اینجا یک آموزش خوب و ساده رو برای عکاسی و فیلم کوتاه گذاشته بنظرم جالب بود براتون گذاشتم، اگر دیروز دیده بودم حتما اینطوری فیلم می گرفتم.😊
امشب بهتون میگم هدف ما ازین که عکاسی بلد باشیم یا حداقل بتونیم یک عکس خوب بگیریم، چیه!
هدف یک نویسنده...😉
منتظر عکس ها تون هستم...
https://eitaa.com/Writingskills
توی این کانال، مسابقهی رونویسی از بهار در جریانه.
این متن یکی از دخترهای خوش ذوق جوانه اس...اوصیکم به شرکت در این مسابقه.😁😊
#دست_نوشته
«خیره میشوم به شعلههایِ آتش که از میان چوبها زبانه میکشد .
نفسی عمیق میکشم و باز در دنیایِخیالاتم فرو میروم . بیاختیار ذهنم پیاو میرود .
هرچه میکنم نمیتوانم او را از ذهن و قلبم برانم.
انگار عضوجدانشدنیِ کبوترِخیالم شدهاست .
بههر چه مینگرم، به هرچه گوش میسپارم یا بههر کاری مشغول میشوم باز او مقابل چشمانم جان میگیرد ، باز اوست که در ذهنم میرقصد
و در قلبم آواز میخواند .
خیالِ لبخندهایش یک لحظه گریبانِ احساسم را رها نمیکند و من انگار اسیرِ زندانِ نگاهش شدهام .
بهراستی چه باید کرد؟ چه باید کرد با این عشقی که شبیه شعلههایِ آتش ، در قلبم زبانه میکشد و جانِ مرا میسوزاند .
چه میشود کرد با این ذراتِ معلق گرم؟ با این حرارتِ کشنده؟ با این قلبی که شبیه چوبی میسوزد و میسوزد تا جایی که فقط خاکستری از آن میماند؟
آه و هزارِ آه که دیگر نمیتوان این آتش را با اشکِچشم خاموش کرد ..
حتی دیگر نمیتوان جلویِ پیشرویاش را گرفت . هر نگاهِ او ، هرسخناو شبیه نفتیاست که این آتشِ عشق را شعلهورتر میکند .
بهراستی که چه باید کرد؟ او آنقدر مرا در خود حل کرده که دیگر نمیتوانم از او دل بکنم !
به قولِ شاعر :
رشتهای برگردنم افکنده دوست ؛
میکشد هرجا که خاطرخواه اوست.»
- گلنار
- حوالیساعت هشتِشب
- خطخطیهای شبانه
https://eitaa.com/Writingskills
مهـــارتهای نویسنــدگی
#دست_نوشته «خیره میشوم به شعلههایِ آتش که از میان چوبها زبانه میکشد . نفسی عمیق میکشم و باز د
ایشون از نویسنده های نوجوان و خوش ذوق کانال مون هستن.
با اسم مستعار گلنار.
متن شون👈 دلنوشته است.
گلنار جان تونسته تصویری رو که خودش گرفته بخوبی با عکس مرتبط کنه.
متوجه تشبیهات متن شدید؟
چندین وجه تشابه بین گرمای آتش و عشق رو به تصویر کشیدن که شدت علاقه رو به ما نشون میده.
چند نکته درباره دلنوشته:
یکی از نقاط قوت متن گلنار جان پایان زیبای اون هست. اساسا چون دلنوشته داستانی در دل خودش نداره، همراه کردن مخاطب سخت میشه، پس لازمه که کمی خلاقیت به خرج بدیم مثلا همین پایان قشنگ با یک بین شعر کلاسیک یا نو که مرتبط با متن هست.
دوم، ترکیبات زیبا ، تا می تونید تعابیر و ترکیبات زیبا بسازید و این به ذوق و قریحه شما برمیگرده.
مهـــارتهای نویسنــدگی
#دست_نوشته «خیره میشوم به شعلههایِ آتش که از میان چوبها زبانه میکشد . نفسی عمیق میکشم و باز د
چند تا از ترکیبات زیبای متنش رو برجسته کردم، ببینید.
در پایان یک نکته اصلاحی هم بگم:
واژه نفت برای این متن که پر از تعابیر احساسی و عاطفی هست، مناسب نیست.
بهتره که جایگزین براش انتخاب کنیم.
مهـــارتهای نویسنــدگی
چند تا از ترکیبات زیبای متنش رو برجسته کردم، ببینید.
از پشت صحنه گفتن که ظاهر در بروزرسانی جدید ایتا کلمات دیگه برجسته نمیشه😢
و اگر دستِ خودم بود
رها میکردم
هرچه زنجیر به تن دارم را
و رها میگشتم
در سکوتِ جنگل
که به آوای دلانگیزِ بهار
مبتلا گشته و میگردد باز
خانهای از چوب و
آتش و دود و کمی آذوقه
که در آن آذوقه
جعبه ها دارم از جنسِ کتاب :))💚
ــ مطهره ناطق .
#جوانه
https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب کار زیاد داریم، تا پاسی از شب!!
فعلا حس خوب این پرنده تقدیم تون...
❤️🧡💛
#دست_نوشته
«دوستداشتن را از چشمانت میخوانم همانگونه که از قلب خودم خوانده بودم!همانگونه...!
اما پرسشی معلق است بین لحظههایی امروز و دیروز من!پرسشی که انگار دوست دارد مرا زمین بزند و برایم اشک به ارمغان بیاورد!پرسشی که حال بد بلاتکلیفی را حصار من و ثانیههایم کرده است!
پرسش را تو خودت خوب میدانی!هم پرسش را و هم پاسخ را!
اما این من بینوایم که هم به دنبال پاسخ تو هستم و هم میگریزم از پاسخت...!
تو هنوز مثل دیروز مرا دوست میداری؟!مرا همانگونه میخواهی؟!همانطور مانند قبل؟!
همانطوری که اشک شوق از چشمانم جاری میکرد و نفسهایم را به تکاپو و تپشهای قلبم را به هیاهو وامیداشت؟!
کاش پیش از آنکه پاسخم دهی و از این بلاتکلیفی که مسخره ترین حالت ممکن است خارج شوم بیایی تا شعری بسراییم!
تو از من بگویی و من ازتو؛غزل بگوییم فارغ از علامت سوالی که اشتراک عاشقان است!
یادت میآید؟!خودت بودی که وقتی پرسیدم عشق چیست؟! نزدیکم شدی و در گوشم گفتی:عشق،عشقه!همینقدر واضح و دقیق!حالا اینکه کی ازش حرف بزنه و کجا درموردش نوشته باشن هیچ فرق نداره!عشق عشقه محبوب زیبآیمن.
من اما فارغ از تمام وآژه هایت میم مالکیت پایان اسمم را در آغوش گرفته بودم و سرمستانه زیر بارون میخندیدم و تو نگاهم میکردی.
حس میکنم آن لحظات رسیده بودیم به خانهی عشق و سرشار بودیم و از جنون و جنون!
تو بودی و من و پرسشهایی که پاسخ داشتند!
تو بودی و من و همان پرسش بیزیرا که عشق نام گرفته است.
عاشقی را چه نیازیست به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بیزیرایی...!
_رایحه
مهـــارتهای نویسنــدگی
#دست_نوشته «دوستداشتن را از چشمانت میخوانم همانگونه که از قلب خودم خوانده بودم!همانگونه...! اما
این متن هم متعلق به یکی از نویسنده های نوجوان کانال مون هست.
با اسم مستعار رایحه .
این متن هم دلنوشته است.
همون طور که گفتم، چون دلنوشته داستانی با خودش نداره، کار نویسنده در همراه کردن مخاطب سخت میشه... حالا باید چکار کرد ؟🍀
ابتدا باید یک شروع خوب داشت، یک شروعی که جذاب و غیرمنتظره باشه.
اینجا رایحه جان، تقریبا خوب شروع کرده، جذاب هست اما نه غیرمنتظره 👌
دوم اینکه یک جای متن چون تعبیر زیبا و دلنشینی داشت و مهم تر از اون تصویر داشت، من دیدمش!
یعنی اون بخش متن، دیدنی بود. و این یک نقطه قوت بود. این قسمت متن👇👇
«فارغ از تمام واژههایت میم مالکیت.....»
(این یکی از مباحثی هست که در دوره های آموزشی نویسندگی خلاق مطرح میشه)
یک نکته نگارشی هم برای قوی تر شدن متن:
بخش گفتگو ها رو حتما از هم جدا کنید.
یک خط فاصله باشه، اگر توی متن دقت کنید می بینید که گفتگوی کوتاه این دو نفر لابهلای متن هست.
با توجه به تعابیر زیبای متن، بنظرم میرسه که نویسنده توانایی شعر گفتن هم داشته باشه.
ممنونم از رایحه جان💐
موفق باشی 👌