eitaa logo
مهـــارت‌های نویسنــدگی
625 دنبال‌کننده
690 عکس
162 ویدیو
8 فایل
🌱اینجا یک دانشکده‌ است. دانشکده‌ی مهارت‌های جادویی. جادویی از جنس نوشتن! اینجا شما یاد می‌گیرید که چطور با کلمات داستانی سحرآمیز بنویسید. «ویژه دختران نوجوان» 🌱ادمین:
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام، روزتون بخیر و خوشی☘ دیروز با دخترهای عزیز و نویسنده مون یک دورهمی داشتیم که خیلی درگیرش شدم و نتونستم به قولی که برای نقد متن ها دادم، عمل کنم. ان‌شاءالله امروز با تجمیع بقیه متن‌ها براتون میگم...😊💐
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#تمرین 📝داستان نویسی 🌴یک برش داستانی(سکانس) را از دید پیرزنی توصیف کنید که به تازگی شوهر خسیس‌اش
همینطور که داشت دیس میوه رو می‌چید یاد آ میرزا خدابیامرز می کرد که چقدر بعضی از اون میوه ها رو دوست داشت ولی بخاطر بیماریش خودش به خودش پرهیز داده بود پرهیزی که هیچ دکتری نه قبول داشت و نه براش تجویز کرد،بیماریش دست های بی بی گل روهم بسته بود نمی‌توانست از غدغن های آقای خونه بگذره نه اینکه دلش نخواد یا اون هم مبتلا به اون بیماری باشه چون توانش رو نداشت، دیس میوه که پر شد گذاشتش رو اپن کنار عکس آ میراز یه صلوات هدیه فرستاد براش دیس دوم رو پر از تنقلات کرد بخاطر بچه‌ها و داشت تصور می‌کرد اگر بودش الان چقدر حرص می‌خورد و غر می زد، پر که شد گذاشتش کنار دیس میوه و یک صلوات دیگه فرستاد ،انار های دون شده رو از یخچال در آورد وتو کاسه گود قدیمی که داشت ریخت دلگیر بود از اینکه ظرف و ظروف پذیراییش همه تا به تا ولب پرشده است تو این چند سال همیشه این روزها که عروس ها و دامادهاش میومدن از اینکه مجبور بود با اون ظرف ها ازشون پذیرایی کنه شرمنده میشد هم پیش بچه‌ها و هم خیلی بیشتر جلوی همسراشون ،نه اینکه دلش نخواد ظرف ها رو عوض کنه توانش رو نداشت. صدای زنگ در بی‌بی گل رو از فکر و خیال در آورد،ظرف انار رو هم گذاشت کنار تنقلات و یه نگاهی به عکس انداخت و با افسوس سری تکان داد، با همون پادردش مجبور شد پله رو بازم پایین بره تا بتونه در رو باز کنه آخه آمیرزا تشخیص داده بود زنگ های قدیمی با صفا تره با وجود اصرار زیاد خانم و بچه ها نصب آیفون تصویری یا حتی آیفون ساده رو غدغن کرده بود ،در رو که باز کرد آغوش گرفتن یک یک نوه‌ها و دیدن روی ماه بچه ها مثل یه آب خنکی بود بر داغی خاطرات تلخش با آمیرزا، که چند ماهی بود بی بی گل رو تنها گذاشته بود و راهی دیار باقی شده بود ،همسری که بخاطر یک خصیصه بد،که میشه بهش گفت یه بیماری روحی خاطرات تلخی برای خانوادش گذاشت. بعد از اینکه جمع بچه ها تکمیل شد بی‌بی گل چای هم ریخت و با قند و شکلاتی که تو سینی گذاشته بود به مهمون های شب یلداش ملحق شدو مرور گذشته رو کنار گذاشت تا بعد..... 🍀یاس
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#تمرین #دست_نوشته همینطور که داشت دیس میوه رو می‌چید یاد آ میرزا خدابیامرز می کرد که چقدر بعضی از
🍀یک سکانس کوتاه داستانی، که خوب نوشته شده، واضح و قابل تصوره. 🍀خوب بود به زبان معیار نوشته می‌شد، چون وقتی محاوره نوشته میشه، جدا از اینکه یک خطای بزرگ هست و ارزش ادبی داستان رو پایین میاره، جملات رو هم به لحاظ دستور زبان فارسی بهم می‌ریزه. 🍀بهتره گفته بشه👈 برای خودش نسخه پیچیده بود» تا از تکرار کلمه جلوگیری بشه. 🍀بجای اپن که یک واژه غیر فارسی هست بهتره گفته بشه: پیشخان. 🍀بودش/گذاشتش، فعل مناسب و درستی نیست همون طور که گفتم محاوره نویسی ساختار جمله و حتی افعال رو هم بهم می‌ریزه. 🍀توانش رو نداشت: چون گفتیم خصوصیت «خسیس» رو باید نشون بدیم این جمله معنای دوگانه‌ای داره برای من خواننده اول این به ذهنم رسید که پول این کار رو نداره در حالی که اجازه‌ی این کار رو از طرف پیرمرد نداشته. 🍀آخرین عبارت برجسته شده هم به نوعی به معنای نتیجه گیری مستقیم هست. اصلا نیازی نیست راوی برای خواننده تصمیم بگیره و براش توضیح بده که قضیه چی بوده اگر نویسنده بتونه خصوصیات شخصیت ها رو خوب نشون بده، نیازی به توضیح نیست. 🍀در این متن، از نظر من نویسنده تونسته با چند گزاره‌ی ساده( تنقلات، آیفون تصویری، ظرف های لب پر شده) و قابل باور و منطقی، خیلی خوب اولین شرط تمرین رو اجرا کنه. ممنون از دوست خوب‌مون موفق باشید 💐 https://eitaa.com/Writingskills
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#تمرین #دست_نوشته توی مسجد، منتظر شروع نماز دوم نشسته بود و به دانه دانه افتادن مهره های تسبیح توی
🍀یک برش داستانی دیگه، که بازهم خوب و گویا نوشته شده. جمله‌ی اول چندان داستانی نیست. بهتر می‌شد کلمه‌ی «توی» حذف می‌شد. 👈منتظر شروع نماز دوم.... 🍀جمله‌ی برجسته شده‌ی دوم، خیلی طولانی گفته شده، باید از جملات طولانی یا عبارت هایی که مضاف و مضاف الیه زیاد دارن پرهیز بشه چون خواندن رو سخت می کنه. این جمله می‌تونه به سه‌تا تقسیم بشه. 🍀بجای «آه ‌هایی» بهتره گفته بشه، «از همان‌ها که» چون هم تکرار داره هم ریتم جمله رو کند می‌کنه. 🍀اعداد در داستان به حروف باید نوشته بشه. 🍀توی فکر فرو می‌رود، بهتره اینطور بشه: به فکر فرو می‌رود. 🍀 نتیجه متن خوب بود، شرط لازم رو داشت و با یک گزاره‌ی کمک به مسجد، کل مفهوم وارد داستان شده بود. ممنون از دوست خوب‌مون 💐 موفق باشید 🌸 https://eitaa.com/Writingskills
مهـــارت‌های نویسنــدگی
🍀این متن، یک گفتگوی خلاقانه است. از جهت نویسندگی خلاق بررسی میشه نه فرم داستانی. 🍀 مفهومی که قطار و آبنبات راجع‌بهش حرف می‌زنن خوب و قابل درکه و هم خوب نشون داده شده. 🍀درخت کاج انتهای متن اضافه شده، درست زمانی که متن داره جمع‌بندی میشه و مفهوم عملا به نتیجه رسیده، یک عضو جدید اضافه میشه و این اگر داستان باشه باعث میشه دوباره داستان در انتها، شروع بشه. ممنون از دوست خوب‌مون🍀 موفق باشید 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«در گشودند به باغ گل سرخ و من دل شده را به سراپرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل سرخ با زبان بلبل خواندم…» 🔹 هوشنگ ابتهاج https://eitaa.com/Writingskills
🌴هر دقیقه یک جمله 🔹با همان چشم‌های کودکی‌تان ببینید. «برای نویسنده عمل طبیعی دیدن حتی از توان فکر کردن هم مهم‌تر است و معمولاً این مهم نادیده گرفته می‌شود. جزئیات بصری می‌تواند به کمک نویسنده بیاید و در زیبایی نوشته‌های او تأثیر عمیقی بگذارد. جزئی که به دقت انتخاب شده باشد این توانایی را به خواننده می‌دهد که به نحوی سحرآمیز محیط پیرامون آن جزء را بازسازی کند. برای تمرین می‌توانید چیزی را انتخاب کنید و با دقت هر چه تمام‌تر نگاهش کنید. بعد از اینکه چند دقیقه با جدیت به آن شیء نگاه کردید، آن را با کلمات خود تصویر کنید.» 📚عادت روزانۀ نوشتن مارگرت جراوتی https://eitaa.com/Writingskills
آخرش خوب تموم میشه؟.wav
48.21M
📚آخرش خوب تموم میشه؟ نویسنده: پونه بریرانی خوانش: حدیث انصاری زاده https://eitaa.com/Writingskills
﷽ 🗳 انتخابات نزدیک است! اما نه انتخابات مجلس! 💬ما داریم دنبال یه اسم "باحال، خلاق و جذاب" برای کانال خودمون می‌گردیم و شما هم می‌تونید توی این انتخاب هیجان‌انگیز بهمون کمک کنید! چطوری؟🤔 🔸خیلی ساده! 🪧 کافیه اسم‌های پیشنهادی خودتون رو تا تاریخ ۱۵ اسفند ( تا ۱۷ اسفند تمدید شد) به آیدی @RoghayeeSadat بفرستید. ما از بین همه اسم‌ها، 5 تا اسم 🌱 "فوق‌العاده و خاص" 🎀 رو انتخاب می‌کنیم و می‌ذاریم توی یه نظرسنجی عمومی تا شما بهشون رای بدید. و در نهایت، اسمی که بیشترین رای رو بیاره، به عنوان اسم کانال انتخاب می‌شه و صاحبش هم یه "هدیه "🎁 می‌بره! 🙎‍♀ یالا منتظر چی هستید؟ 🚶‍♀همین الان دست به کار بشید و اسم‌های پیشنهادی خودتون رو بفرستید😎 📍شرایط و ضوابط: ▪️هر نفر می‌تونه حداکثر 3 تا اسم پیشنهاد بده. گ ▪️اسم‌ها باید فارسی باشن. ▪️اسم‌ها باید کوتاه و مرتبط با محتوای کانال باشن. ⚠️ آخ آخ !! راستی اسم های کلیشه‌ای و تکراری نفرستید از جذابیت و خلاقیت های قشنگتون استفاده کنید ╭═━⊰🍂🌺🌺🌺🌺🍂⊱━═╮ https://eitaa.com/Writingskills ╰═━⊰🍂🌺🌺🌺🌺🍂⊱━═╯ 🍃 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🌺🍂🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝 اینم از هدیه نفر منتخب🌱 🛍 😍 🔸کسی که خلاق ترین ، خوشگل ترین و به قول بعضیا کیوت ترین اسم رو پیشنهاد بده و تو نظر سنجی توسط شما عزیزانم بیشترین رای رو بگیره این ماگ خوشگل تقدیمش میشه 🌺 ╭═━⊰🍂🌺🌺🌺🌺🍂⊱━═╮ https://eitaa.com/Writingskills ╰═━⊰🍂🌺🌺🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 🌷 | «من زنده‌ام» 📘 شاید «من زنده‌ام» با همه کتاب‌های خاطرات دفاع مقدس، متفاوت باشد. معصومه آباد، دختر نوجوانی است اهل آبادان که در یک خانه صد متری زندگی می‌کند. خودش می‌گوید: «آن روزها فکر می‌کردم دنیا همین آبادان و محله خودمان است»؛ اما اتفاقی باعث می‌شود که دنیای او فراتر از مرزهای خانه و محله برود. عراق به مرزهای کشورمان حمله می‌کند و معصومۀ هفده‌ساله اسیر می‌شود. 📖 این کتاب، کتاب هفده سالگی است و من خوش‌شانس بودم که در هفده سالگی خواندمش. پیش از این کتاب، خاطرات زیادی از دفاع مقدس خوانده بودم که هر کدامشان جذابیت‌های خودشان را داشتند، ولی هیچ‌کدام کتابِ مخصوصِ من نبودند، اما «من زنده‌ام»، کتابِ من بود؛ کتاب دخترهای هفده‌ساله... ╭═━⊰🍂🌺🌺🌺🌺🍂⊱━═╮ https://eitaa.com/Writingskills ╰═━⊰🍂🌺🌺🌺🌺🍂⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 🌷 | «اتاقی از آن خود» 📚داشتم کتاب "اتاقی از آن خود" رو میخوندم، رسیدم به این تیکه اش، انگار دقیقا داشت منم توصیف میکرد: 🌱*«می‌دونی من خیلی با آدم‌ها مهربونم دیفالتم نسبت به همه مثبته، ولی وای به وقتی که حس کنم کسی داره ازم سواستفاده می‌کنه یا اون دوستی و رابطه یک‌طرفه‌ست دیگه خنثی‌ترین میشم نسبت به اون آدم. نه چیزی میگم نه کاری می‌کنم و این تووی خطِ رفتاریِ من بدترین مجازاتیه که می‌تونم برای یک نفر قائل بشم..!»*🚶‍♀ 🚶‍♀🚶‍♀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا وقتی خدا با توست دیگه نه "ترس از آینده" داشته باش ... نه نگران فردایی باش که ازش "خبر نداری"بسپار به خود او ... 🌱" شبتون سبز "🌱
🔸اگر تخم مرغ از بیرون بشکند، زندگی پایان می یابد. اما اگر از درون بشکند، زندگی آغاز می شود. بهترین چیزها همیشه از درون ما نشئت می گیرد... «جیم کوئیک»