eitaa logo
تنهامسیری های تهران
3.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
4.6هزار ویدیو
85 فایل
سلام به کانال تنها مسیر آرامش تهران خوش آمدید💐 ما برای رسیدن به لذت های عمیق ازعلاقه های سطحی خود عبور خواهیم کرد 🫡 جهت ارائه نظرات و پیشنهادات و انتقادات @Faraju
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️↓ مادرش از بقالی سر کوچه براش بستنی خرید اما پسر بچه بستنیش رو نخورد و اونو توی آستیـنش قایم کرد! وقتــی رسیدن خونه رو کرد به مـادرش و گفت :《مامان بستنیم آب شد اما دل بچه های تو کوچه آب نشد...!》 -سرباز روح الله- ═🍃🕊🍃════ ☔️@tehrantanhamasi
♥️↓  گفتم: دارم‌ از استرس‌ می‌میرم!گفت‌: یہ ‌ذڪر بهت‌ میگم‌ هر بار گیر ڪردی ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم: گره‌ی‌ڪار ِ‌منم‌ همین ‌باز ڪرد...💔 (آخہ ‌خودشم‌ بسختـی ‌اجازه‌ی ‌خروج ‌گرفت) گفتم: باشہ ‌داداش ‌بگو، گفت: تسبیح ‌داری؟ گفتم: آره، گفت: بگو "الهی ‌بالرقیہ ‌سلام ‌الله ‌علیها"... حتمـا ‌سہ‌ سـالہ‌‌ی‌ ارباب ‌نظر می‌ڪنہ، منتظرتم و قطع‌ ڪردم‌. چشممو بستم‌‌ شروع‌ ڪردم:الهی ‌بالرقیہ ‌سلام‌الله‌علیها...الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌الله‌علیها...✨ ۱۰تا‌ نگفتم ‌ڪہ ‌‌یهو گفتن: این ‌پنج ‌نفـر آخرین ‌لیستہ، بقیہ‌اش ‌فـردا‼️، توجہ‌ نڪردم‌ همینجور ‌ذڪر می‌گفتم ڪہ ‌یهو اسمم ‌رو خوندن...، بغضم ‌ترڪید با گریہ ‌رفتم‌ سمت ‌خونہ حاضر‌شم، وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: درست‌شد😭 اشڪ ‌تو چشمش ‌حلقہ ‌زد‌ و گفت: "الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌ الله ‌علیها"... -سرباز روح الله ═🍃🕊🍃════ ☔️ @tehrantanhamasiri
☢ شهید پور جعفری می‌گفت: روزی در منطقه ای در ، حاجی خواست بادوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی را که سوراخی داشت، بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه. همین‌که گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر وصورت ما!!! حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار، گلوله ای نشست کنار گوشش روی دیوار... خلاصه شناسایی بخیر گذشت.... بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید وضو احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست!!! به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم.... هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد وحدود هفده تن شدند. بعد از این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف... 🌷 @tehrantanhamasiri
♥️↓ خيره شده بود به آسمان . حسابي رفته بود توي لاک خودش. بهش گفتم : « چي شده محمد؟ » انگار که بغض کرده باشه ، گفت:«بالاخره نفهميدم ارباً اربا يعني چي؟ميگن آدم مثل گوشت کوبيده ميشه... يا بايد بعداز عمليات کربلاي 5 برم کتاب بخونم يا، همين جا توي خط مقدم بهش برسم ... توي بهشت زهرا که مي خواستند دفنش کنن ، ديدمش.... جواب سوالش رو گرفته بود.با گلوله توپي که خورده بود به سنگرش ، ارباً اربا شده بود.مثل مولاش حسين عليه السلام...💔 -سرباز روح الله ═🍃🕊🍃════ @tehrantanhamasiri
❤️ "ما را مدافع حرم آفریده اند" 🕊 💠فرازی از وصیت نامه سید امین حسینی 🌷مردم این زمانه مرا سرکوب می‌کنند که کجا می‌روید؟! و برای چه کسی می جنگید؟! 💥امّا اینان غافلند که ما خود نمی‌رویم ، گویی ما را صدا می زنند... ❤️قلبمان،پایمان رابه حرکت وامی دارد، جزاین که دخترعلی(ع)وسه ساله ی حسین(ع)برروی اسم مامهرشهادت زده اند، 🌷من جوابی جزاین ندارم که خون ما رنگین ترازخون قاسم وعلی اکبر حسین(ع)نیست. ❣‌‌‌@tehrantanhamasiri ═══ ೋ🌹ೋ═══
❤️ اگر میخواهی بدانی که کارتــ مخلصانه و برای خدا هست یا نـه راهش این هستــ که‍ هر کاری که‍ انجام میدهی انتظار تشکر نداشته باشـی فقط فقط دیدتــ برای خشنودی خدا بـاشه.. | شهید محمود رادمهر🕊 | ❣‌‌‌@tehrantanhamasiri ═══ ೋ🌹ೋ═══
♥️ 💐 علاقه وافر شهیدان حمید و مهدی باکری به یکدیگر زبانزد عام وخاص بود💕 💐 حمید باکری همان کسی بود که آقا مهدی باکری راضی نشد جنازه اش را برگرداند و برای همیشه ماند. 💐 و این به آن جهت بود که حتی در برگرداندن جنازه مطهر شهدا باید رعایت می شد وآقامهدی گفت یا پیکر همه شهدا رامی آورید یا حمیدهم نه❌ 🕊و اینچنین بود که نام بر فراز آسمان ها شنیده می شود... ۶ اسفند سالروز شهادت حمید باکری گرامی باد🌷 🌸@tehrantanhamasiri
🕊🌹 1⃣راز چشم های زیبای : به نقل از همسر شهید: ⭕️یکی بخاطر اینکه این چشم ها هیچوقت به گناه باز نشد دوم اینکه هر وقت خونه بود سحر پا می شدم می دیدم چشمای قشنگ حاج ابراهیم دارن درِخونه خدا چه اشکی می ریزن! 2⃣سردارخیبر،❤️ پیام من تنها این است که در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید. ☘@tehrantanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ سوم فروردین سالروز شهادت علی خلیلی شهید امر به معروف و نهی‌از منکر بود جمله‌ای که هیچ وقت از این شهید فراموش نمیشه «به عشق لبخند حضرت آقا جلو رفتم...» 🌸@tehrantanhamasiri
♥️↓ خدایا! شهدا از ما توقع ادامه ی راهشان را دارند، به ما قدرت ادامه ی راه، عطا فرما. خدایا! خانواده ی شهدا و فرزندان شهدا منتظر پیروزی اسلام هستند، نصرت نهایی هر چه زودتر عطا بفرما. خدایا! ما به اسلام، به امام زمان عج، به امام خمینی و ملت شهید پرورمان متعهدیم که برای اعتلای کلمه ی حق بکوشیم و زندگی راحت را بر خود حرام می دانیم، ما را در این راه، یاری فرما. خدایا! امام زمان عج را از ما خشنود و راضی و ظهورش را نزدیک تر بگردان. الهی! ما را با امام حسین علیه السلام و یاورانش محشور بگردان. -سرباز روح الله ═🍃🕊🍃═════ 🌀@tehrantanhamasiri
🕊 یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم. دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود.جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت وقتی کار تحویل تمام شد .جلو رفتم و سلام کردم .بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته ، این کار باربرهاست نه کار شما!نگاهی به من کرد و گفت:کار که عیب نیست،بیکاری عیبه،این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم.جلوی غرورم رو می گیره! گفتم :اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست! شما ورزشکاری و.........خیلی ها می شناسنت. ابراهیم خندید و گفت: ای بابا ، همیشه کاری کن که، اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم! ♥️✨ 🥀🥀🥀🥀🥀 @tehrantanhamasiri
♥️↓ محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم.... اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم. کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم ، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم: حلال ِ حلال. چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم... -سرباز روح الله ═🍃🕊🍃═════ @tehrantanhamasiri
  ♥️↓ گفت: سه روز دیگر اینجا عملیات می شود با شوخی گفتم : بارک الله، مطمئنی؟ خیلی جدی گفت: بله . با تعجب گفتم: بابا تو علم غیب داری؟ خندید و گفت: نه حاج آقا علم غیب من کجا بود ؟ ولی به شما می گویم تا سه روز دیگر عملیات می شود . بالاتر از این را هم دوست داری بهت بگویم؟ گفتم : بالاتر چیست؟ گفت : حاجی جون سه روز دیگر عملیات می شود. من هم راهی این عملیات می شوم و توی همین عملیات هم شهید می شوم. سه روز بعد... همه بچه ها زیر آن آتش بی امان دشمن به رو دراز کشیده بودند، اما مهدی از شدت خستگی نشسته روی زمین و دراز نکشیده تا مرا دید گفت: حاجی تو هم که اینجایی؟ گفتم: بله چرا تو باشی ما نباشیم. یک مقداری که نشست و نفسش تازه شد در جا بلند شد و با تمام قامت ایستاد آتش هم خیلی سنگین بود، من از جا نیم خیز شدم، دستش را گرفتم و فریاد زدم: مرد، به تو می گویم دراز بکش تا آتش سبک بشود. مهدی ابتدا دراز کشید ولی لحظه ای بعد به سرعت بلند شد و ایستاد. گفتم چرا دوباره بلند شدی؟ گفت: حاجی، من تا به امروز در مقابل تیر و تانک و توپ دشمن سر خم نکرده بودم، این یک دقیقه ای هم که اینجا دراز کشیدم برای این بود که شما گفتید دراز بکش ووالا من آدمی نبودم که زیر آتش این نامردها دراز بکشم... تا لحظه ای که شهید شد دقیقاً 72 ساعت طول کشید. سرباز روح الله ═══🍃🕊🍃═══ @TehranTanhamasiri
🌱همیشہ میگفت : در زندگی ، آدمی موفق تر است ڪه در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد و ڪار بی منطق انجام ندهد و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود :)) 🦋 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌  @TehranTanhamasiri
وای از آن روزی کہ.. ❌ +شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی ✦✧✦✧✦✧ @TehranTanhamasiri
‏آن‌قَـدࢪشَھیدبودڪہ🙂 شَھادَت‌عاشِقَش‌شٌـد..!🌱 نڪتہ‌دَقیقـاًاینجـاسٺ؛🌸 ڪہ‌بـٰایَدشَھـیدبـود؛🕊 تـٰاشَـہیدشٌـد...!💔 🕊 @TehranTanhamasiri
.🖤:) شهيد صادق مهدى پور خواهرم: حجاب تو مشت محكمى بر دهان منافقين و دشمنان اسلام مى زند.)🍀
🕊 کاری که انجام میدهید حتی نایستید که کسی بگوید خسته نباشید. از همان در پشتی بیرون بروید، چون اگر تشکر کنند تو دیگر اجرت را گرفته ای و چیزی برای آن دنیایت باقی نمیماند...:) 💔