✍معرفی سه اثری که از حضرت #امام_سجاد_علیه_السلام به یادگار باقی مانده است :👇
@TarikhEslam
✅کتاب صحیفه سجادیه، حاوی ۵۴ مجموعه از دعاها و مناجات امام سجاد(ع) می باشد، که به «انجیل اهل بیت(ع)» و «زبور آل محمد(ص)» و «اخت القرآن» معروف است.
این کتاب اگرچه در موضوع دعا و نیایش است، ولی شامل بسیاری از حقایق علوم و معارف اسلامی و عرفانی، و قوانین و احکام شرعی و مسائل حساس سیاسی و اجتماعی و تربیتی و اخلاقی است که در شکل و قالب دعا، امام(ع) به آنها اشاره کردهاست.
📜شیخ مفید نیز در الارشاد و علی بن محمد خزاز قمی، شاگرد شیخ صدوق و احمد بن عیاشی و ابوالمفضل شیبانی، و... آن را نقل کردهاند.
از علمای اهل سنت نیز، ابن جوزی در خصائص الائمه، و سلیمان بن ابراهیم قندوزی درینابیع المودة از صحیفه نام برده و بخشهایی از دعاهای آن را نقل کردهاند.
👤طنطاوی دانشمند اهل سنت و مفتی اسکندریه و مؤلف تفسیر معروف «الجواهر فی تفسیر القرآن» پس از دریافت این کتاب، توسط یکی از علمای شیعه می گوید:
(آن را کتابی یگانه یافتم ،که مشتمل بر علوم و معارف و حکمتهایی است که در غیر آن یافت نمیشود.
به راستی که این از بدبختی ماست که تا کنون بر این اثر گرانبهای جاوید که از میراثهای نبوّت و اهل بیت(ع) است، دست نیافته بودیم، من هر چه در آن مطالعه و دقّت میکنم، آن را از گفتار مخلوق برتر و از کلام خالق پایین تر مییابم.
به راستی چه کتاب کریمی است!)
👤مرحوم علامه آقا بزرگ تهرانی در کتاب الذریعه حدود ۵۰ شرح برای صحیفه ذکر کرده که مشهورترین آنها ریاض السالکین نوشته سید علیخان شیرازی است.
📚منبع :
شرح الصحیفه السجادیه جزائری، ص۱۹
@TarikhEslam
4_5985689762004992046.pdf
2.95M
📚✍📚✍📚✍📚✍📚
کتاب «صحیفه سجادیه»
@TarikhEslam
2⃣«رسالةُ الحُقُوق» :👇
✅رسالة الحُقوق عنوان حدیثی طولانی از امام سجاد(ع)است.
این حدیث حاوی بیش از ۵۰ تکلیف و وظیفه مؤمن نسبت به ديگران است.
رساله حقوق همچون درسنامه اخلاقی مؤمن در حوزه روابط فردی و اجتماعی است.
وظایف فرزند در برابر پدر، مادر، وظایف همسران نسبت به یکدیگر و فرزندان و نیز وظیفه همسایه، استاد، شاگرد، امام جماعت، حكومت از جمله موضوعات این رساله است.
@TarikhEslam
4_710636819120652913.pdf
515.5K
📚✍📚✍📚✍📚✍📚
کتاب «رسالة الحُقوق»
@TarikhEslam
3⃣«مناجات خمسَ عَشَر»:👇
✅مناجات خمس عشر، مجموعه دعاهای پانزدهگانهای که از امام سجاد(ع) نقل شده است.
۱)مناجات التائبین
۲)مناجات الشاکین
۳)مناجات الخائفین
۴)مناجات الراجیــــن
۵)مناجات الراغبیـــــن
۶)مناجات الشاکریــــــن
۷)مناجات المطیعیــــــــن
۸)مناجات المریدیـــــــــــن
۹)مناجات المحبیــــــــــــــن
۱۰)مناجات المتوسلیـــــــــــــن
۱۱)مناجات المفتقریـــــــــــــــــن
۱۲)مناجات العارفیــــــــــــــــــــــن
۱۳)مناجات الذاکریـــــــــــــــــــــــــن
۱۴)مناجات المعتصمیـــــــــــــــــــــــن
۱۵)مناجات الزاهدیــــــــــــــــــــــــــــــن
محور این مناجاتها مباحث اخلاقی و عرفانی است.
در شرح این مناجات خمس عشر، کتابهایی نوشته شده است.
@TarikhEslam
4_5956191505709269099.apk
2.56M
📚✍📚✍📚✍📚✍📚
کتاب «مناجات خمس عشر»
@TarikhEslam
✅یکی از اقدامات امام سجاد(علیه السلام) در توسعه سازمان شیعه، این بود که به دستور ایشان عدهای از درون همین سازمان، آرام و بدون سروصدا فعالیت خود را آغاز و ادامه بدهند که از جمله آن افراد میتوان به ثابت بن دینار و ابوحمزه ثمالی اشاره نمود.
این افراد و خاندانشان همگی از شاگردان ویژه امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) به شمارمیروند و در خانواده آنها غیرثقه یافت نمیشود.
ثابت و فرزند او محمد و فرزند محمد همگی ثقه میباشند.
ابوحمزهای که دعای ابوحمزه را از امام(ع) شنیده است، آن را حفظ و مکتوب کرده و ترویج میدهد و از طرف دیگر، عبدالملک که خودش در محیط مدینه تربیت شده است، نمیتواند دیگر با این معارف مبارزه کند.
لذا با این معارف و اینگونه شاگردان، امام سجاد(ع) مبارزهای را در مقابله با جریانی که از بیان و نوشتن معارف دینی جلوگیری میکردند، آغاز کرده و به ترویج معارف الهی و حقایقی پرداختند که تاکنون و در دوران قبل از آن، این معارف همواره زیر سؤال میرفته و یا با آنها مبارزه میشده است؛ آن هم معارفی در حد دعای ابوحمزه ثمالی که اگر در زمان امام حسن(ع) نقل میشد، آنها را کفرآمیز میخواندند.
📚منبع :
کتاب ثاقب۲ مهدی طائب، ص۶۶
@TarikhEslam
✍پنج داستان زیبا و شنیدنی از زندگانی #امام_سجاد_علیه_السلام :👇
#داستان_اهلبیت_علیهم_السلام
@TarikhEslam
1⃣پسر عموی #امام_سجاد_علیه_السلام!👇
✅در مورد امام سجاد(ع) نقل است که؛
📋«كَانَ لَهُ اِبْنُ عَمٍّ يَأْتِيهِ بِاللَّيْلِ مُتَنَكِّراً فَيُنَاوِلُهُ شَيْئاً مِنَ اَلدَّنَانِيرِ»
♦️ایشان پسر عموئی مستمند داشت که شب هنگام، چنانکه وی او را نشناسد، نزدش میرفت و چند دینار به او میبخشید.
ولی آن مرد همواره میگفت :
📋«لَكِنَّ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ(ع) لاَ يُوَاصِلُنِي لاَ جَزَاهُ اَللَّهُ عَنِّي خَيْراً»
♦️علی بن حسین(ع) رعایت خویشاوندی را نمیکند، خدا به او خیر ندهد.
ولی در مقابل؛
📋«فَيَسْمَعُ ذَلِكَ وَ يَحْتَمِلُ وَ يَصْبِرُ عَلَيْهِ وَ لاَ يُعَرِّفُهُ بِنَفْسِهِ»
♦️امام سجاد(ع) این سخنان پسر عموی را میشنید و شکیبائی و بردباری میکرد و خود را بدان خویشاوند نمیشناساند.
📋«فَلَمَّا مَاتَ عَلِيٌّ(ع) فَقَدَهَا فَحِينَئِذٍ عَلِمَ أَنَّهُ هُوَكَانَ فَجَاءَ إِلَى قَبْرِهِ وَ بَكَى عَلَيْهِ»
♦️وقتی امام سجاد(ع) به شهادت رسید، آن احسان از آن مرد بریده شد و دانست که آن مرد نیکوکار، امام سجاد(ع) بوده است، پس بر سر مزار او می رفت و گریه می کرد.(۱)
📚منبع :
۱)كشف الغمة اربلی، ج۲، ص۳۱۸
@TarikhEslam
2⃣کظم غیظ #امام_سجاد_علیه_السلام!👇
✅نقل شده است که یکی از کنیزان امام سجاد(علیه السلام) به هنگام شست و شوی سر و صورت آن حضرت(ع)، ظرف آب از دستش رها شد و امام(ع) را مجروح ساخت.
امام(ع) به او نگاهی کرد و او دریافت که امام(ع) ناراحت شده است.
آن کنیز بلافاصله گفت : «الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ»
امام(ع) فرمود : من خشم خود را فرو بردم.
او دوباره گفت : «وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ»
امام(ع) فرمود : تو را عفو کردم، خدا تو را عفو نماید.
او گفت : «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»(آل عمران ۱۳۴)
امام(ع) فرمود : تو را در راه خدا آزاد کردم.(۱)
📚منبع :
۱)تفسير صافى فیض کاشانی، ج۱، ص۳۸۱
@TarikhEslam
3⃣شتر #امام_سجاد_علیه_السلام!👇
✅نقل است که؛
📋«كَانَتْ لِعَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ(ع) نَاقَةٌ قَدْ حَجَّ عَلَيْهَا اِثْنَتَيْنِ وَ عِشْرِينَ حَجَّةً مَا قَرَعَهَا بِمِقْرَعَةٍ قَطُّ»
♦️امام سجاد(علیه السلام) شتری داشت که بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود.
حتی امام(ع) قبل از شهادت خود سفارش رسیدگیِ به این شتر را به دیگران می کرد.
راوی می گوید :
وقتی امام سجاد(ع) به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام(ع) رفت، در حالی که هرگز قبر ایشان را ندیده بود.
📋«فَبَرَكَتْ عَلَيْهِ وَ دَلَكَتْ بِجِرَانِهَا وَ تَرْغُو و هَمَلَتْ عَيْنَاهَا»
♦️خود را به روی قبر انداخت و همواره گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود.(۱)
خبر به امام محمد باقر(علیه السلام) رسید.
حضرت(ع) کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت :
📋«مَهْ! اَلْآنَ قُومِي بَارَكَ اَللَّهُ فِيكِ!»
♦️آرام باش! بلند شو! خدا تو را مبارک گرداند.
شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به سوی قبر آمد و کارهای قبل را تکرار کرد.
امام باقر(ع) باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم به اصحاب فرمود :
📋«دَعُوهَا! فَإِنَّهَا مُوَدِّعَةٌ»
♦️او را رها کنید! او میداند که از دنیا خواهد رفت.
📋«فَلَمْ تَلْبَثْ إِلاَّ ثَلاَثَةً حَتَّى نَفَقَتْ»
♦️سرانجام بعد از سه روز شتر از دنیا رفت.(۲)
📚منابع :
۱)الكافی شيخ کلینی، ج۱، ص۴۶۷
۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۶، ص۱۴۸
@TarikhEslam
4⃣کمک به فقراء توسط #امام_سجاد_علیه_السلام!👇
✅نقل است هنگامی که امام سجاد(ع) به شهادت رسید، امام محمّد باقر(ع) مشغول غسل بدن مطهر ایشان شد.
راوی می گوید :
📋«لَمَّا مَاتَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) فَغَسَّلُوهُ جَعَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَى آثَارِ سَوَادٍ فِي ظَهْرِهِ [مِثْلُ رُكَبِ الْإِبِلِ]»
♦️هنگامى كه امام سجّاد(ع) به شهادت رسيد، بدن مطهر ایشان را که غسل می دادند، آثار کبودی و سیاهی بر پشت حضرت(ع) [مانند زانوان پینه بسته شتر] نمایان گشت.
وقتی علت را جویا شدند؛ گفته شد :
📋«كَانَ يَحْمِلُ جُرُبَ الدَّقِيقِ لَيْلًا عَلَى ظَهْرِهِ يُعْطِي فُقَرَاءَ أَهْلِ الْمَدِينَةِ»
♦️ایشان کیسه های آرد را شبانه بر پشت خود سوار می کرد و آنان را برای فقراء و مستمندان مدینه حمل می نمود.(۱)
محمد بن اسحاق می گوید :
📋«كَانَ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ المَدِيْنَةِ يَعِيْشُوْنَ لاَ يَدْرُوْنَ مِنْ أَيْنَ كَانَ مَعَاشُهُم، فَلَمَّا مَاتَ عَلِيُّ بنُ الحُسَيْنِ(ع) فَقَدُوا ذَلِكَ الَّذِي كَانُوا يُؤْتَوْنَ بِاللَّيْلِ»
♦️مردمی در مدینه زندگی میکردند و نمیدانستند معاش آنها از کجا تأمین میشود؛ با شهادت علی بن الحسین(ع) غذای شبانه آنان قطع شد.(۲)
📚منابع :
۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۵۴
۲)سير اعلام النبلاء ذهبی، ج۴، ص۳۹۳
@TarikhEslam
5⃣شعر «فرزدق» در مدح #امام_سجاد_علیه_السلام و خشم هشام!👇
✅ابن کثیر می نویسد :
📋«أَنَّ هِشَامَ بْنَ عَبْدِ الْمَلِكِ حَجَّ فِي خِلَافَةِ أَبِيهِ أَوْ أَخِيهِ الْوَلِيدِ فَطَافَ بِالْبَيْتِ، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَسْتَلِمَ الْحَجَرَ لَمْ يَتَمَكَّنْ حَتَّى نُصِبَ لَهُ مِنْبَرٌ، فَاسْتَلَمَ وَجَلَسَ عَلَيْهِ، وَقَامَ أَهْلُ الشَّامِ حَوْلَهُ»
♦️هشام بن عبدالملک در زمان حکومت برادرش ولید بن عبدالملک اموى به قصد حج، به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجدالحرام گذاشت.
وقتی به منظور استلام حجرالاسود به نزدیک کعبه رسید، فشار جمعیت میان او و حطیم حائل شد، ناگزیر عقب نشینی کرد و بر منبرى که براى وى نصب کردند، به انتظار کاهش ازدحام جمعیت نشست و بزرگان شام که همراه او بودند در اطرافش جمع شدند و به تماشاى مطاف پرداختند.
📋«فَبَيْنَمَا هُوَ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) فَلَمَّا دَنَا مِنَ الْحَجَرِ لِيَسْتَلِمَهُ تَنَحَّى عَنْهُ النَّاسُ إِجْلَالًا لَهُ وَهِيبَةً وَاحْتِرَامًا، وَهُوَ فِي بِزَّةٍ حَسَنَةٍ، وَشَكْلٍ مَلِيحٍ»
♦️در این هنگام حضرت على بن الحسین(ع) که سیمایش از همگان زیباتر و جامههایش از همگان پاکیزهتر و شمیم نسیمش از همه طواف کنندگان دلپذیرتر بود، از افق مسجد درخشید و به مطاف آمد و چون به نزدیک حجرالاسود رسید؛ موج جمعیت دربرابر هیبت و عظمتش کنار رفتند و منطقه استلام را در برابرش خالى از ازدحام کرد، تا به آسانى دست به حجرالاسود رساند و به طواف پرداخت.
تماشاى این منظره موجى از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبدالملک برانگیخت و در همین حال که آتش کینه در درونش زبانه میکشید، یکى از بزرگان شام رو به او کرد و با لحنى آمیخته به حیرت گفت : این کیست که تمام جمعیت به تجلیل و تکریم او پرداختند و صحنه مطاف براى او خلوت گردید؟
هشام با آن که شخصیت امام(ع) را نیک میشناخت، اما از شدت کینه و حسد و از بیم آن که درباریانش به او مایل شوند و تحت تأثیر مقام و کلامش قرار گیرند، خود را به نادانى زد و در جواب مرد شامى گفت : او را نمیشناسم.
در این هنگام روح حساس ابوفراس (فرزدق) از این تجاهل و حق کشى سخت آزرده شد و با آن که خود شاعر دربار اموى بود، بدون آن که از قهر و سطوت هشام بترسد و از درندهخویى آن امیر مغرور خودکامه بر جان خود بیندیشد، رو به مرد شامى کرد و گفت :
اگر خواهى تا شخصیت او را بشناسى از من بپرس، من او را نیک میشناسم.
آن گاه فرزدق در لحظهاى از لحظات تجلى ایمان و معراج روح، قصیده جاویدان خود را که از الهام وجدان بیدارش مایه میگرفت، با حماسههاى افروخته و آهنگى پرشور سیلآسا بر زبان راند و گفت :
📋«هَذَا الَّذِي تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ
وَالْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ
هَذَا ابْنُ خَيْرِ عِبَادِ اللَّهِ كُلِّهِمُ
هَذَا التَّقِيُّ النَّقِيُّ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ
إِذَا رَأَتْهُ قُرَيْشٌ قَالَ قَائِلُهَا إِلَى
مَكَارِمِ هَذَا يَنْتَهِي الْكَرَمُ
يُنْمَى إِلَى ذُرْوَةِ الْعِزِّ الَّتِي قَصُرَتْ
عَنْ نَيْلِهَا عَرَبُ الْإِسْلَامِ وَالْعَجَمُ
يَكَادُ يُمْسِكُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ
رُكْنُ الْحَطِيمِ إِذَا مَا جَاءَ يَسْتَلِمُ
يُغْضِي حَيَاءً وَيُغْضَى مِنْ مَهَابَتِهِ
فَمَا يُكَلَّمُ إِلَّا حِينَ يَبْتَسِمُ
بِكَفِّهِ خَيْزُرَانٌ رِيحُهَا عَبِقٌ
مِنْ كَفِّ أَرْوَعَ فِي عِرْنِينِهِ شَمَمُ
مُشْتَقَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ نَبْعَتُهُ
طَابَتْ عَنَاصِرُهَا وَالْخِيمُ وَالشِّيَمُ
يَنْجَابُ نُورُ الْهُدَى مِنْ نُورِ غُرَّتِهِ
كَالشَّمْسِ يَنْجَابُ عَنْ إِشْرَاقِهَا الْقَتَمُ
حَمَّالُ أَثْقَالِ أَقْوَامٍ إِذَا فُدِحُوَا
حُلْوُ الشَّمَائِلِ تَحْلُو عِنْدَهُ نَعَمُ
هَذَا ابْنُ فَاطِمَةٍ إِنْ كُنْتَ جَاهِلَه
بِجَدِّهِ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ قَدْ خُتِمُوا
اللَّهُ فَضَّلَهُ قِدْمًا وَشَرَّفَهُ
جَرَى بِذَاكَ لَهُ فِي لَوْحِهِ الْقَلَمُ
مَنْ جَدُّهُ دَانَ فَضْلُ الْأَنْبِيَاءِ لَهُ
وَفَضْلُ أُمَّتِهِ دَانَتْ لَهَا الْأُمَمُ
عَمَّ الْبَرِّيَّةَ بِالْإِحْسَانِ فَانْقَشَعَتْ
عَنْهَا الْغَيَابَةُ وَالْإِمْلَاقُ وَالظُّلَمُ
كِلْتَا يَدَيْهِ غِيَاثٌ عَمَّ نَفْعُهُمَا
يَسْتَوْكِفَانِ وَلَا يَعْرُوهُمَا الْعَدَمُ..»
وقتى قصیده فرزدق به پایان رسید، هشام مانند کسى که از خوابى گران بیدار شده باشد، خشمگین و آشفته به فرزدق گفت :
چرا چنین شعرى تاکنون در مدح ما نسرودهاى؟
فرزدق گفت : جدّى بمانند جدّ او و پدرى همشأن پدر او و مادرى پاکیزه گوهر مانند مادر او بیاور تا تو را نیز مانند او بستایم.
هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوایز حذف کنند و او را در سرزمین عسفان میان مکه و مدینه به بند و زندان کشند.(۱)
📚منبع :
۱)البداية والنهاية ابن كثير، ج۸، ص۲۲۷
@TarikhEslam