eitaa logo
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
1.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
33 فایل
دیـٰانت منهـٰاے سیـٰاست🍃 نتیجہ‌اش مےشود کربلـٰا💔؛ نہ‌ ظهور!💚 شروط‌"تبادل‌،کپی..."🤗↶ https://eitaa.com/sh_Vesal180 "شنوای حرفاتون هستیم"😉↶ https://daigo.ir/secret/1491814313 هشتگ‌ها😇↶ https://eitaa.com/3121542/16574 .
مشاهده در ایتا
دانلود
📝یادداشت‌های یک رمان‌اینترنتی‌خوان 1⃣ 🤓✍ من رمان خوانم. لذتی از ساعات روزم را اگر بخواهم شمارش کنم، خواندن صفحاتی است که لحظه های خالی و پر زندگی‌ام را به خودش مشغول می کند. 😃✍ این حال خوشم را یکی دو هفته نیست که پیدا کرده ام، چند سال است که چشم و دلم را به ذهن نویسنده هایی که توان آن را دارند تا لحظات رؤیایی مرا رنگی کنند، باز کرده ام. 👦✍یادم است اولین بار که بچه‌ها، دورهم از لذت شب بیداری و خواندن رمان می گفتند، گنگ و پراشتیاق نگاهشان می کردم. 🗣✍ اسم شخصیت ها، حرف ها، حس ها، حالات و رفتارهایشان را که تعریف می کردند، گاهی از کیفی که می بردند جیغ می زدند و صورت هایشان پر از لبخند می شد. ❌✍کار سختی نبود که من هم یکی دو تا از رمان ها را دانلود کنم و شبی، کمی از خوابم بزنم و شیرینی لحظه ها تا صبح بیدار نگهم دارد. 📲✍ این لحظه ها برای من تمامی نداشت. شروعی بود که به ذوقش از درسم می زدم، خواب نازنینم را ندیده می گرفتم، غذا را نصفه‌نیمه می‌خوردم، اصرار های خانواده برای مهمانی رفتن و گردش را رد می کردم، تا در تنهایی ها بتوانم حریصانه صفحات موبایل و کامپیوتر را چشم‌چرانی کنم. 😇✍حالا دیگر خواب هایم پر از خیالی بود که دوستشان داشتم و ناخود آگاه لبخند را روی لبم می نشاند. ◀️ ادامه دارد... ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان‌اینترنتی‌خوان 1⃣ #قسمت_اول 🤓✍ من رمان خوانم. لذتی از ساعات روزم را اگر بخواهم
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی‌خوان 2⃣ 😨✍ با «» همراه ترسا می‌شدم و قربان صدقه‌ی قد و بالای آرتان می رفتم. 👥✍با دو برادر «» هم قدم می‌شدم و لب جدول همراه دانیار راه می‌رفتم و برای معده درد برادرش دلگیر بودم. 😕✍با «دروغ شیرین» دنبال کسی می‌گشتم که دروغی بگوید و پشتش شیرینی یک‌عمر را برایم به ارمغان بیاورد. 😐✍با «پانتی بنتی» کینه هایم را با صاحب کینه در میان می‌گذاشتم و آخرش هم با خودش آرام می‌گرفتم. 😍✍ با «طواف عشق» در تمام زیارت‌های اجباریم امید داشتم که کسی باشد و من را بعد از زیارت هم بخواهد. 👩✍ با «بانوی قصه ها» حاضر بودم مثل زنی باشم که خودش را برای کودک‌های بی مادر به آب‌ و آتش بزند، اما سر آخر نصیبش مرد جنتلمنی بشود که آرزوی هر دختری است. 😓✍ با «» عقده ی تنهایی و خفت آرشام را به جان می‌خریدم و نهایت آرشام می‌شد مرد شب و روزم. ✈️✍ با «توهّم عاشقی» از عرفان دل می کندم و همراه آیدین به فرانسه می‌رفتم. 😶✍با «» حاضر بودم یک دختر احمق جلوه کنم اما مرد وزین داستان، آخرش نصیب من بشود. 🤬✍ روزی صدها صفحه می‌خواندم. گاهی از قلم نویسنده‌ها به تنگ می‌آمدم و چند تا ناسزا نثارشان می‌کردم، اما باز هم نمی‌شد که نخواند... ◀️ ادامه دارد... ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی‌خوان 2⃣ #قسمت_دوم 😨✍ با «#قرار_نبود» همراه ترسا می‌شدم و قربان صدقه‌
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی‌خوان 3️⃣ 🤯✍🏻اعتیاد می دانید چیست؟ یک عادت که خیلی بد است، ضرر دارد، بدبختت می کند، روز و عمرت را می سوزاند. 🌈✍🏻 من اما حس می کردم این از آن دسته هایی است که دارد روزم را رنگین کمان می کند و شب هایم را پرستاره. 🌍✍🏻 باور کنید همین هم هست که از 92 درصد دختران ایران‌ زمین بپرسید، همین را می گویند که... 📚✍🏻به‌ غیراز دوستانم، هدی و نرگس و مهدیه... خودشان مثل من رمان خوان بودند و حال، چند روزی است که برای خواندن درس‌ها برنامه ریخته اند و من را در منگنه‌ی درس درمانی گذاشته اند. 🧕🏻✍🏻نرگس می‌گفت: هر ماشین شاسی بلندی که از کنارم میگذره، حس میکنم آرتان یا آرشام یا دانیار یا علیرضا و امیر و دانیال الآن پشت فرمان نشستند. باذوق سرک میکشم. 😒✍🏻 اغلب یک پیرمرد مو سپید یا یک مرد جاافتاده کچل پشت فرمانه؛ هرچند که من قیافه بگیرم مثل دخترهای رمان، اون‌ها که نه دلبرند و نه دلداری برای من. 🙄✍🏻از این ‌همه کنف شدن خسته شدم. جوون های دوروبرم دو زار پول ندارند. تهش یک موتور دارند یا یک پراید پیت حلبی. خنده‌ام میگیرد از استدلال نرگس. 💰✍🏻مهدیه هم میگوید: من که پولدار دوروبرم نیست، اما الآن دلم نمیخواد یک پسر پولدار بیاد خواستگاریم. بس که رمانهایی که خوندم پولدارهاشون، بدبختی هاشون گریهم رو درآورد. همین بابایِ کارمند اداره آبم با خونه قسطیمون رو میپرستم. ❌✍🏻مخالفت میکنم و شروع میکنم به استدلال آوردن. اما میگوید: چرا در «آمین دعایت باشم» سه تا دختری که برای سه خانوادهی پولدار بودند از بس پدرشون به مادرشون خیانت کرده بود یا دعوا و مشکل بی‌توجهی داشتند، از خونه بیرون زده بودند؟ یا در رمان «این مرد امشب میمیرد» با اون زندگی سلطنتیشون همشون یکجور بدبخت بودند. ◀️ ادامه دارد... ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی‌خوان 3️⃣ #قسمت_سوم 🤯✍🏻اعتیاد می دانید چیست؟ یک عادت که خیلی بد است،
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 4⃣ 🕸️✍🏻صحنه‌های رمان از مقابلم رژه میرود. چند کانال تلگرام هم دارم می‌خوانم. زندگی‌هایی که به تصویر کشیده شده‌اند، همه‌اش پر از پول و امکاناتی است که دورش غصه ی شخصیت‌های قصه مثل تارعنکبوت تنیده شده است. 💞✍🏻چند وقت است که هرچه رمان می‌خوانم همین است. دل‌خوشی ای نیست تا این‌که عاشق میشوند. فکر که میکنم میبینم زیباترین لحظات نوجوانی هایشان پر از غصه و خیانت پدر و مادر و طلاق عاطفی و رقابت در کار آن‌ها بوده و دختران و پسران رؤیاهای من تنها با پوشش‌های زیبا خودشان را شاد جلوه میدادند. 👥✍🏻نه این که لذت خواندنم از بین برود، نه! اما حالا که دارم آن رمان «آچمز» را آنلاین می‌خوانم، میبینم امیر و دلارام که قرار است عاشق هم بشنوند، هردوی آن‌ها با آن ماشین‌های لوکس و زیبایی فریبنده شان هیچ‌کدام کودکی، نوجوانی و جوانی خوبی نداشته‌اند؛ پرغصه اند یا آرام؟ ❌✍🏻یا رمان «همیشه تلخ نوشتم» نه شهاب خوشبخت داستان است، نه یکتا. تلخی‌های زندگی‌شان گاهی کامم را چنان تلخ میکند و خودکشی پریای داستان دلگیر، که نمی‌خواهم ادامه دهم. نمیدانم که شما رمان الهام جنت را می‌خوانید یا نه، مرد پولدار داستان پر از کینه است به خاطر... یا رمانِ ... ◀️ ادامه دارد... ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 4⃣ #قسمت_چهارم 🕸️✍🏻صحنه‌های رمان از مقابلم رژه میرود. چند کانال
📝یادداشت های یک رمان اینترنتی خوان 5⃣ 😤✍🏻اصلاً یک‌چیزی را این هدی می‌گفت، با خنده‌ و حرص هم می‌گفت، که چرا همه این رمان‌ها مردهایشان خوش هیکل و روی فرم هستند؟! پول هم از سر و رویشان میبارد... پس این موتورسوارها، اشباح آدم‌های مریخی هستند؟! 🤖✍🏻همه می‌خندیم. راست میگوید. از هزار رمان اینترنتی که خوانده‌ام، شاید پنج تایش باشد که مثل همه مردم باشند. گاهی فکر میکنم من برای یک کره‌ی دیگر هستم، متفاوت از فضای رمان. 🧥✍🏻نگاه به قد و هیکل خودمان 4 تا که می‌اندازم معمولی هستیم. شاید خودمان را بکشیم تا با پوشیدن لباس مد روز و یک دست بردن در صورتمان، جلوه‌ی بیشتری پیدا کنیم. 😶✍🏻اما لامصب شخصیت‌های رمان‌های فراتصور ذهنی و خیالی ما، زیبا و خوش اندام هستند. هرچقدر هم مقابل آیینه چپ و راست می‌شویم و شکم تو می‌کشیم و سر و سینه بالا می‌دهیم فایده ندارد. لنز هم که بگذاریم، دماغ هم که عمل کنیم؛ باز هم با توصیفات دلبرهای رمان نمیتوانیم رقابت کنیم... ⌚✍🏻 مدت‌هاست که همه‌ی فکر و ذکرمان شده است اندام و قیافه و مدل لباسی که می‌پوشیم. دائم هم الکی تا همدیگر را می‌بینیم میگوییم: ((چه جیگری شدی... ! )) ((کی بخوره تو رو... ؟)) ((تو حلقمی... )). اما خودمان نمی‌دانیم داریم سر هم کلاه می‌گذاریم. این لنزها هم چشم‌ها را به سوز می‌اندازد هم دل را، که چرا من... ؟ ◀️ادامه دارد... ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت های یک رمان اینترنتی خوان 5⃣ #قسمت_پنجم 😤✍🏻اصلاً یک‌چیزی را این هدی می‌گفت، با خنده‌ و حر
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 6️⃣ 👨‍🎓✍🏻نرگس که چند روزی خفه شده است، امروز لب باز میکند و می‌گوید که پدرش دعوایش کرده، گفتند اگر آنقدر که به تیپ و قیافه ات میرسی به عقل و فکرت میرسیدی، الآن یک پروفسور حسابی شده بودی! 😣✍🏻می‌گوید: دو سه روزیه که حسابی حالم گرفته‌شده، حسابی به‌هم ریخته‌ام، حسابی دارم فکر میکنم که پدرم چرا درکم نمیکنه. خب جوونم و دلم این چیزها رو می‌خواد. 😎✍🏻هدی با آن مانتوی اندامی اش سری تکان می‌دهد و می‌گوید: حالا که خودمونیم، بگم خانم شریفی اون روز که رفتم برای مشاوره چی گفت.  😞✍🏻 حوصله شریفی، شهیدی، شکوری، شفیقی، را ندارم. اما برای پر کردن حس فضولی، همه زوم می‌کنیم روی صورت هدی، که با کمی قیافه گرفتن، لب خوشگلش را باز میکند... جداً هدی از همه ما خوشگل‌تر است. برای جو دادن گفتم... 👀✍🏻 شریفی گفته بود: دقت کردید توی این رمان‌ها همش از شخصیت دختر رمان، جسمش رو تحسین می‌کنند ؟ انگار دخترها عقل و فکر و شعور ندارند. چشم و دو ابرو و دماغ عملی و موی بلوند و لب قلوها و اندام فقط دارند و دیگر هیچ... 🤬✍🏻جا خوردم. میخواهم مقابله‌ به‌ مثل کنم و فَک شریفی و هدی را پایین بیاورم. ذهنم تند تند رمان‌ها و شخصیت‌های نازنین دختر رمان را زیر و رو می‌کند . لامصب نیست! 🧐✍🏻ترسا، دلآرام، دلنواز، امین، فریبا، زهره، نگین، نسرین، نوا، نوشین، یکتا، یلدا، نسیم، نیلو، نفس، نگار، پریا... نیست! قابل دفاع نیست! ◀️ادامه دارد... ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 6️⃣ #قسمت_ششم 👨‍🎓✍🏻نرگس که چند روزی خفه شده است، امروز لب باز م
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 7️⃣ 📱✍🏻هدی می‌گوید : اصلاً بچه‌ها ، من خیلی اهل مد و این که حساس باشم روی رنگ و لباسم نبودم. اما از وقتی رمان‌ها رو خوندم، پدر خودم داره درمیاد. 👀✍🏻همش این‌که چی بپوشم، چه جوری نشون بدم، چی کارکنم، منو ببینن، شده اولین مسئله‌ام. حتی طرز نشستنم توی مهمونی ها کلی ذهنم رو مشغول می‌کنه که توجه بقیه رو جلب کنه. 💭✍🏻 تازه توهم هم می‌زنم که ای وای همه مردها و پسرها فقط دارند منو می‌بینند و در مورد من فکر میکنند. کل حرفی هم که با دخترا میزنیم، از تیپ و قیافه و حرفاییه که بقیه پسرا راجع به ما و... زدند. ❎✍🏻از این راست‌های دروغ بدم می‌آید ! یعنی دوست دارم که این حرف‌های راست و درستی که هدی می‌زند ، دروغ باشد. دروغ چرا! خودم هم همین‌طورم. 💄✍🏻 همش فکر می‌کنم اصل، دو تا لب بالا و پایینم است که حالا چه رژی بمالم جلوه‌اش بیشتر می‌شود ؛ نه این‌که اصل، حرفی است که از بین این دو لب و دهن بیرون می‌زند، که به قول عمو سعدی: تا مرد سخن نگفته باشد، علم و هنرش نهفته باشد. 🎨✍🏻کلاً علم و هنرم خلاصه بود در اندام نشان دادن که هی سرم را نمایشی تکان بدهم تا موج موهایم و رنگش جلوه کند. 👀✍🏻 بیرون هم دائم می‌خواستم تا این شال و روسری مسخره نباشد و بتوانم مدام دستی لای موهایم بکشم و به پسر مقابلم بگویم: «هوی! مگه کوری که منو نمیبینی؟! » ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 7️⃣ #قسمت_هفتم 📱✍🏻هدی می‌گوید : اصلاً بچه‌ها ، من خیلی اهل مد و
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 8️⃣ ‼️✍🏻هدی دارد این منِ من را تهدید میکند. نه... خانم شریفی دارد تمام من های ما را له می‌کند. با یک جوان این‌طور رفتار می‌کنند که داروندارش را زیر سؤال ببرند؟! 🤐✍🏻بی‌شخصیت... این کلمه را که می‌گویم ، هدی میخندد و نرگس می‌گوید: خودمون، خودمون رو بی شخصیت کردیم. همین‌که تمام شخصیتمون با چهارصد تومن کم‌وزیاد میشه... یعنی که هیچ. 💸✍🏻نگاه به ساپورتم میکنم. بیست تومان خریدم. البته دخترخاله ام همین را آز شمال تهران خریده بود سیصد و پنجاه تومان! 🙄✍🏻 مانتویم هم صد تومان. شال هم که ده تومان از مترو خریدم. با مخلفات لوازم‌آرایش و رنگ مو، جمعاً دویست تومان است که شخصیتم! 🔎✍🏻یکهو می‌زنم زیر خنده. بچه‌ها هم انگار مثل من داشتند حساب میکردند. هرکس قیمت وجودیاش را میگوید. 🤔✍🏻شاید به خنده تمام شد این شخصیت‌سازی‌مان، اما من‌ بعدها مدام فکر میکردم که واقعاً من چقدر می‌ارزم؟ اصلاً ارزش‌گذاری آدم‌ها بر طبق چه چیزی است؟ 💎✍🏻آدم‌ها به درک...! من که زن هستم، چه چیز خاصی دارم که بتوانم جلوه اش بدهم؟ همین جسم نازنین که در تمام رمان‌ها مردها فقط من را با این جسم می‌بینند و دیگر هیچ؟ یعنی من هیچ ویژگی ارزشمندی ندارم که بشود رویش حساب کرد؟ ⁉️✍🏻اگر این‌طور باشد از خدا قهر میکنم! من را مثل حیوان آفریده که ساعات خوش مردهایی که در همه رمان‌ها به عقل و شعور و درایت معرفی می‌شوند را بسازم و دیگر هیچ... ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 8️⃣ #قسمت_هشتم ‼️✍🏻هدی دارد این منِ من را تهدید میکند. نه... خا
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 9️⃣ ✨✍🏻یاد تک تک صحنه‌هایی میفتم که... گاهی بعضی از این رمان‌ها و صحنه‌ها را چند بار خوانده‌ام و لذت هم برده‌ام از خواندنشان، حس شیرین خواستن درونم جریان پیدا کرده است. 😶✍🏻 تازه میفهمم که در آن صحنه‌ها هم مردها ابراز احساسات میکردند تا جسم دختر زیبای رمان را برای خودشان کنند. 😔✍🏻دختر خود را مثل عروسک نشان می‌دهد. مرد هم عروسک بازی می‌کند و بعد هم مرد رمان او را اداره می‌کند 👾✍🏻 دختر هم چون محتاج این لحظه‌های احساسی است که مرد گاهی به گاهی نثارش میکند، مثل یک عروسک کوکی دنبال او می‌رود. 🤐✍🏻عقل و فهم برای مردها، جسم و لذت هوس‌ها برای دخترها! بدم می‌آید. دلم می‌خواهد خلاف این را بخوانم. 💻✍🏻 با حرص لپتاپم را روشن می‌کنم و تا صبح در رمان‌ها پرسه می‌زنم. دلم شخصیتی متفاوت از خودم می‌خواهد. به صحنه‌ی رمان‌هایی که از حفظم سر می‌زنم. ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 9️⃣ #قسمت_نهم ✨✍🏻یاد تک تک صحنه‌هایی میفتم که... گاهی بعضی از ا
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 0⃣1⃣ 😤✍🏻 همین است که فهمیدم. تازه می‌رسم به اینکه مردها برای کنترل این عروسک کوکی چقدر از عصبانیت هم استفاده کردند. 😥✍🏻صحنه‌های مکرر سیلی خوردن دخترهای رمان، فشارهای عصبی که بر بازو و شانه دوست‌دختر ها وارد می‌شود تا جایی که کبود می‌شوند و گریه می‌کنند، صحنه‌های هل دادن زن‌های رمان، فحش شنیدن ها و دادهای زیادی که بر سرشان زده می‌شود... 👀✍🏻نه، من حتی عروسک هم حساب نمی‌شوم. سرم را می‌چرخانم سمت عروسک‌هایی که توی دکورم چیده‌ام. 😞✍🏻نه من و نه دوتا برادرم یک‌بار آن‌ها را نزده‌ایم، موهای طلاییشان را نکشیده ایم. شاید قهر کرده باشیم، آن هم وسط بازی مامان بازی، اما زود آشتی کرده‌ایم و منت کشیده‌ایم. نه، این درست نیست. ✖️✍🏻 من جسم جامد نیستم. سنگ نیستم که هرکسی از کنارش رد شد لگدی هم بزند. اشک در چشمانم حلقه میزند. به چه کسی می‌توانم بگویم که دارم دیوانه میشوم؟ 📒✍🏻 این چند روز عصبانیتم را با این خودکار و دفترچه قسمت کرده‌ام. تمام آن چه دارد مرا به جنون می‌رساند، با فشاری که به این خودکار می‌آورم به دل دفترچه می نشانم. ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 0⃣1⃣ #قسمت_دهم 😤✍🏻 همین است که فهمیدم. تازه می‌رسم به اینکه مرد
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 1️⃣1️⃣ 😵✍🏻تمام آن چه دارد مرا به جنون می‌رساند ، با فشاری که به این خودکار می‌آورم به دل دفترچه می نشانم. 👀✍🏻لحظه‌های خوشِ گشت‌وگذار شخصیت‌های دختر رمان مقابل چشمم می‌رود و می‌آید. ☕✍🏻رفتن به کافی‌شاپ‌ها، خوردن قهوه تلخ و کاپوچینو و کیک شکلاتی‌ها... 😑✍🏻آرایش و لباس قبل از رفتن، خنده‌های بلند موقع بودن، جلب‌توجه و متلک های پسرهای آن جا، تکیه کلام ها و درخواست‌های دخترها برای این که پسرها بیایند سمتشان... 😷✍🏻تنهایی‌های شبانه و پرسه زدن‌ها در فضای مجازیشان، بیداری ها و قرص‌های آرام بخش، پاساژگردی و تفریح اجباری به نام خرید برای رفع کسالت، پناه بردن به سیگار و موسیقی... 😬✍🏻 رقص‌ها و هم آغوشی های هوس آلود مردها و ترس دخترها... ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 1️⃣1️⃣ #قسمت_یازدهم 😵✍🏻تمام آن چه دارد مرا به جنون می‌رساند ، ب
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 2⃣1⃣ 😟✍🏻نه... من چرا این‌طور شده‌ام ؟ واقعاً من دلم کدام‌یک از این‌ها را می‌خواهد؟ 😖✍🏻سرم را تکان می‌دهم تا از این کابوس‌ها بیرون بیایم، من با خود چه کرده‌ام ؟ 🤯✍🏻دوستانم با خودشان چه کرده‌اند ؟ رمان‌ها دارد به ما چه سبک زندگی القا می‌کند ؟ 🐄✍🏻چرا ما را مثل حیوان نشان داده است؟ یک گاو که می‌خورد و می‌خواهد شیر بدهد. 🐴✍🏻یک خر که خوش باشد، آواز می‌خواند ، ناراحت باشد عربده می‌کشد ، رقص پا می‌کند و می‌خندد. 🦃✍🏻 یک طاووس که برایش دست و سوت بزنند خودش را جلوه می‌دهد ، اندامش را نشان می‌دهد. 🙊✍🏻یک میمون که برای جلب‌توجه از درودیوار بالا می‌رود . 😣✍🏻حس میکنم اگر ادامه بدهم دیوانه می‌شوم... ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 2⃣1⃣ #قسمت_دوازدهم 😟✍🏻نه... من چرا این‌طور شده‌ام ؟ واقعاً من
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 3️⃣1️⃣ 😪✍🏻این چند صفحه را با اشک می‌نویسم. من یک زنم، یک جنسی مثل مردها. او مرد است و من زن. فرقمان در تفاوت‌های خلقتیمان است. 🧠✍🏻و الَا من همانقدر ارجمندم که آن مرد. من همانقدر صاحب فهم و شعور و عقلم که آن مرد. جسم من همانقدر مهم است که جسم آن مرد. 😑✍🏻چرا باید مرا مثل عروسک ببینند، درحالی‌که من فقط لحظاتی برای جسم خودم باید خرج کنم که یک مرد خرج می‌کند. 😣✍🏻من به این دنیا نیامده‌ام که مردها مرا برای شهوتشان بخواهند تا برسم به‌جایی که هرزه نگاهم کنند. آرایشم کنند تا لذت ببرند؛ 😤✍🏻موهایم را تحسین کنند چون لذت می‌برند؛ اندامم را برای نمایش می‌گذارند، چون لذت می‌برند. 💵✍🏻من نمی‌خواهم که مثل دختران و زنان اروپایی روی بدنم قیمت بگذارند و در فروشگاه عرضه ام کنند؛ 👚✍🏻یا پشت ویترین، لباسی نازک تنم کنند و قیمتی به گردنم آویزان کنند. این برای آن بی فرهنگ های اروپایی متمدن است... ♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 3️⃣1️⃣ #قسمت_سیزدهم 😪✍🏻این چند صفحه را با اشک می‌نویسم. من یک
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 🧕🏻✍🏻من ایرانی هستم. اهل فرهنگ. اسلام آمده و گفته دخترها همان قدر ارج و قرب دارند که مردها. پیامبر اسلام چنان احترامی به دخترش می‌گذاشت،امامان شیعه چنان با عزت و احترام با همسرانشان برخورد می‌کردند که در هیچ جای دنیا مثل آن نیست! 👕✍🏻لباس برای پوشاندن من است، نه نشان دادن زیبایی‌های من، برای نگاه هوس آلود. حالا تازه می‌فهمم که چرا مردها این‌قدر طرفدار من شده‌اند! برای این که شال و روسری را از سرم بردارند یقه چاک می‌دهند. برای این که همین مانتوی من را تنگ‌تر کنند، داد می‌زنند. برای آن که ساپورت پای من کنند، مقاله می‌نویسند. 😏✍🏻 این‌ها انسان‌های هوس‌اند. دنبال شخصیت و شأن من نیستند. نمی‌خواهند مرا به جایگاه خدایی برسانند. دنبال رشد من نیستند. این رمان‌ها مرا خام کرد. خواب کرد. خیالاتم را پر از رنگ‌های دروغی کرد. این رمان‌ها سبک فکر و زندگی مرا عوض کرد. این رمان‌ها مرا اسباب‌بازی و تشنه و گدای محبت مردها کرد. این رمان‌ها مرا دم دستی و دست‌مال کرد... ◀️ادامه دارد... ╭┅──────┅╮ 📖 @VESAL_180 ╰┅──────┅╯
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان #قسمت_چهاردهم 🧕🏻✍🏻من ایرانی هستم. اهل فرهنگ. اسلام آمده و گفت
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 5⃣1⃣ 😦✍🏻حالا تازه می‌فهمم که چرا چهار تا از دوستانم که ازدواج کردند، طلاق گرفتند. اتفاقا با پسرهایی که دوستشان بودند ازدواج کردند... 📱✍🏻 اما این رمان‌ها راه و رسم زندگی و نگه داشتن شوهر را یاد نمی‌دادند، و زندگی این همه توقع و ناز را بر نمی‌دارد. زندگی حرکت و کار است؛ خستگی و تلاش است؛ مسئولیت و تواضع است. هر چقدر هم که بخواهی محبت است؛ اما محبتی دو طرفه، نه احمقانه و متوقعانه. گاهی باید کوتاه بیایی تا او بلند شود و گاهی برعکس. 🥘✍🏻من حتی یک خورشت هم بلد نبودم درست کنم، یک نوزاد را نمی‌توانستم بگیرم، مقابل نصیحت‌های مردم نمی‌توانستم سکوت کنم و قهر نکنم. من حتی اتاقم را هم تمیز نمی‌کردم. اما تا دلتان بخواهد اهل چرا و می‌خوام و دلم می‌خواد و به درک و ول کن و گورباباش و وظیفه اش است، بودم. 😞✍🏻حالا که می‌شنوم کشورم دومین کشور سرطانی دنیاست و در کشور‌های اروپایی دائم به مردم تذکر می‌دهند برای غذاهای فست فودی سرطان زا و ... می‌بینم که در این رمان‌ها فست فود و رستوران یک لذتی بود که مرا هم به آن عادت داده است... ◀️ادامه دارد... ╭┅──────┅╮ 📖 @VESAL_180 ╰┅──────┅╯
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 5⃣1⃣#قسمت_پانزدهم 😦✍🏻حالا تازه می‌فهمم که چرا چهار تا از دوستان
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 6⃣1⃣ 🧕🏻✍🏻دختران رمان، نه دخترند، نه همسر و نه مادر. غالبا مثل من دانشجو هستند. و جالب این‌که درس خواندنشان هیچ هدفی ندارد! 👩🏻‍🎓✍🏻حتی با بچه‌های کلاس‌ها که صحبت می‌کنیم، یکی از دلایلی که می‌خواهند بیایند دانشگاه، لذت حضور پسرها و ارتباط با آن‌هاست. نه این‌که بخواهیم در آینده‌ی مملکت، ما هم سهیم باشیم. با چند تا از بچه‌های دانشجو که صحبت کردم، هیچ کدام از رشته‌هایشان راضی نبودند. پس چرا آمده‌ایم دانشگاه؟ نمی‌دانیم؟ چهار سال عمرمان که پای کلاس و درس گذشت چه می‌شود؟عمر ... یعنی همه هدر است. 💔✍🏻تازه هر کدام هم یکی دو سه چهار بار شکست عشقی خورده‌ایم. عجب بود دنبال لذت دویده بودیم و با سر به سنگ خورده بودیم. رها هستیم در فضای سردرگمی و تنهایی که شدیدا مرا می‌ترساند. 😕✍🏻 من دارم درس می‌خوانم به عشق دانشگاه‌، اما که چه بشود؟ مدرکی بگیرم و قاب کنم! خب قاب را همین الآن با یک نقاشی با یک سیاه‌قلم به دیوارم می‌زنم. درمانده شده‌ام. 🌸✍🏻فقط می‌دانم که یک دخترم، ایرانی‌ام، اهل فکر و شعورم، جسمم را با آرایش و لباس تنگ به چشمان بی‌روح مردان نمی‌فروشم، گدای تعریف‌های آن‌ها نیستم، نمی‌خواهم چند سال دیگر اگر از من پرسیدند چه خبر؟ تنها از مد و رنگ سال و مدل آرایش و ست کردن و قیمت آرایشگاه حرف نزنم‌... ◀️ادامه دارد... ╭┅──────┅╮ 📖 @VESAL_180 ╰┅──────┅╯
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 6⃣1⃣#قسمت_شانزدهم 🧕🏻✍🏻دختران رمان، نه دخترند، نه همسر و نه ماد
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 7⃣1⃣ 🙂✍🏻نمی‌خواهم مردم مرا مثل یک حیوان گاهی با محبت، گاهی با خشونت اداره کنند. نمی‌خواهم ندانم که چرا درس نمی‌خوانم. کار اول را انجام می‌دهم. موبایل و کامپیوتر را دلیت می‌کنم. تمام رمان‌هایی که بی‌چاره‌ام کرده بود را پاک می‌کنم. شاید خیلی از رمان‌ها محصول عقده‌های نویسنده بوده که دلش توجه و محبت می‌خواسته و نداشته. من اگر هم عقده‌ای باشم؛ گدایی نمی‌کنم. گام دوم را باید پیدا کنم. حالا حس می‌کنم خودم هستم... در ادامه با آسیب‌های رمان اینترنتی همراهتون هستیم🌱 🤯✍🏻۱.پرورش بیش از اندازه احساسات و تخیل رمان‌های اینترنتی احساس و تخیل بچه‌ها را بیشتر از حد نیاز پرورش می‌دهند، سن نوجوانی و جوانی سن گسترش تخیل و عمق پیدا کردن احساس است. تخیل، توهم و الهام و فکر محصور در جسم نیست و محدودیت ندارد. از طرف دیگر عالم تخیل، عالم اختراع است؛در صورتی که محدوده مشخص داشته باشد. بزرگ‌ترین کار رمان این است که تخیل را وسعت بی حد و مرز می ‌دهد. آن‌قدر خیال این نوجوان جلو می‌رود که قدرت تفکرش پایین می‌آید و البته پردازش صحنه‌های غیر واقعی اما رویایی را بالا می‌برد. بزرگ‌ترین ظلمی که در حق بچه‌ها می‌کنند... 🧠✍🏻۲.پایین آوردن قدرت تمرکز بچه‌های ما در عالم خیال خودشان و در فضای رمان هستند. فضای رمان چیست؟ فضای حسی است. حس دوست داشته شدن. وقتی یک امری برای انسان اصل بشود، در حالی که فرع است، نتیجه این می‌شود که فرد از اصول جا می‌ماند. مثل این‌ که به فرد گرسنه پفک خوشمزه بدهید در حالی‌که گرسنه بود و بدنش نیاز به غذا داشت. ◀️ادامه دارد... ╭┅──────┅╮ 📖 @VESAL_180 ╰┅──────┅╯
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 7⃣1⃣#قسمت_هفدهم 🙂✍🏻نمی‌خواهم مردم مرا مثل یک حیوان گاهی با محب
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 8⃣1⃣ 🧠✍🏻۲.پایین آوردن قدرت تمرکز بچه‌های ما در عالم خیال خودشان و در فضای رمان هستند. فضای رمان چیست؟ فضای حسی است. حس دوست داشته شدن. وقتی یک امری برای انسان اصل بشود، در حالی که فرع است، نتیجه این می‌شود که فرد از اصول جا می‌ماند. مثل این‌ که به فرد گرسنه پفک خوشمزه بدهید در حالی‌که گرسنه بود و بدنش نیاز به غذا داشت. 🤔✍🏻یکی از کارهای بزرگی که رمان انجام می‌دهد این است که شما را از عالم عقل و فکر و ملکوت جدا می‌کند و در عالم حس‌های لمسی قرار می‌دهد، 👀✍🏻در تمام رمان‌ها یکی از برجسته‌ترین بخش‌ها، نگاه‌هایی است که یک دختر و پسر به هم دارند. نگاه عمیق و شهوتی و لذتی به هم می‌کنند. ❌✍🏻ما می‌گوییم نگاه نکن تا ذهنت سمت و تفکر و اختراع و تدبر برود و بتوانی برای زندگیت برنامه‌ریزی کنی؛ اما این رمان‌ها بچه‌ها را تشویق می‌کنند که نگاه کن و آنالیز کن! دخترها به شدت پسرها را آنالیز می‌کنند و پسرها به شدت دخترها را. 😣✍🏻۳.تشتت ذهنی چون دائم به خواننده لذت‌های خیالی را القا می‌کند، باعث تشتت ذهنی می‌شود. وقتی فرد تصویری بار می آید ذهن منفعل می شود. می بینید بچه سه ساعت رس فیزیکه ولی به اندازه یک ربع دریافت داشته و حل کرده. چرا؟ 💥الف: چون در تخیل فرو رفته خیال گسرتش پیدا کرده و ذهن ضعیف شده. 💥ب: برای خیال دریچه های مختلفی از لذت باز کرده اند؛ وقتی فرد سراغ دریچه های مختلف می رود، ذهن دریچه ای باز نمی کند. می خواهد متمرکز کند؛ ولی ضمیر ناخودآگاه پر از صحنه های... ذهن روی چیزهای مختلفی می رود. ◀️ ادامه دارد... ╭┅──────┅╮ 📖 @VESAL_180 ╰┅──────┅╯
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 8⃣1⃣#قسمت_هجدهم 🧠✍🏻۲.پایین آوردن قدرت تمرکز بچه‌های ما در عالم
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 9⃣1⃣ 😓✍🏻۴.افسردگی و تنبلی افسردگی شدید می‌آورد چون آن چیزی که شما در عالم تخیل به آن می‌رسی در عالم واقع اتفاق نمی‌افتد. این‌قدر به بچه تخیل می‌دهند که جوان نمی‌خواهد غیر از آن را درک کند و در عالم واقع بپذیرد و فکر کند. بعد هم که به رویاهایش نمی‌رسد دچار افسردگی می‌شود. 💭✍🏻۵.تغییر الویت‌ها: اولویت شخص، یک پسر خوش قیافه‌ست به جای یک پسره با اخلاق، نمی‌گه یک پسره باایمان، می‌گه یه پسر پولدار. به جای اینکه بگه یه پسر صاحب اندیشه، میگه یه پسر خوشتیپ که ناز منو بخره، که باهم خوش بگذرونیم. 🌊✍🏻میگه که با هم دنبالِ لذتِ شمال و دریا بریم. اتاق خواب و وسایل و خرت و پرت‌هاش این طور باشه. اولویت ذهنی عوض میشه. به خاطر همین دنبال دوست پسر می‌رود، طبق اولویتش،بعد که طرف میاد خاستگاری اصلا دقت نمی کنه که نماز می‌خونه یا نه. 👥✍🏻۶.عوض کردن سبک زندگی _خوراک: نوع خوراک در رمان‌های اینترنتی متفاوت است. خوراکی که مصرف می‌شود غالبا فست فود است. نوشیدنی میشه نوشابه، قهوه، نسکافه ... اسم غذاها خارجی هست و همه سس دارند. هر آنچه سرطان‌زاست مقبول است. 👕_پوشاک: در قالب کلام و داستان، لباس‌های تنگ و برهنه تبلیغ می‌شود. توصیف می‌کنه برهنگی در مجالس پارتی را... ╭┅──────┅╮ 📖 @VESAL_180 ╰┅──────┅╯
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 9⃣1⃣#قسمت_نوزدهم 😓✍🏻۴.افسردگی و تنبلی افسردگی شدید می‌آورد چون
📝یاد‌داشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 0⃣2⃣ 🗣✍🏻_گویش: گویش را عوض می‌کنه و از عفیفانه حرف زدن در جمع دوستان می‌بره به سمت کلمات زشت گفتن. این‌ها حیا را از بین می‌بره؛ و این تیکه‌ها را خدا نمی‌پسنده‌. 😥✍🏻گویش‌ها را به سمت بی‌حیایی می‌برد. تشویق به بی‌حیایی می‌شود. می‌گه یه جوری بپوش که اون پسره که می‌بینه تو رو تقدیس کنه. بعضی‌ها هم که:معاند می‌نویسند و گویش آن‌ها با اسلام ضد است. 🏘✍🏻_چینش خانه‌ها: سبک معماری‌ها، سبک غربی است. _کار: کار و اولویت‌ها عوض شده اند. کار بیرون، برای زن تعریف می‌کنند که در اجتماع منشی یا فروشنده و وردست مردان هستند. 😴✍🏻خواب: ادبیات خواب را عوض کرده‌اند. رمان‌اینترنتی خواب شبانه را از بچه‌ها گرفته و خواب روز را هم. در رمان‌ها غالبا شخصیت‌ها بیدارند یا بدخوابند. 🎶✍🏻نوجوان‌ها موقع خواب موسیقی گوش می‌دهند، فیلم می‌بینند و یا چت می‌کنند و در رویاها سیر می‌کنند تا خواب بروند. این افراد غالبا سردرد دارند، بی‌حال و کسل هستند و مخصوصا پشت سرشان درد می‌کند... 👨‍👩‍👧‍👦✍🏻_تعامل‌ها در خانواده و تعریف خانواده: مدل خانواده را عوض می‌کنند، خانواده را غیر‌ منسجم نشان می‌دهند یعنی پدر و مادر هرکدام برای خودشان هستند و خیانت پدرها... پدر یا مادر مرده‌اند و دختر برای رفع مشکلات خانواده، باید کار کند، در نتیجه با مردها طرف است و عاشقی و... تماما برای اینکه رمان را جذاب کنند. ╭┅──────┅╮ 📖 @VESAL_180 ╰┅──────┅╯
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یاد‌داشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 0⃣2⃣#قسمت_بیستم 🗣✍🏻_گویش: گویش را عوض می‌کنه و از عفیفانه حرف
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 1⃣2⃣ 👦🏻✍🏻- متوقع بودن فرزندان: فرزندان را متوهم و متوقع بار می‌آورد. در رمـان‌ها دخترها همه ‌امکاناتی دارند و پدر و مادرها به شـدت به آن‌ها احترام می‌گذارند. هرجایی بخواهند می‌روند و هرکاری بخواهند می‌کنند. 🧕🏻✍🏻 مادرشـان در جریان دوست پسرشان قرار دارد. دائم بیرون هستند. در جریان رمان اگر مخالفتی هم هست، معمولاً خوانندۀ نوجوان حق را به بچه می‌دهد و می‌گوید مادر چه نفهم است. و اکثراً وضعیت مالی، عالی است‌ یا ازدواجشان با ‌یک پسر پولدار است. 👤✍🏻- زندگی تک‌نفره: مروج زندگی تک‌نفره هستند. پسرها خانه جدا. دخترها خانه جدا. ازدواج سفید خیلی زیاد است. دخترها اگر برای کـار ‌یا درس به شهر دیگری می‌روند پدرشان برایش خانه تکی می‌گیرد و ‌این را ترویج می‌کنند. ثمره‌ی ‌این رمان‌ها بچه‌هایی است که آرزو دارند، تنهایی زندگی کنند. 👨‍👩‍👧‍👦✍🏻- ارتباطات ضعیف با والدین: ارتباط والدین با بچه‌ها بسیار ضعیف است. فقط در حد قربان صدقه رفتن و عزیزم و جونم گفتن. 💔✍🏻7- تعریف آرامش به نیاز جسمی‌است. مرد از ‌یک زن سیراب می‌شه و بعد با دیگری ارتباط می‌گیره. زن هم همینطور. 👥✍🏻8- معضلات اجتماعی: - خوبی‌ها بد نشان داده می‌شود. مادربزرگ و پدربزرگ اکثراً دین‌دار هستند. نوه، ‌این‌ها را دوست دارد؛ ‌اما نه نماز می‌خواند و نه حجاب دارد، فقط ‌این‌ها را دوست دارد و کفایت می‌کند. ‌یعنی ضرورت نداره شما اهل‌ایمان باشی. 👨✍🏻پسر طیب و طاهر و با تیپ متدین را حتما گیر دختری می‌اندازند که او ولنگاره، و پسره عاشق دختر ولنگار می‌شود. ‌یعنی هرچقدر هم که مؤمن باشی آخرش میای سراغ ماها... 🔃✍🏻- بدی، خوب نشان داده می‌شود. کسی که شراب می‌خوره و سیگار می‌کشه از نظر بچه‌ها ‌یه پسر جنتلمن و فهمیده است. طوری تصویرسازی می‌کنند که بچه‌ها از سیگار، قلیون، شراب، روابط شهوانی و از ‌اینکه مورد تعرض قرار بگیرند متنفر نیستند. ‌این در خیال است اما در دادگاه‌ها که می‌روی علت اختلافات همین‌هاست. ╭┅──────┅╮ 📖 @VESAL_180 ╰┅──────┅╯
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 1⃣2⃣#قسمت_بیست_و_یکم 👦🏻✍🏻- متوقع بودن فرزندان: فرزندان را متو
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 2⃣2⃣ 🧕🏻⁉️✍🏻- زن را در جایگاه غیرحقیقی خودش نشان می‌دهند. این رمان‌ها را زن‌ها می‌نویسـند و متأسفانه زن را فقط وسیله رفع شهوت مرد معرفی می‌کنند. 💄✍🏻مرد می‌گه موهات قشنگه. دستات قشنگه، بدنت‌ یا...در پارتی‌ها که می‌رقصند پسره همین‌ها را می‌گه. در‌این رمان‌ها زن در جایگاهی هست که غرب تعریف کرده. دخترها در تلاشند آرایش کنند تا دیده شوند. 👥✍🏻- نوع تعاملات اجتماعی را معنای جدید می‌کنند: در اسلام برای حفظ آرامش زن و مرد و عدم سوء‌استفاده آمده که با نامحرم غیرضروری حرف نزن - با نامحرم دست نده و به نامحرم نگاه نکن- با نامحرم شوخی نکن - با مادر و پدر‌این‌طوری صحبت کن- با همسر و بچه‌ات‌این‌طوری صحبت کن و ... ولی تمام تعاملاتی که ‌این‌ها نشان می‌دهند غربی است: با مردها راحت باش و ...رمان‌ها‌ یک نوع فیلم ماهواره‌ای هستند. 👨‍👩‍👧‍👦✍🏻- ساختار اجتماعی را که اسلام تعریف کرده نقد و نقض می‌کنند: اسلام ساختار تعریف کرده. پدر، مادر، مادربزرگ، بچه، که کل ساختار را بهم می‌ریزد. 🏘✍🏻فرد وقتی از پدر و مادر ناراحت است می‌رود و خانه جدا می‌گیرد و برای ‌اینکه خرجی دربیاورد همه کاری می‌کند. رئیسش پیشنهاد نامیزون می‌دهد و او برای ‌اینکه از کار اخراج نشود می‌پذیرد و رابطه نزدیک‌تر می‌شود. ╭┅──────┅╮ 📖 @VESAL_180 ╰┅──────┅╯
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 2⃣2⃣#قسمت_بیست_و_دوم 🧕🏻⁉️✍🏻- زن را در جایگاه غیرحقیقی خودش نشا
📝یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 3⃣2⃣ 🤥- شبهه‌افکنی و تمسخر مبانی دینی: نویسنده‌ای به نام خانم پگاه رستمی ‌که «اسطوره» را نوشته و «تب»، «زهر تاوان»، «شاه شطرنج» هم از کتاب‌های اوست، بسیار معاندانه می‌نویسد. و علناً به مذهبی‌ها و انقلابی‌ها توهین می‌کند. رک می‌گوید: خدا را فقط قبول دارم و اهل بیتی وجود ندارد و ما نیازی به آن‌ها نداریم. و به‌ایران و ‌ایرانی بودن می‌تازد و ناامیدی القا می‌کند. 👩🏻‍💻✍🏻- جا ‌انداختن شغل‌هایی که در شأن زن نیست مثل «مدلینگ» و «منشی‌گری»: مثل فیلم فروشنده که کسی را که تن‌فروشی می‌کرد را موجه کرد، ‌این رمان‌ها هم کار دخترها و زن‌هایی که تن‌فروشی می‌کنند را موجه جلوه می‌دهد و نشان می‌دهد‌این‌ها ناچارند و در ادامه داستان ‌این خانم‌ها سر ‌یک زندگی خوب می‌روند و بحث توبه و ‌یا اثر ‌این ظلم‌ها در زندگی‌شان را مطرح نمی‌کند و جبران گذشته و پشیمانی ندارد. 👩🏻✍🏻- تعاملات زن محور: در ‌این کتاب‌ها زن هر کاری انجام بده ‌ایرادی نداره. اگر زن با مردی برقصه، طرف نهایتاً زبانی بهش میگه: اگر تکرار کنی می‌کشمت با من فقط برقص. درحالی‌که در فرهنگ غرب هم هست که وقتی با ‌یکی هم‌خونه هستند دیگه با مرد دیگه نمی‌رقصند ‌اما در‌ این رمانا ‌یک طوری دارن به بچه‌های ما خوراک می‌دهند که انگار دارن از ‌ایران و اسلام انتقام می‌گیرند با منحرف کردن دختران معصوم ما! 💑✍🏻- لذت محوری و عدم آینده‌نگری: زندگی مشترک بر مبنای دارایی و زیبایی است. برای آینده هیچ هدفی ندارند. روزمرگی دارند. طوری می‌نویسند که نتیجه آن، این می‌شود که هدف از خلقت، رسیدن به خدا نیست. 👀❌ نگاه غلط به زن: زن وسیلۀ لذت جسمانی است. زن موجودی بی‌عقل و بی‌تدبیر است. ⏺پایان ╭┅──────┅╮ 📖 @VESAL_180 ╰┅──────┅╯
💥یہ نڪٺہ: خیلیافڪࢪمیڪنن ڪنٺࢪل نگاه فقط بࢪا عکس یا فیلمِ نمیدونن ڪه بࢪاۍمطلب هم باید ڪنٺࢪل نگاه داشٺہ و هࢪچیزۍ ࢪو نخوند... اتفاقا دیشب ٺوی همین موࢪد یه مباࢪزه با نفس ڪࢪدم و بعدش خیلۍخوبۍ بهم دست داد☺️ ببین منو سعۍ ڪن دیگہ از امࢪوز ٺوۍ مطلب هم ڪنٺرل نگاه داشٺہ باشۍ و دیگہ هࢪچیزۍ رو نخونۍ...خب؟ تا یہ مطلب محࢪڪ دیدۍ زود به خودٺ بگو: بہ من ࢪبطۍنداࢪه...سࢪیع ازش ࢪد شو🏃🏼‍♂🏃‍♀ البته من میدونم تو میدونۍجاهایۍ ڪه این چیزا هسٺ نباید بࢪۍو گوشیٺو پاڪسازۍ ڪࢪدۍ ولۍ مطمئنم چون میخواۍ ٺمࢪین ڪنۍ خدا امٺحانت میڪنہ....گفٺم حواسٺ باشہ...گفٺم‌اماده باشۍ👊 ★·.·★ @VESAL_180★·.·★
رمان میخونی؟ ولی قرآن نہ؟!🙄 خیلی تباهی بابا ...🚶🏻‍♂ 🌿@VESAL_180