eitaa logo
مهـــارت‌های نویسنــدگی
600 دنبال‌کننده
690 عکس
162 ویدیو
8 فایل
🌱اینجا یک دانشکده‌ است. دانشکده‌ی مهارت‌های جادویی. جادویی از جنس نوشتن! اینجا شما یاد می‌گیرید که چطور با کلمات داستانی سحرآمیز بنویسید. «ویژه دختران نوجوان» 🌱ادمین:
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«و عشق اگر با حضور همین روزمرگی ها عشق بماند! عشق است…» https://eitaa.com/Writingskills
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#تمرین 📜 تصویر نویسی 📝داستان نویسی 📚 این تصویر را با دقت ببینید، داستانی در دل آن پنهان است. داست
«اگر کسی میدید،روزگارم به سیاهی کشیده میشد. صدای شکسته شدن متوالی پنجره‌ها برای جلب توجه کافی بود اما امان از خراشیدگی هایی که فراموش کردم درستشان کنم و تنها آجرها را به سرعت روی هم چیدم و چیدم تا هیچ کس داخل این خانه را نبیند. نمیتوانستم بنشینم و ببینم که چگونه زندگی ام به خاک سیاه می‌نشیند، نه همچین اجازه ای نمیدم!»
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#تمرین 📜 تصویر نویسی 📝داستان نویسی 📚 این تصویر را با دقت ببینید، داستانی در دل آن پنهان است. داست
بسمه تعالی از روزی که صمد از دنیا رفته بود، دیوارهای خانه هم، رنگ قهر به خود گرفته بود. شاید یک دلیلش هم، به ناز کردن شیوا خانم برای نامزدش بر می‌گشت. از بس شیوا خانم برای ازدواج‌شان سخت گرفت، که باعث شد صمد خدابیامرز، از غصه دلش پژمرده شود. پسر بینوا جز یک خانه کوچک، و یک مغازه نانوایی که آن هم، با دو برادر کوچکتر از خودش شریک بود، و فقط مخصوص او نبود، چیزی نداشت. پس شیوا چه فکری با خودش می‌کرد که صمد را، وادار به خرید یک خانه بزرگتر، در بالا شهر کند. امان و صد امان از هم‌چشمی بعضی خانم‌ها، که به جای خوشحالی از ایمان، دل پاک، و اخلاق خوب خواستگار؛ بیشتر به داشتن مادیات فکر می‌کنند. شیوا خانم هم در نامزدی شش ماهه، با صمد صیغه محرمیت خوانده بود، تا همدیگر را بهتر بشناسند‌. وقتی که برای رسیدن به خانه‌ای در بهترین منطقه شهر، پایش را در یک کفش کرده بود، و التماس‌های نامزدش را برای صبر کردن نادیده می‌گرفت؛ با دستان خودش انگاری قبر صمد را کنده بود. صمد بعد از شش ماه، که محرمیت تمام شد، و شیوا خانم به او جواب رد داد، تقریباً سکته ناقص را زد. از شدّت ناراحتی زبانش برای مدّتی بند آمد، و برای اینکه دیگر هیچ نوری از پنجره به اتاقش سرک نکشد، درون قاب پنجره اتاقش را، از بلوک‌های سنگی پر کرد. دیوارها اگر جان داشتند؛ فریاد می‌زدند: بدرود شیوا. تو بمان با خودخواهی‌هایت. نسرین قاسم‌زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«حجاب تو، محافظ حریمِ خانواده‌ من است. حفاظت از حریم خانواده ام، امنیت جامعه است.» https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «مگذار دیگران نام تو را بدانند… همین زلال بی‌کران چشمانت برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!» https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام... حال‌تون چطوره ؟! بعد از یک غیبت طووووولانی‌.. با یک حس خوووب و پر طراوتِ پاییزی اومدم 😍 ببینیم باهم...😎 https://eitaa.com/Writingskills