باز شود باز اگر نامه بگیرم
▪️ایام محرم شد و ذیحجه سرآمد
▪️در میزنم از پیک سحر نامه بگیرم
▪️چاووش عزا موکب غم را حرکت داد
▪️میل سفرم هست ، سفر نامه بگیرم
دیگه چیزی نمونده این قافله برسه کربلا،
▪️ای همسفران قافله را تند نرانید
▪️کز اصغر شش ماهه گذرنامه بگیرم (۲)
▪️شمیم پرچمش میاد
▪️بوی محرمش میاد
▪️چه بلایی سرش میاد
▪️صدای مادرش میاد
ببینم از این بند چی برداشت میکنی ...
▪️یکی میاد یکی میره
▪️شهید میاد اسیر میره
▪️جوون میاد و پیر میره...
حسین...
ابی عبدالله رسید منزل ثَعلَبیّه ،
اونجا اتراق کردند
دوتا قاصد از کوفه میومدند
حضرت پرسید :از کوفه چه خبر؟!
گفتند ،همین قدر بگیم مسلمت رو کشتند
تا این خبر رو دادند
فَبَکی الحُسین...
ارباب ما گریه کرد
فرمود
رَحِمَ الله مُسلِما
انّا للّه و انّا الیه راجعون
بعد صدا زد حمیده دختر مسلم رو بیارند
مسلم توی کربلا ۵ تا شهید داره
دوتا آقازادهاش توی خود کربلا کشته شدند
که حضرت در ناحیه مقدسه به اونها سلام میکنه
دوتا آقازادهاش ،محمد و ابراهیم اند
که در مُسَیّب کشته شدند
یه دختر هم داره به نام حمیده ، که در ماجرای شام غریبان کشته شده،
این دختر رو صدا زد
بغلش کرد
ابی عبدالله دایی این دختره...
یه جوری نوازشش کرد...
که این دختر فهمید یتیم شده...
حضرت فرمود مبادا دلتنگی کنی
من هستم....
خواهران و دختران من هستند...
سکینه این صحنه رو به خوبی داره میبینه،
گذشت تا عصر روز عاشورا
با همه وداع کرد ،
همه رو آروم کرد ،
این زن و بچه و خواهر رو به خیمهها راهی کرد ،
سوار ذوالجناح شد
دید دیگه مرکب حرکت نمیکنه ،
یه نگاه کردید ذوالجناح سرش رو پایین انداخته،
سکینه مانع حرکت ذوالجناح شده،
از اسب پیاده شد ،
این نازدانه رو بغل گرفت،
یا الله
نمیدونم این نازدانه چه جوری حرف میزد
دل حسین رو به لرزه انداخت
فرمود
لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَةً مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی
یعنی تا زندهام دلم رو آتش نزن....
هان
هرجوری بود این دختر در دل بابا آرام گرفت
دسته نوازش بابا روی سر دختر قرار گرفت
هرجوری بود دختر رو آرام کرد
اما بمیرم
عصر روز یازدهم
این نازدانه اومد کنار گودال قتلگاه
هرچی گشت بلکه یک بار دیگه آغوش بابا رو پیدا کنه ،
دست نوازش بابا رو روی سرش بیاره
هر کاری کرد نتونست
میدونی چرا ؟!
هر طرف بدن رو که برداشت ، طرف دیگه متلاشی شد....
بدن امام احترام داره
هر کاری کرد
دید بدن داره متلاشی میشه
آخرالامر بدن رو روی زمین گذاشت
فَانْكَبَّتْ عَليهِ
بر آن بدن سجده کرد
این لبها رو گذاشت روی رگهای بریده ...
یه وقت شنید از اون حنجره ی خونی بابا،
این صدا بلند شد
سکینه جان ،
به شیعیان من سلام منو برسان
بگو بابام رو لب تشنه کشتند...
ای حسین....
▪️شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ ماءَ عَذْبٍ فَاذْکرُونِی
▪️أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی
اگه من و تو روضه خون شدیم ،
از اثر اون سلامی که از حنجره اربابمون به ما رسیده
روضه رو به همون جایی ختم کنم که شعرم ختم شد
سکینه جان
به اونا بگو
▪️لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاً تَنْظُرونی
▪️کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی
حسین...
بابی المُستضعف الغریب یا قتیل الله
یا أبا عبدالله
▪️لطفی که تو کردهای به من مادرم نکرد
▪️ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین
بالحسین یا الله
=================== حجتالاسلام میرزامحمدی
.. #امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#اشعار_محرم
#غزل
ذکر مجنون سرِبازار،حسین راعشق است
ذکرلبهای علمدار حسین را عشق است
روز وشب بر سرِ خانِ کَرَمِت مهمانیم
سره این سفره ی دلدار ،حسین راعشق است
همه جا عشق توراجار زدم ای ارباب
دل حسین هست وَدل دار،حسین راعشق است
گرببنند دودستم .. ودولبهای مرا
درمیان درودیوار،حسین راعشق است
نوکرت ازتَه ِدل باجگری سوخته گفت
صاحب این دلِ غم دار،حسین راعشق است
درسرازی گودال تورامیکشتند
گفت آن خنجرخونخوار،حسین را عشق است
درمیان حرم شاه نجف جار زدم
که فقط حیدر کرّار،حسین راعشق است.
کاش (مجنون )به دره صحن حسین می بودی
...تاشوی بر دره او خار..حسین راعشق است.
#مجنون_ڪرمانشاهی
recording-20240610-124243.mp3
2.37M
سبک زنجیر زنی شب سوم محرم شب حضرت رقیه (س)
شاعر : حسین بابانیا
ستاره ی غم / سر زده از شام / ای مهربونم
برات بمیرم / بابا حسینم / دردت به جونم
رفتی و بابا توی راه موندم
هر چی بلد بودم دعا خوندم
مرغ دلم بی آشیونه است وای
دیدم تو دستاش تازیونه است وای
«یا ابتاه من الذی ایتمنی»
شده سراسر / خرابه ماتم / از این جدایی
بابای خوبم / دختری داری / بگو کجایی
اشک فلک شده سرازیر وای
موهام سپیده شده شدم پیر وای
یکی دم از باغ فدک می زد
با کعب نی منو کتک می زد
«یا ابتاه من الذی ایتمنی»
یه مدتی هست / که چشمای من / تو رو ندیده
چیشده بابا / سر تو توی / طبق رسیده
لب های تو چرا شده پاره
دندون تو شکستگی داره
کی بریده رگای حلقومت
چه کرده با چهره معصومت
«یا ابتاه من الذی ایتمنی»
#زنجیر_زنی
#شب_سوم_محرم
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 1
🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم
شب دوم محرمه...
یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه...
مثل فردایی...
روز دوم محرم...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن
ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه؟
عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...
آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه؟...
بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...
یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...
حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟...
آقا... به این سرزمین...
کربلا هم میگن...
تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
(خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا)
اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...
انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا
از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...
وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا
(لهوف ص 116)
اینجا محل دفن ماست
🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب
🔸میشود لبها کبود از قحط آب
مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...
🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...
چه حالی پیدا کرد...
اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...
دنیایی از غم به دلم نشسته...
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
آماده ای بگم یا نه...
امشب برات کربلات رو از آقا بگیری...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
🔸این زمین غصه و درد و بلاست
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
آماده باش زینبم...
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🔸در همین ده روز پیرت میکنند
زینبم... طاقت داری بگم یا نه...
🔸می برن اینجا گلو و حنجرم
🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم
یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...
چی میگی برادر...
جلوی من حرف از مردن میزنی...
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...
ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...
اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...
🔻گریز
یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
هی دور برادر میگرده...
میگه حسین...
میخواهی بری میدان...
زینبت رو تنها بگذاری...
تو یادگار مادرمی...
من بدون تو میمیرم حسین...
خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود...
زینب کربلا جان میداد...
صدا زد... خواهرم...
انقده بی تابی نکن...
من میرم میدان...
اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام...
مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر...
خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه...
صدای تکبیر برادر رو نشنید...
بی تاب شده زینب...
هی توی خیمه میشینه رو زمین...
بلند ميشه...
میگه حسین...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید...
تا فهمید ذوالجناح برگشته...
اما حسین نیومده...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه...
(حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...)
از بالای بلندی یک نگاه کرد...
دید دور بدن برادر رو گرفتند...
یک نفر با سنگ میزنه...
یک نفر با نیزه میزنه...
جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند...
یک نفر هم خنجر گرفته...
داره میره به سمت حسین...
من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه...
اشاره کرده باشه...
ارجعی...
زینبم برگرد... نبینی خواهر...
🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)