مهـــارتهای نویسنــدگی
🌴چگونه نویسنده رمان شویم؟ ✅مدل ذهنی رماننویس» ✨الیزابت گیلبرت که نویسندهای موفق و جهانی است نگ
قبل از شروع، این پست رو خوندید؟؟
نکات بسیار مهمی رو مطرح کرده که براتون
برجسته کردم.
مهـــارتهای نویسنــدگی
https://harfeto.timefriend.net/16847595281644
سوال مون اینجا بود👌
هنوز فرصت برای پاسخ
فرصت هست...
🌱یک نویسنده باید حوصله ،
علاقـــه و جســــارت لازم برای
نوشتن یک رمان را داشته باشد.
https://eitaa.com/Writingskills
مهـــارتهای نویسنــدگی
#تمرین 📝 نویسندگی خلاق 🌴فقط 3 خط دربارۀ راه و جاده مورد علاقهتان بنویسید. 📌اگر دوست داشتید
#تمرین ارسالی 🎉
«موزیک ملایمی پلی شده بود؛ و سکوت، تنها چیزی بود که بینمون ردو بدل میشد.
سرم رو به شیشهی ماشین تکیه داده بودم و توی رویاها سیر میکردم، که با خاموش شدن ماشین به خودم اومدم.
وسط ِجنگل و دریا بودیم. سمت چپ یه تیکه سبز بود و سمت راست هم، موج های دریارو میشد به چشم دید.
بوی بلال های کنار جاده هوش از سرم برده بود؛ و با بال زدن مرغابی های کنار دریا، خیال نازک و خوشبافت من، روانهی ابر های وسط آسمون شد...»
#فاطیماه
🍀با اینکه من و محاوره نویسی، مثل کارد و پنیریم😁 ولی خیلی قشنگ و دیدنی بود👌 مرحبا
https://eitaa.com/Writingskills
مهـــارتهای نویسنــدگی
#تمرین 📝 نویسندگی خلاق 🌴فقط 3 خط دربارۀ راه و جاده مورد علاقهتان بنویسید. 📌اگر دوست داشتید
#تمرین ارسالی 🎉
«می دانم تا چند لحظه ی دیگر زیباترین قاب را می بینم. سبزی های دو طرفه جاده کم کم زیاد می شوند. علف های کوتاه تبدیل به بوته های بلند تر می شوند، بوته ها به درختچه ها و درختچه ها به درختان. بلند شدن قامت درختان همان و دیدن قاب رویاییم همان. تونلی در میان سبزی کوه و دامنه اش.»
👌 آفرین
این هم دیدنی بود
https://eitaa.com/Writingskills
مهـــارتهای نویسنــدگی
#تمرین 📝 نویسندگی خلاق 🌴فقط 3 خط دربارۀ راه و جاده مورد علاقهتان بنویسید. 📌اگر دوست داشتید
#تمرین ارسالی🎉
«پاکت سیگارش را از جیبش بیرون آورد و تکیهاش را به ماشین داد، یک نخ را گوشه لبش گذاشت و به دریا خیره شد، انگار موج های دریا اجازه نمیداد که سبزی جنگل پشت سر را ببیند. نزدیکش رفتم میدانستم در آن امواج چه میبیند که یادش میرود مرحله بعدی روشن کردن سیگار است.
دستم را روی شانه اش گذاشتم، زیر چشم مرا نگاه کرد و دوباره به دریا خیره شد و گفت: این دریا دیگر مال ما نیست _ و اشک در چشمانش حلقه زد
گفتم: تا سربازان روس نرسیدند راهی شویم
چشمانش را پاک کرد و سوار جیپ شد
و دریا را به همراه جنگلش رها کردیم و برگشتیم.»
👌مرحبا
این یک صحنه است. یک صحنه داستانی!
خوب دقت کنید: گفتگو داره، شخصیت داره،
مکان مشخصه، طرح داستانی داره و تعلیق
داستانی هم ایجاد میکنه.
اینجوری بنویسین 😊
https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☔️چترم را
کنار ایستگاهی در مه
جا گذاشتهام
خیس و خسته آمدهام
و حالا
شاعر که نه،
بارانم!!
نجوا رستگار
https://eitaa.com/Writingskills
ســــلام بعدازظــهر تون بخیــــر.
یادتونه که گفته بودم یک خبری
دارم؟!...
.
خبر مربوط به دیروزه 👌....
پس از اشتراک خـــبر ....اینو
هم بگم که انشاالله امشب
بررسی تمام ارســـــالیها رو
توی کانال میذارم.
این دو روز واقعا سرم شلوغ
بوده و به خیــــلی از کـــارها
نرسیدم...☺️
💐💐💐💐💐💐
🪴یک عصرانه مهمان صاحبخانه...
به نیابت از همهی عاشقان زیارتش:
«السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ع»
https://eitaa.com/Writingskills
❤️چه مصرعهای زیبایی و چه پردههای باشکوهی.... به ولادت آقا نزدیک میشیم..❤️
https://eitaa.com/Writingskills
#دست_نوشته
خیلی وقت است که در انتظار روشنایی و نور خورشید هستیم که جرقه ای بزند و فرجی برساند
چند وفتی میشود که مردم در کویر دل خود مانده اند ، مانده ایم در کویری که تاریکی بر آن چنبره زده و مانع دیدگانمان شده است .
با وجود تاریکی ، کویر را کورکورانه میگردیم و هنگامی که به یکدیگر برخورد کردیم عصبانی شده و بد و بیراه به هم میگوییم
مردم همگی خسته اند در قبال این تاریکی !تاریکی که سبب گمشدنمان در این کویر بیرحم شده است .
امیدوارم در اثنای این مردم جاهلی وجود نداشته باشد که چشمانش به این تاریکی عادت کند و در هنگام طلوع خورشید ، خورشید را به عنوان منبع روشنایی قبول نکند که اگر اینگونه باشد دنیا به فنا میرود
"طلوع خورشید "
مهـــارتهای نویسنــدگی
#دست_نوشته خیلی وقت است که در انتظار روشنایی و نور خورشید هستیم که جرقه ای بزند و فرجی برساند چن
#دست_نوشته
📜ارسالی دوست خوبمون
🍀متنی ادبی با زبانی استعاری.
پس از کلمهی امیدوارم، جمله از لحاظ دستوری درست نیست یا علائم نگارشی اون جایگذاری نشده برای همین ریتم خواندن رو کند کرده.
🍀اواسط پاراگراف دوم هم که دوبار کلمه خورشید اومده بهتره یکی ش تغییر کنه و واژهی هم معنی برای اون بکار بره.
تکرار کلمه اون هم پشت سرهم جایز نیست.
به علت اینکه متن کوتاه بود، بیشتر از این نمیتونم راجع به قلم نویسنده نظر بدم.
موفق باشی 💐
«من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
در دلِ من چیزی است، مثلِ یک بیشهی نور، مثلِ خوابِ دمِ صبح
و چنان بیتابم، که دلم میخواهد
بِدَوم تا تهِ دشت، بروم تا سرِ کوه...»
https://eitaa.com/Writingskills