~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بسم رب حق🌱 ✨پسرک فلافل فروش✨ #پارت56 این قسمت#معراجالسعاده سالهای آخر ماه رمضان را به ايران می آ
بسم رب حق🌱
✨پسرک فلافل فروش✨
#پارت57
اینقسمت#تفکرفرهنگی
اين را بارها مشاهده کردم که
شخصيت های فرهنگی وافرادی
که کار فرهنگی به خصوص در
مسجدراتجربه کرده باشند،
در هرکار ومسئوليتيوارد شوند،
ديدگاه ها و تفکرات فرهنگی
خودشان را بروز می دهند.
هادی نيز همين گونه بود.
او درزمينه ي کارهای فرهنگی
و اردویی تجربيات خوبی داشت.
درهمانايامی که درکنار رزمندگان
عراقی با داعش مبارزه می کرد،
برخی طرحهایفرهنگی راارائهکرد
که نشان از روحيه ی بالای فرهنگی
او بود.
يک بار پيشنهاد داد برای يکي
ازمراسمات عيد، برای رزمندگان
حشدالشعبی هديه تهيه کنيم.
ماهم اينکار را بهخود هادیواگذار
کرديم.او هم با مراجعه به چندين
مرکز فرهنگی هديهیخوبی تهيه کرد.
هادی درکل سهبار به مأموريتهای
نظامی حشدالشعبی اعزام شد. در
عمليات آزادسازی منطقه ی بلد در
کنار نيروهای خط شکن بود.
فرمانده او با آنکه علاقهی خاصی
به هادی داشت،اما خيلی از دستاو
عصبانی می شد!
می گفت اين پسر خيلی مهربان
ودلسوز است اما ترس رانميفهمد
درمقابل نیروهای داعش بدون ترس
جلو می رود.
هرچه ميگوييم مراقب باش اما
انگار متوجه نمي شود، اين رزمنده
شجاعانه جلو می رود و راه را برای
بقيه ی نيروها باز مي کند.
هادینه ترس رامیفهميد ونهخستگیرا.
يک بار فرمانده محورجلوی خود
هادی اين حرفها را زد
هادی وقتی اين مطالب را شنيد،
گفت: جلوي دشمن نبايد ترس داشت،
ما با شهادت ازدواج کرده ايم.
هادی به عنوان تصويربردار به جمع
آنها پيوسته بود، او تصاوير و فيلمهای
خاصی را از نزديکترين نقطه به سنگ
تکفيری ها تهيه می کرد.
از ديگر کارهای او رساندن آب و تغذيه
به نيروهای درگير در خط مقدم بود.
اما مهمترين کار فرهنگی هادی برگزاری نمايشگاه دستاوردهای حشدالشعبی
در ايام اربعين بود.
هادی اصرار داشت کارهای فرهنگی
رزمندگان عراقی به اطلاع مردم و
شيعيان رسانده شود.
لذا راهپيمایی اربعين رابهترين زمان و
مکان برای اين کار تشخيص داد.
واقعاً هم تفکر فرهنگی او جالب بود.
هادی يک چادر در نيمه راه نجف به
کربلاراه اندازی کرد ونمايشگاه تصاوير
نبرد با داعش را با چينش مناسب در
مقابل ديد زائران کربلا قرار داد.
برادر ناجی می گفت:
_هادی برایايننمايشگاه خیلی زحمتکشيد. کار عقب بود و کاروانها از راه مي رسيدند.
هادی گفت که شبها کمتر بخوابيم و
کار را به نتيجه برسانيم.طی چندشبانه
روز هادی بيش از سه ساعت نخوابيد.
کاربه خوبی انجام شدو مخاطب بسياری داشت.
اماهمين که نمايشگاه آغاز شد،هادی
به نجف برگشت!او عاشق گمنامی بود
ونمی خواست کسی بفهمد اين نمايشگاه
مهم کار او بوده.
بعد از تجربه ی موفق اين نمايشگاه به
سراغ سيد کاظم آمد.هادی طرح جديدی
برای برگزاری نمايشگاه دستاوردهای نبرد
با داعش در نجف آماده کرده بود.
می خواست در يک فضای مناسب کار
فرهنگی را گسترش دهد.اعتقاد داشتکه تصاوير و فيلم های اين مبارزه ی مقدس
برای آيندگان ثبت شود و همزمان بايد به
ديد عموم مردم رسانده شود.
هادی روی اين طرح خيلی کار کرد.
اما مسئولان حشدالشعبی با اين دليل
که نيرو و شرايط برگزاری اين نمايشگاه
را ندارندطرح را به تعويق انداختند
تا اينکه هادی برای بار آخر راهی مناطق عملياتی شد.اما مهمترين کار فرهنگی که
از هادی ديدم مربوط ميشدبه کاری که
به خاطر آن به ايران برگشت.
هادی تعداد زيادي چفيه وپيشانيبند با
نام مقدس يا فاطمـه الزهرا آماده کرد
و با خودش به عراق آورد.
او می دانست بهترين کار فرهنگي براي رزمندگان، پيوند دادن آنان با حضرات معصومين، به خصوص مادر سادات،
حضرت زهرا(س)است.
ادامه دارد ...✨
#یک_لقمه_کتاب
┏━🍃🌺🍃━┓
@VESAL_180
┗━🍂━