eitaa logo
مهـــارت‌های نویسنــدگی
625 دنبال‌کننده
690 عکس
162 ویدیو
8 فایل
🌱اینجا یک دانشکده‌ است. دانشکده‌ی مهارت‌های جادویی. جادویی از جنس نوشتن! اینجا شما یاد می‌گیرید که چطور با کلمات داستانی سحرآمیز بنویسید. «ویژه دختران نوجوان» 🌱ادمین:
مشاهده در ایتا
دانلود
سومین برنامه‌ی یک نویسنده 👌 این کار شاید کمی خسته‌کننده بنظر بیاد اما وقتی شروعش کنید خیلی جذاب و لذت‌بخش هست. 👈می‌تونید برای این کار یک دفترچه یادداشت داشته باشید یا حتی در دفترچه یادداشت گوشی‌تون ذخیره کنید. 📋من یک کانال شخصی دارم که فقط خودم اونجا هستم و این طور کلمات و عبارات و متن‌های خودم رو اون جا نگه میدارم. این کار ذهن تون رو خلاق می‌کنه تا شما هم عبارات جدید و زیباتری بسازید. https://eitaa.com/Writingskills
من هیچ خاطره ای از کودکی ام ندارم ! نه از خانه ی باصفای بی بی، نه از سفره ی ساده ی صمیمی اش و نه از دست هایِ گرم و مهربانش . همه ی این ها را فقط از دیگران شنیده ام و هیچ وقت داشتنِ هیچکدام را احساس نکردم . فقط در فکر و خیال های قبل از خواب هرشب در دل تنهایی ، تاریکی و سکوت بی پایانِ خانه ی دلگیرِ خود از غمی شبانه فرار میکردم . دلم ، مرغِ غم انگیزی میشد که پر می‌کشید و میرفت کنجِ آن اتاقِ قشنگ روی قالیِ دستبافت و قدیمی می نشست . خیره میشد به آن کمد کوچکِ قهوه ای سوخته که تمام دار و ندارِ بی بی آنجا بود . شیرینی های خوشمزه ای که هیچ کجا مانندش نبود و آن آجیلِ نخود و کشمش که به بچه ها می داد . انگار خدا از بهشت فرستاده بود ، مزه ی عجیبی داشتند . وقتی بی بی در کمد را باز میکرد شوقی در دلم بود از شیرینی که میخواست نصیبم شود ! هرشب رویای قشنگی میساختم از همه ی چیزهای که هیچ وقت نبود و دلم میخواست باشد . کمد خیالی بود . قالی خیالی بود . بی بی ... حتی بی بی هم خیالی بود . لبریز از گریه می نویسم ، بی بیِ خیالیِ شب های من ! دلم هوای مهربانی های تو و دامن پر از گلت را دارد . کاش میشد بیایم پیشت آنجا که تو هستی . آن سویِ خیال های شبانه ، در امتدادِ غم های همیشگی ، بغض ِ بی کسی ام را بشکنم . غصه هایم را ببارم . تنهایی هایم را بیاورم و بگذارم داخلِ آن کمد . بعد با دست های پر از شیرینی ، برگردم به این روزهای تلخ که نه شیرینی دارند نه شادمانی .
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#دست_نوشته من هیچ خاطره ای از کودکی ام ندارم ! نه از خانه ی باصفای بی بی، نه از سفره ی ساده ی صمی
ایشون از اعضای خوش‌فکر کانال هستن با اسم مستعار غاده . این نوشته ترکیب متن ادبی و دلنوشته است. که البته خیلی خوب نوشته شده. تصویر سازی زیبایی از کمد و اتاق بی‌بی ای که وجود نداره شده. تعابیر زیبا و خیال انگیز هستن. و اما چند نکته اصلاحی... در این متن زمان افعال متناسب نیست و چند بار عوض شده، در اصطلاح من بهش میگم پرش افعال. در حالی که باید حتی‌الامکان شرایطی پیش نیاریم که مجبور بشیم زمان رو مدام عوض کنیم. حالا، در سطر سوم، شنیده‌ام با نکردم از نظر زمانی متناسب نیست. یا دومی باید بشه نکرده‌ام( که این مناسب تر هست) یا هردو بشه شنیده‌ام و کرده‌ام که اینجا به لحاظ موضوع دومین حالت بهتر هست. در سطر بعدی هم مجدد زمان تغییر می‌کنه... به اول افعال می اضافه میشه. نکته مهم.... اینجا چون فضای متن دو قسمت میشه، عملا زمان تغییر می‌کنه پس تغییر فعل هم الزامی هست و مشکلی نداره اما باید توجه داشته باشید که هرچه می‌تونید در مصرف زمان فعل صرفه‌جویی کنید در غیر اینصورت باعث سردرگمی خواننده میشه. عبارت « قبل از خواب هرشب...» مبهم و طولانی هست باید به جملات کوتاه تری تقسیم بشه. و عبارت آخر هم بهتره کمی مرتب بشه👈 شوقی از خواستن شیرینی در دلم بود که دوست داشتم نصیبم شود. ممنون از ایشون و متن زیباشون با آرزوی موفقیت 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من دیواری از تابلو های نقاشی هستم. تو! تو ، گران ترین تابلوی نقاشی ات را بدون حفاظ وسط خیابان رها می کنی ؟ نه؟ پس منم حفاظی دارم که برای خودم محکم ترین حفاظ دنیاست . حفاظی که باز کردنش فقط با دستان خود من انجام می گیرد. من حفاظی دارم از رنگ مشکی . پارچه ای سیاه که روی تابلو های زیبایم می کشم پوششی پارچه ای. آری من دختری هستم که هیچگاه تابلو هایش را نمی فروشد و آنان را روی زمین رها نمی‌کند . این کار من نامش حیا ست . من دختری هستم که تابلو هایش را بدون حفاظ ول نمی کند تا هر کس و نا کسی حض نبرد و کیف نکند . از کجا معلوم دزد نباشد؟ من نمی خواهم تابلو های گران قیمتم را بدزدند ! تو می خواهی ؟ نه؟ آری که حیا دارم و حیایم باعث پوششم می شود . پوششی زیبا از جنس چادر . آه که چه خوش گفت کسی که گفت: چادر یعنی زیبا باش اما محجوب و دست نیافتنی یعنی تابلو هایت را بپوشان تا زیبا تر شوند ولی کسی نتواند به آنان نزدیک شود . زیبایی یعنی وقتی که با چادر رو به روی آینه می ایستی و قربان صدقه ات می رود پدر و لوس می کنی خودت را ... آری تو زیبایی بیش از چیزی که فکر می کنی ! و چادر زیبا تر می کند آن زیبایی را که ندیدند... _وفا _چادرانه
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#دست_نوشته من دیواری از تابلو های نقاشی هستم. تو! تو ، گران ترین تابلوی نقاشی ات را بدون حفاظ وسط
این متن هم دست‌نوشته‌ی یکی از اعضای خوش‌ذوق کانال مون هست. با اسم مستعار وفا اینکه عکس هم گرفتن بهتر و خوندنی تر شده. از نظر فنی ایرادی نداره. واژه‌ی حض اشتباهه و اینطور نوشته میشه: حظ. بجای فعل انتهای متن هم بهتره گفته بشه: دیدنی نیست. نکته آخر اینکه اگر جملات ابتدای متن کمی خلاصه تر بشه خیلی جذاب تر هست. چون یک مفهوم چند بار در قالب جملات متفاوت تکرار شده. این نوشته ایده و تشبیه بسیار زیبایی داره و خوب هم نشون داده شده و چون داره به مخاطب تلنگر می‌زنه پس باید کوتاه باشه تا اون تلنگر قوی‌تر عمل کنه. ممنون از ارسال متن. موفق باشی 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موضوع: دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت! مدتیست که با نابسامانی های وجودم درگیر شده ام. گویی تندباد حوادث، ذره ذره آرامش وجودم را به لختی سلب کرده است. لحظات زندگی ام همچون ابری چرکین و تیره، درحال گذر کردن هستند. این روز ها حال و روزم کبود و ارغوانی شده است، جویای صباغ گیتی هستم تا رنگی به زندگی ام بدهد، ولی هرچه می جویم نمی یابمش. تشنه نسیم فرح انگیزی هستم،تا برای لحظه ای از سیل غم ها نجاتم دهد. این فلک سفله کج نمی خواهد ابر سیاهش را از زندگی من ببرد؟! تا شاید بتوانم نفسی آن طعم معروف زندگی را بچشم. شمع حقیقتم بد جور خاموش شده است. دیگر زندگی برایم یک دروغ محض است. محرم رازی می خواهم تا بتوانم درد هایم را با او درمیان بگذارم... سایه طوبی از زندگی ام رخت بربسته است. کجاست این پروردگار صانع یکتا که مرا همچون کشی بحر قضا از رنج های عالم بیرون بیاورد؟! دارم غرق میشوم...! محتاج غریق نجاتی هستم تا مرا از خواب جهل بیدار کند! من فقط جرعه ای آب، از چشمه زندگی می خواهم تا بتوانم گنج حقیقت خود را پیدا کنم و برای خودم زندگی کنم. نوشته ای از : آوا سادات...
ممنون از آوا سادات عزیز. این متن هم بر پایه‌ی دلنوشته است. تشبیهات و استعاره های قشنگی در اون بکار رفته. موضوع زیبایی هم داره. 📌فقط استفاده از بعضی کلمات برای دلنوشته سنگینه مثل : لَختی که اینجا معناش هم با جمله سازگار نیست. 📌سفله هم همینطور. 📌صباغ همینطور برای این متن ثقیل هست. 📌در عبارت «درحال گذر کردن هستند » کردن اضافه است و اگر حذف بشه جمله روان تر میشه. 📌کشی بحر قضا، اصلا متوجه نشدم یعنی چی ؟! 📌دلنوشته باید سبک ش ساده روان و صمیمی باشه اصلا نباید از کلمات درشت و ثقیل یا قدیمی استفاده کرد. 📌بجای گنج حقیقت 👈گنج حقیقی ممنون از آوا سادات عزیز موفق باشی 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AudioCutter_sea relax music.mp3
27.83M
✨آنچه از احساس تان بر‌می‌آید بنویسید ‌ با هندزفری گوش کنید ✨ شب‌خوش🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کتاب‌پردازان
🔸آمادگی برای شب‌های قدر 🔹استاد معماریانی 🔸 زمان: یکشنبه و سه‌شنبه ۲۰ و ۲۲ فروردین ⏰ ساعت ۱۶ تا ۱۶:۴۵ 🖥 به صورت آنلاین 🔹لینک ورود به جلسه: 🌐 onlineamoozan.ir/c/50023 🆔 @Ketabpardazan_ir
سلام صبح تون بخیر و شادی. هفته‌ای که نکوست از شنبه‌اش پیداست.‌‌.. مگه نه ؟! 😊 پس بیاین یک شنبه خوب و پرتلاش رو باهم بسازیم تا هفته‌ی پرباری رو رقم بزنیم.💪 https://eitaa.com/Writingskills
📝مدرن "نویسنده مدرنیست "در قرن بیستم با توجه به نظریه فروید مطرح شد. با توجه به این نظریه هر انسان هم دارای ضمیر خودآگاه و هم دارای ضمیر ناخودآگاه می‌باشد. و خواننده‌ی یک اثر با دقتی که در خوانش خود می تواند انجام دهد هم، می تواند به جنبه‌ی خودآگاه و ناخودآگاه یک داستان مدرن پی ببرد. 📙یکی از بارزترین خصوصیاتی که یک داستان مدرن دارا می باشد این است که بیشتر جنبه های درونی و یا ذهنی راوی و یا شخصیت های یک داستان را کندوکاو می کند و کمتر مثل داستان های رئالیستی به جنبه های بیرونی یک اثر توجه می کند. 📒نکته ای دیگری که در داستان های مدرن و پست مدرن حائز اهمیت می باشد این است که روایت در این داستان ها یک روایت خطی نیست بلکه زمان، فرای زمان خطی می باشد و به نوعی از سیلان ذهن استفاده می شود به این معنا که نظمی را که یک روایت خطی دارا می باشد را ندارد اما با این وجود باز هم نمی توان گفت که نحوه بیان روایت بی نظم است زیرا این نوع روایت نظم و منطق خاص خود را دارد و زمانی که در داستان مدرن وجود دارد هم می تواند فلاش بک بخورد به زمان گذشته و راوی ماجراهایی را بیان کند که در گذشته اتفاق افتاده است و هم می تواند به آینده سیر کند. 📘چون بیشتر داستان های مدرن در ذهن اتفاق می افتد راوی که انتخاب می شود بیشتر اول شخص مفرد می باشد. زیرا این راوی بهتر می تواند از احساسات و ذهنیات شخص به خواننده اطلاع دهد و همچنین روایتی که صورت می گیرد چون در ذهن اتفاق می افتد ممکن است به نوعی دارای آشفتگی باشد. 📕البته در داستان های مدرن روایت ممکن است توسط یک یا چند نفر صورت بگیرد تا خواننده با دید گسترده تری و از زاویه های دید متفاوتی داستان را درک نماید. 📗نکته ای که در داستان مدرن و پست مدرن می توان به آن توجه کرد. جریان سیال ذهن می باشد. که در بیشتر داستان‌های مدرن و پست مدرن از آن تکنیک استفاده می شود. https://eitaa.com/Writingskills
مهـــارت‌های نویسنــدگی
📝مدرن "نویسنده مدرنیست "در قرن بیستم با توجه به نظریه فروید مطرح شد. با توجه به این نظریه هر انسان
«بیوتن» از رضا امیرخانی «کولی کنار آتش» از منیرو روانی پور «گاوخونی» نوشته جعفر مدرس صادقی نمونه داستان‌های مدرن و پست‌مدرن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آفتاب رنگین‌کمانی... در ظهر یک روز بهاری... از پشت پنجره کلاس... زنگ انشانگارش 🥰 https://eitaa.com/Writingskills
از خط لیزری عبور میکنم و ورودم ثبت میشود .. باور دارم این من نیستم که این قدم را برداشته ، میدانم که این منی در درونم است که میخواهد زنده بماند ، حتی بعد از تماشای مرگ تمام دوستانم .. تمام قلب سیاهم میگوید که همینجا بمان و بمیر ؛ اما همان یک نقطه‌ی روشن قلبم که دلش برای خانواده‌ام تنگ شده است ، میگوید ادامه بده و زنده بمان . شمارش معکوس شروع میشود ، دو دقیقه زمان دارم که تصمیمم را بگیرم .. چشمانم را میبندم ، از صدای التماس دلتنگی قلبم و همینطور صدای ناامید آن ، خسته شدم . انها چه میفهمند ، چه میفهمند که من چه میکشم .. فقط حرف خودشان را میزنند ، آنقدر میگویند و میگویند که بلخره من خسته شوم و یکی را انتخاب کنم .. اما فایده اش چیست ، من که به هر حال در این بازی یا بازی های بعد خواهم مرد .. آن نقطه ، همان نقطه از قلبم که تا الان مرا زنده نگه داشته است ، دلگرمم میکند و میگوید که میتوانم این بازی و همه‌ی بازی هارا با همین امید کوچکم برنده شوم . حالا حتی قلب ناامیدم با آن همه ابهتش ، ساکت میماند .‌ حرفی نمیزند و دیگر تلاش برای تمام شدن زندگی‌ام نمیکشد آن لحظه ، زمانی‌ست که مرا از جا بلند میکند .. دلتنگی و عشق خانواده ام با اینکه در قلبم ، کوچک شده‌اند اما نور آن قسمت آنقدر زننده و پر قدرت هست که بتواند بر تاریکی باقی قلبم غلبه کند پس وارد بازی میشوم و زنده میمانم ، و همه میدانند که من این زندگی را مدیون همان منی هستم که جنگید و تسلیم نشد. ✍سیده هدا خوش‌قلب طوسی https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا