3.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#طنز_جبهه 😍
حرکت بسیار جالب یک رزمنده 😂
_ @Anese_313 _
#طنز_جبهه
یه بچه بسیجے بود خیلی اهل معنویت و دعا بود✨
برای خودش یه قبریڪنده بود شب ها مےرفت تا صبح با خدا راز و نیاز مےڪرد :)
ما هم اهل شوخےبودیم؛
یه شب مهتابـے سه، چهار نفر شدیم توی عقبه...!
گفتیم بریم یه ڪمےباهاش شوخے ڪنیم!
خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم ،
با بچه ها رفتیم سراغش...
پشت خاڪریز قبرش نشستیم.
اون بنده ی خدا هم داشت با یه
شور و حال خاصے نافله ی شب مے خوند🍃
دیگه عجیب رفته بود تو حال
ما به یڪے از دوستامون ڪه
تن صدای بالایـے داشت،
گفتیم داخل قابلمه برای این ڪه
صدا توش بپیچه و به اصطلاح اڪو بشه:>
بگو: اقراء
یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع ڪرد به لرزیدن و به شدت متحول شده بود
و فڪر مےڪرد براش آیه نازل شده!
دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء
بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت: چے بخونم؟!
رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت :
باباڪرم بخون😂
_ @Anese_313 _
#طنز_جبهه
خمپاره که می زدند طبیعتاً اگر در سنگر نبودیم خیز می رفتیم تا از ترکش آن محفوظ بمانیم. بعضی صاف صاف می ایستادند و جنب نمی خوردند و اگر تذکر می دادی که دراز بکش، می گفتند: بیت المال است. حالا که این بنده خدا به خرج افتاده نباید جاخالی داد. حیف است، این همه راه آمده خوبیت ندارد.😂
_ @Anese_313 _
#طنز_جبهه
رزمنده ای تعریف میکرد، میگفت:
تو یکی از عملیاتها بهمون گفته بودن
موقع بمب بارون بخوابین زمین و
هر آیه ای که بلدین بلند بخونین ...
.
.
.
بمب بارون که شد، همه چیز یادم رفت...
منم از ترس داد میزدم؛ النظافة من الایمان😂
_ @Anese_313 _
#طنز_جبهه
#چفیه یه #بسیجی رو از دستش قاپیدن
داد میزد : آهــــای ...🗣
سفره ، حوله ، لحاف ، زیرانداز ، روانداز ، دستمال ، ماسک ، کلاه ، کمربند ، جانماز ، سایه بون ، کفن ، باند زخم ، تور ماهی گیریم ...
هــــمـــه رو بردن !!!😂
_ @Anese_313 _
#طنز_جبهه 😅💚
✨سرِ کار به همکاراش گفته بود:
وقتی میرم خونه مادرزنم، اول از همه خواهرزنم میاد دمِ در استقبالم،
منم بغلش میکنم و باهم روبوسی می کنیم..😳😅
🍃همکاراش هم تعجب کرده بودند
و گفته بودند:
خجالت بکش پسر، مگه می شه؟😟😠
✨برای اینکه حرفشو به کرسی بنشونه، همه رو جمع کرده بود و آورده بود دم در خونه..😉😁
🍂زنگ در رو زد.
همین که جواب دادم ازپشت آیفون گفت:
یه لحظه به اسماء بگید بیاد پایین.☺️
🍃تا اسما رفت پایین، دودقیقه نشد که دیدم صدای غَش غَش خنده از تو حیاط بلند شد.🤨😆
✨نگو هیچ کس از همکاراش اینجاشو نخونده بودند که اسماء فقط سه سالش باشه...😂
📚کتاب سردار سربُلند
#شهید_محسن_حججی
_ @Anese_313 _
🌸دفاع مقدس🌸
#طنز_جبهه 😂
به سلامتی فرمانده🕵
دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگی کند😓!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده🛣، دست تکان داد
نگه داشتم😉
سوار كه شد،🙂
گاز دادم و راه افتادم
من با
سرعت میراندم و با هم حرف میزديم!😍
گفت: میگن فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید!😒 راست میگن؟!
گفتم: فرمانده گفته😊! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی فرمانده باحالمان!!!😄
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند!!😟
پرسيدم: کی هستی تو مگه؟!
گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😶😰😨😱😂
فرمانده مهدی باکرے.
#شهیدانه
#طنز_جبهه 😅🌿
🥎یه روز هوس کردم با بی سیم📞 عراقی ها 🇮🇶رو اذیت کنم..😉
⚾️گوشی بی سیم📞رو از بیسیمچی گرفتم.😜
🥎روی فرکانس یکِ عراقی که از قبل پیداش کرده بودم؛
چند بار صدا زدم:🗣
صفر مِن واحد....اسمعونی اَجِب...😁
⚾️بعد از اینکه چند بار همان جمله رو تکرار کردم،
صدایی از پشت خط📞 جواب داد:
الموت لِصدام..😟
🥎تعجب کردم و
همزمان خنده بچه ها بالا رفت..😆
⚾️از رو نرفتم و رو به بچه ها گفتم:
بچه ها، انگار این ها از یگان های خودی اند، بگذارید سر به سرشون بذاریم..😉😝
🥎به همین خاطر تو گوشی بی سیم📞 گفتم:
انتَ جِیشُ الخمینی..😊😄
⚾️طرف مقابل که انگار فقط "الموت" بلد بود، گفت: الموت بر تو و همه اقوامت...الموت...😠
🥎دیدم نه مثل اینکه هوا پس هست،🙁 عقب نشینی کردم و گفتم:
بابا ما ایرانی هستیم و شما رو سر کار گذاشته بودیم.😅🤪
⚾️ولی پشت خطی، عکس العمل جدی تری نشون داد و اینبار گفت:
مرگ بر منافق! بالاخره شما رو هم نابود می کنیم.
نوکران صدام، خود فروخته ها...😡😤
🥎دیدم یا خدا اوضاع قمر در عقرب شد...😱😨
⚾️سراسیمه بی سیم 📞رو خاموش کردیم
و دیگه هوس سر به سر گذاشتن عراقی هارو 🇮🇶نکردیم...😇🥲
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
#طنزجبهه
^_@Whisper_313 _^
#طنز_جبهه😅
یکبار سعید خیلی از بچهها کار کشید. فرمانده دسته بود.
شب برایش جشن پتو گرفتند.
حسابی کتکش زدند.
من هم که دیدم نمیتوانم نجاتش دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تاشاید کمی کمتر کتک بخورد!
سعید هم نامردی نکرد، به تلافی آن جشن پتو، نیمساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت.
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😢
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همه
بچهها خوابند. بیدارشان کرد و گفت:
اذان گفتند چرا خوابید؟
گفتند ما نماز خواندیم!!!
گفت الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید؟؟
گفتند سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من برای
نمازشب اذان گفتم نه نماز صبح!😂😊
🌷شهید سعید شاهدی 🌷
#صلواتجهتشادیروحشهدا🌱
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
#طنزجبهه
^_@Whisper_313 _^
#طنز_جبهہ
رفیقم مےگفت لب مرز یه
داعشی رو دستگیر کردیم..
داعشی گفت تــا ساعت ۱۱ من
رو بُکشید تـا نهار رو با رسول
خدا و اصحابش بخورم! 😂😂
اینام لـج کردن ساعـت ۱۴ کشتنش..
گفتـن: حالا برو ظرفاشون رو بشــور😂
اسیر شده بودیم
قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن
بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن
اون روزا چند تا کتاب برامون آورده بودن که نهج البلاغه هم لابه لاشون بود
یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت:
من نمی تونم نامه بنویسم
از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه امیرالمومنین علیه السلام رو نوشتم روی این کاغذ
می خوام بفرستمش برا بابام
نامه رو گرفتم و خوندم
از خنده روده بُر شدم
بنده خدا نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود
😂😂😂😂
#طنز_جبهه
^_ @Whisper_313 _^