eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
|•🧔🏻•|‌ این‌جمله‌هم‌خیلی‌خیلی‌قشنگ‌بودتوی‌وصیت‌نامشون ^^ *[دنیارنگ‌گناه‌دارددیگرنمی‌توانم‌زنده‌بمانم]* شهید‌مارو‌هم‌دریابید نذارین‌توی‌دنیای‌پرازگناه‌غرق‌بشیم اَلْلٰهُمَ‌عَجِلْ‌لِوَلیکَ‌الفرَج •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
قبل از عملیات بود... داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به هم رزمامون خبر بدیم... که تکفیریا نفهمن... یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده)از فرمانده های تیپ فاطمیون😍 بلند گفت:آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدرخوشبختم...بدونید دهنم سرویس شده......😂♂😐 |•♥️•|@TarighAhmad
😂🤞 طلبه های جوان👳آمده بودند برای 👀 از جبهه 0⃣3⃣نفری بودند. که خوابیده 😴بودیم دوسه نفربیدارم کردند😧 وشروع کردند به پرسیدن سوال های مسخره و الکی!😜 مثلا میگفتند: چه رنگیه برادر؟!😐 شده بودم😤. گقتند: بابابی خیال!😏 توکه بیدارشدی نخور بیا بریم یکی دیگه رو کنیم!😎 دیدم بد هم نمیگویند😍😂☺️ خلاصه همین طوری سی نفررابیدارکردیم!😅😉 حالا نصف شبی جماعتی بیدارشدیم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم!😇 قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه درمحوطه قرارگاه کنند!😃😄 فوری پارچه سفیدی انداختیم روی محمد رضا و گرفتیم تحت هرشرایطی 😶خودش رانگه دارد! گذاشتیمش روی 🚿بچه ها و راه افتادیم👞 •| و زاری!😭😢 یکی میگفت: ممدرضا ! نامرد چرا رفتیییی؟😱😭😩 یکی میگفت: تو قرار نبود شهید شی! دیگری داد میزد: دیگ چی میگی؟ مگه توجبهه نمرده! یکی میکشید😫 یکی می کرد😑 در مسیر بقیه بچه ها هم اضافه➕میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه 😭و شیون راه می انداختند! گفتیم برویم سمت اتاق را بردیم داخل اتاق این بندگان خدا که فکر میکردند جدیه رفتند وضو گرفتند و نشستند به قران 📖خواندن بالای سر در همین بین من به یکی از بچه ها گفتم : برو خودت رو روی محمد رضا بینداز ویک نیشگون محکم بگیر☺️😂 رفت گریه کنان پرید روی محمد رضاوگفت: محمد رضا این قرارمون نبود😩 منم میخوام باهات بیااااام😭 بعد نیشگونی 👌گرفت که محمد رضا ازجا پرید وچنان جیغی کشید😱که هفت هشت نفر از بچه ها از حال رفتند! ماهم قاه قاه میخندیدیم😬😂😂😂😅 .....خلاصه آن شب با اینکه 👊سختی شدیم ولی حسابیی خندیدیم 😂🤞 ✾✾✾══♥️══✾✾✾ @TarighAhmad
‹📞📻› ❬چشماش‌مجروح‌شدو منتقلش‌ڪردندتھران؛ محسن‌بعدازمعاینہ‌ازدڪترپرسید: آقا؎دڪترمجرا؎اشڪ‌چشمم‌سالمہ؟ میتونم‌دوبارھ‌با‌این‌چشم‌گریہ‌ڪنم؟ッ دڪترپرسید : برا؎چۍاین‌سوال‌رومیپرسۍپسرجون محسن‌گفت : "چشمۍڪہ‌برا؎امام‌حسین گریہ‌نڪنہ‌بہ‌دردمن‌نمیخورھ! . . .シ ❭ 📻⃟📞¦⇢ 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
🌷شهید احمد کاظمی : دلتون رو گرفتار این پیچ و خم دنیا نکنید این پیچ و خم دنیا انسان رو به باتلاق می برد و گرفتار می کند... ازش نجات هم نمیشه پیدا کرد.😔💔 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
✍محور همه فعالیت هایش نماز بود. ابراهیم در سخت ترین شرایط نمازش را اول وقت می خواند. بیشتر هم به جماعت و در مسجد میخواند. دیگران هم به نماز جماعت دعوت میکرد. •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
*شهید مرتضی عباسی🌷* 🔸 اگر خداوند را صدا نزنید و از او نخواهید تا نجاتتان بدهد حتما اسیر و فرمانبر شیطان خواهید شد اصل وصیت اینجانب ترک گناه و اجرای احکام الهی است دروغ نگویید، حتی به شوخی تهمت نزنید غیبت نکنید، ائمه{ع} را پیش خدا شرمنده مسازید امام زمان{عج} را نگریانیم بلکه این بزرگوار را شاد نماییم و با عمل، دعا کنیم ایشان بیاید ان شاءاللّه🤲🏻🥺 ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀ @TarighAhmad ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀
به بهانه سالگرد ولادت شهید حبیب روزیطلب برای تمرین تیراندازی رفته بودیم به میدان تیر. پس از تیراندازی به فرمان رفتیم سمت سیبل. دیدیم هر قدم که به ان نزدیک می شویم, چهره حبیب بر افروخته شده و اشک از چشمانش جاری شده است. گفتیم حبیب چی شد؟ گفت:یاد افتادم. که همه در حال فرار به دنبال اعمال خود هستند و کسی نمی آید ببیند من چه کرده ام.وقتی به هدف رسیدم و دیدم تیرهایم به خطا رفته, یاد اعمالم افتادم که در این دنیا فکر می کنم درست است اما بیشترش به خطا رفته. مزار یادبود جاوید الاثر شهید روزیطلب در گلزار شهدای شیراز؛ قطعه دوم خیبر ردیف هفدهم هست! •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈• @TarighAhmad •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈•
🔴 هم قد گلوله توپ بود گفتن:چه جوری اومدی اینجا ؟ گفت:با التماس ! گفتن:چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟ گفت:با التماس ! به شوخی گفتم میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟ لبخندی زد و گفت:با التماس ! وقتی تکه های بدنشو جمع میکردن ، فهمیدم چقدر التماس کرده !!! شادی روح شهید مرحمت بالازاده صلوات •┄🍃🌹🍃┄• @TarighAhmad •┄🍃🌹🍃┄•
ازشناسایی آمد و خوابید.. بچه‌ها چون میدونستن خسته اس، بیدارش نکردن ✨بیدار که شد با ناراحتی گفت: "مگر نگفتم نمازشب بیدارم کنید؟!" آهی کشید وگفت: "افسوس که آخرین نماز شبم قضا شد.."😔💔 فردایش مهدی شهید شد.🕊 شهیدمهدی‌سامع🥀 |•♥️•|@TarighAhmad
~شـهـیـدانـه🌹~ یکے از کارهایے کہ هر روز بہ انجامش مبادرت میکرد؛ خواندن زیارت‌عاشورا بود و استمرار همین زیارت عاشوراها بهانہ‌ے شهادتش شد... شهیداحمدمشلب🌷✨ 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
همیشه با دو سه نفر میرفت گلزار شهدا قدم به قدم که میرفت جلو 👣 دلتنگ تر از قبل میشد💔 دلتنگ شهادت♥️ دلتنگ رفقای شهیدش....🕊🌱 کنار قبور می ایستاد و رازهای مگویش را به یارانش میگفت. جنس نجواهای فرمانده را نشنیده هم میشد فهمید. نجواهایی از جنس دلتنگی ، جاماندگی و دلواپسی .حاجی بین قبر ها راه میرفت مینشست و خلوت میکرد بعد رو میکرد به ما و میگفت:《قرآن همراهتون هست؟》 اگر بود که سوره حشر را میخواند و اگر هم نبود از توی موبایل برایش می آوردیم این عادت حاجی بود باید سوره حشر را سر مزار شهدا حتما میخواند.. 💔 ❀•┈••❈✿🖤✿❈••┈•❀ @TarighAhmad ❀•┈••❈✿🖤✿❈••┈•❀
📩 🌹شهــید علمـــدار: 🛑 توی ذهـنت باشد ڪه یڪی دارد مرا دست از پا خطا نڪنم مهدی فاطمه(س) خجالت بڪشد فـــــردای قیامت جــلوی حضرت زهرا سلام الله علیها چه جــــوابی می خواهـــیم بدهیم. ┌───✾🖤✾───┐ @TarighAhmad └───✾🖤✾───┘
اخـــــلاص شهید 🕊🌺 🍁شب اول رمضان سال 94 ریف ادلب بودیم، تکفیری ها متوجه شده بودن فرمانده اون منطقه هست ، برای همین برای سرش جایزه گذاشتن، من میخواستم اخبار و با پخش کنم ولی اجازه نداد،😕 : مثل اینکه هنوز باور نکردی من زن ذلیلم، اگه خانومم متوجه بشه دیگه اجازه نمیده بیام سوریه، گفتم سید اگه برای سر من جایزه میذاشتن به همه عالم میگفتم😅 با خنده بهم گفت: روزي که اومد سراغت بدون اون روز نفس میکشی ولی مردی متوجه شدم نمیخواد اجـــــر عملـــــش کم بشه✅ از اون زمان تا لحظه شهادتش کنارش بودم ولی ندیدم این ماجرا رو برای کسی تعریف کنه به یاد سردار بی سر منتقم خون زهرا💔 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
برایِ‌شهیـــدشدن‌ ابتدا‌بایـــدشهیدانه‌زیست... درست‌مثل‌شما🕊🌱 . . {ولادتت‌مبارک‌عزیزبرادر♥️🌙} 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
✅ یک شب در منطقه دیدم ابوالفضل ناراحته و انگار از بیماری رنج می بره و معلوم بود کمر درد داره . بهش که رسیدم گفتم چیه برادر ، چی شده . گفت: چیز خاصی نیست انشاءالله خوب میشه و گفت فقط ناراحتم از این که از رسیدگی به کارهای بچه ها و عملیات جا بمانم امیدوارم سریعتر خوب بشم.😢 خلاصه شروع کردم به ماساژ کمرش و می دانستم این کمردرد همینطوری نیست 2 -3 ساعت قبل خوب خوب بود . خیلی باهاش کلنجار رفتم که چی شده.بالاخره قفل زبانش شکسته شد و گفت: یک مکان از خط احتیاج مبرمی به مهمات داشت که به علت خطر زیاد کسی حاضر نشد مهمات به جلو ببره که باعث شد خودم به تنهایی چندین جعبه مهمات سنگین رو زیر تیر و ترکش به سختی ببرم همین امر، باعث کمر دردم شده.😔 با خودم گفتم هنوزم مثل شهید همت پیدا میشه.خودش فرمانده گردانه و جعبه مهمات می بره.✅ ❤️ 🌹 ⚘🕊شادی روح شهدای والا مقام صلوات... 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
♨ اهمیت نماز اول وقت 🌷 💖دنبال کار بود، یه روز اومد قنادی بهم گفت: کار جایی سراغ نداری⁉️ بهش گفتم: اتفاقا اینجا یه شاگرد نیاز داره... میرم صحبت میکنم بیا این جا کار کنی... یه دفعه گفت:(موقع نماز میزاره برم نماز بخونم یا نه).⁉️ به کلی جا خوردم، من فکر کردم الان میاد میگه حقوقش چقدره، بیمه میکنه یا نه⁉️ ساعت کاریش چقدره و.... شادی روح شهدای مدافع حرم ┄┅═✧❁❁❁✧═┅┄ @TarighAhmad ┄┅═✧❁❁❁✧═┅┄
👌بہ‌ غیبت‌ڪردن‌خیلی‌ حساس‌بود ، میگفت‌: هر‌ صبح‌ در‌ جیبتان مقدارۍ‌ سنگ‌ بگذارید ، براۍ‌‌ هر‌ غیبت‌ یڪ‌ سنگ‌ بردارید و‌ در‌ جیب‌ دیگرتان‌ بگذارید. شب‌ این‌ سنگ‌ها را‌ بشمارید ،✍🙏 این‌ طوری‌ تعداد‌ غیبتها‌ یادمان نمیرود 👋‌ سعی‌ میڪنیم‌ تعداد‌ سنگ‌ها‌ را ڪَم‌ ڪنیم .👀😎 شھید علی‌اڪبر‌ جوادی🌱|~ ...•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•.... @TarighAhmad ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
🕊 اگه میخوای پرواز کنی🌱 باید دل بکنی از دنیا و تعلقاتش.. در سجده‌یِ آخرِ نمازهایش❤️ این دعا را میخواند؛ " ‌اللهم أخرِجْنی حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا " •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @Tarighahmad
عاشق‌امام‌خمینی‌ره . . .♥️✨ شهید حاج علاء دیوانه وار عاشق راه وفکر و خط امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بود و این شخصیت محمدی را تجسمی برای راه نبی اکرمﷺبه شمارمی آورد و سپس درعشق امام خمینی ذوب شد ذوب عاشقی که متلهف و تشنه ی معشوقش باشد . . . :(🌸😌 •💌• ↷ ʝøɪɴ ↯ @TarighAhmad
روز عاشورا بود بیاد دارم تواون روزای شلوغ میگفت تعدادی ازدوستان و همکارانشون گوشی های همراهشان را خاموش کرده بودند که اعلام آماده باش ندهند ولی ایشون تو همان روزها پابه پای فتنه‌گران ایستاد، ✅ دریغ از اینکه مقابل دشمنان اسلام ضعف نشان دهد، وقتی که ایشان از ناحیه گردن و دست و پا مجروح میشوند و به بیمارستان بقیه الله انتقال میدهند و در منزلمان هیئت دهه اول محرم یعنی شب شام غریبان مداح مجلس انتهای عزاداریها برای بیماران شفای عاجل خواستند که همان لحظه گفتند برای بهبودی حال آقا مرتضی هم دعا بفرمایید ما و خانواده ی ایشان سراسیمه خودمان را به ایشان رساندیم، با لباس بیمارستان به تن دست و پا شکسته و مهره های گردن آسیب دیده .😭 شهید کریمی در همان روزها عشق به ولایتمداری و شهادت داشتند که با مردانگی خودش رابه عشق حقیقی یعنی شهادت رساند .💔 🌷شهید 🌷 •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈• @TarighAhmad •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
🌷به قدری به حضرت آقا ارادت داشت و ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود: هر که دارد بر ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان 🌷می‌گفت: کسی که آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد. آقا یعنی علی و علی یعنی اهل بیت و همه این‌ها به هم وصل هستند. ┅═══✼🖤✼═══┅┄ @TarighAhmad ┅═══✼🖤✼═══┅┄
به قول : « هرکس دوست داره برای امام زمانش تیکه تیکه بشه صلوات بفرسته . . ‌. »🍃🖐🏻 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
💫یادی از طلبه شهید حبیب روزی طلب 💫 🌷 حبیب به مقر ما آمد. می‌خواست به حمام برود. مقدمات را آماده کردم. یک شامپوی جدید که تازه به منطقه آمده بود را به ایشان دادم. درب شامپو را باز کرد. مرتب آن را بو می‌کرد و می‌خندید. گفتم حبیب آقا چرا این‌قدر این شامپو را بو می‌کنی؟ باحالت نشاطی گفت: آقا مرتضی بوی سیب می‌دهد. بهشت هم بوی سیب می‌دهد. دارم این را بو می‌کنم تا مشامم با بوی بهشت آشنا شود و شوقم به بهشت بیشتر شود. همان روز رزمنده‌ای بالباس خاکی از کنار ما رد می‌شد. حبیب نگاهی عمیق به او انداخت و گفت: ببخشید برادر شما طلبه هستید؟ بنده خدا جا خورد. چون نه به کسی گفته بود طلبه است، نه نشانه‌ای از لباس طلبگی همراهش بود. با تعجب گفت: بله، شما از کجا فهمیدید؟ حبیب خندید و گفت: بگذریم! راوی مرتضی فهیم حقیقی 🌿🌷🌿 ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
❤️🍃❤️ 🙃🌸 💞برای خرید برای آقاجواد خریدم. بعد از چند روز دیدم ساعت دستشون نیست. پرسیدم چرا ساعت را دستت ؟ گفت: راستش رو بگم ناراحت نمی شی؟! گفت: توی نگاهم به ساعت می افتاد و فکرم می اومد پیش تو... ...می دونی که باید اول باشه بعد ..