هدایت شده از ″میم.ب″
دلم میخواد مغزمو دربیارم و بهش بگم یا خفه میشی یا خفت میکنم
امروز چقدر کم حرف زدم
میدونین چرا؟ چون داشتم به اون "یه نفر" فکر میکردم و باهاش حرف میزدم. تا وقتی ببینمش 2 روز طول میکشه. سخت به نظر میاد ، اونم وقتی از درونش برام گفت و من فهمیدم چقدر دلم براش تنگ شده.
گلوم درد میکنه
دماغم مثل کویر داره میسوزه
خدایا از مریضی متنفرم. با من اینکارو نکن
دوست دارم مثل دیلیای دیگه راحت از روزم حرف بزنم
ولی خب ، حس میکنم اینجا برام خاصه. پس حرفای خاصم رو میزارم برای اینجا.