eitaa logo
مهـــارت‌های نویسنــدگی
596 دنبال‌کننده
690 عکس
162 ویدیو
8 فایل
🌱اینجا یک دانشکده‌ است. دانشکده‌ی مهارت‌های جادویی. جادویی از جنس نوشتن! اینجا شما یاد می‌گیرید که چطور با کلمات داستانی سحرآمیز بنویسید. «ویژه دختران نوجوان» 🌱ادمین:
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«از نیمه شب گذشته. صدای ماشین‌های اتوبان مجاور با نجوای آهسته‌ی باد در هم می‌آمیزند و خواب از چشمانم می‌گیرند. بوی طراوت باران هم که به مشام می‌رسد، انگار کائنات دست به دست هم داده‌اند که منِ فلسفه‌نخوانده‌ی فردا امتحان‌دار، بیداری سحر را هم از کف بدهم و با کاسه‌ی چه کنم چه کنم راهی مدرسه شوم. چشم بر هم می‌گذارم و به باران فکر می‌کنم. به لطافتِ هوای شب، به تاریکی، به آسمان، به ماه. آه هم می‌کشم! بر حسب قاعده‌ی خیال و رویا و آنچه دل می‌خواهد، باید الان بیرون می‌بودم و در کوچه پس کوچه‌ها میان چاله‌های آب قدم می‌زدم، نه این که در رخت خواب از این پهلو به آن پهلو شوم، از پنجره آسمان را نگاه کنم و با وصل کردن ستاره‌های خیالی، تمثال ارسطو و افلاطون را بسازم. از نیمه شب گذشته. صدای ماشین‌های اتوبان مجاور با نجوای باد در هم می‌آمیزد و مثل همیشه، مرا در فکر و خیال غوطه‌ور می‌کند. خواب در چشمانم می‌پیچد. پلک‌هایم روی هم می‌افتند و ستاره‌های خیالی در تاریکی آسمانِ پشت چشم‌های بسته‌ام چشمک می‌زنند. - جناب افلاطون، وقتی استادتون جام شوکران نوشید شما کجا بودین؟ - شاید در دادگاه حاضر بودم. - مردم خیلی احمق بودن. - البته، طبیعیه که مردم نسبت به چیزی که نمیدونن با حماقت رفتار کنن. فقط اینجا بین کسایی که نمیدونن و نمیخوان بدونن، با کسایی که نمیدونن و سعی میکنن بدونن، تفاوت هست. این دسته‌ی اولن که احمقن. - درکشون نمی‌کنم. میتونستن یکم به حرفاش فکر کنن! شاید می‌فهمیدن. - درک نمیکنی چون فکر میکنی! کاری که اونا نمی‌کردن. خواب در چشمانم می‌پیچد و ستاره‌های خیالی در تاریکی آسمانِ پشت چشم‌های بسته‌ام چشمک می‌زنند. فلسفه و افلاطون و جام شوکران و سقراط، میان ستاره‌ها می‌چرخند و می‌چرخند. فکر می‌کنم: همه‌چیز خیلی عجیبه. بیشتر از همه چی آدم‌ها. و حالا خواب به استقبالم می‌آید که با هم به دیدار سقراط برویم.» ✍سیده فاطمه میرزایی https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴چگونه نویسنده رمان شویم؟‌ ✅نقش استعداد در نوشتن رمان «من ده سال از عمر نویسندگی‌ام را به خاطر یک دروغ بزرگ تلف کردم. در دهۀ بیست‌سالگی، از خیر رؤیای نوشتن گذشتم چون می‌گفتند نویسندگی آموختنی نیست. می‌گفتند نویسنده‌ها از شکم مادر، نویسنده به دنیا می‌آیند.» جیمز اسکات بل چندین سال از عمرش را به‌پای این دروغ از دست داده است پس دیگر لازم نیست من و شما هم چنین توهماتی را باور کنیم. نویسندگی به استعداد نیاز ندارد. چه کسی می‌خواهد به شما بگوید که استعداد نوشتن دارید یا نه؟ آیا متر و معیاری برای سنجش استعداد نویسندگی وجود دارد؟ البته که وجود ندارد. در ضمن این را هم باید بدانیم که همۀ ما قدری استعداد نوشتن داستان را داریم. همۀ ما داستان‌نویس هستیم. وقتی چشم‌هایمان را می‌بندیم و صحنه‌ای از زندگی را در ذهن خودمان خلق می‌کنیم، برای اطرافیانمان دیالوگ‌هایی می‌آفرینیم و تصور می‌کنیم که آن‌ها دارند این دیالوگ‌ها را می‌گویند. ما حتی در خواب هم برای خودمان داستان تعریف می‌کنیم. ذهن همۀ ما قصه‌گو متولد شده است. ما هرروز چندین و چند قصه برای خودمان می‌بافیم، با آن‌ها خوشحال می‌شویم یا از فرط ناراحتی با این قصه‌های خیالی گریه می‌کنیم.» https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 نویسندگی خلاق 🌴فقط ‌ 3 خط دربارۀ راه و جاده مورد علاقه‌تان بنویسید. 📌اگر دوست داشتید برای ادمین کانال بفرستید تا در کانال منتشر بشه🍀 https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18 May It Be.mp3
8.48M
✨در سکوت و آرامش شبانگاه، بنویس آنچه از احساست سرشار می‌شود... موسیقی بهترین ابزار نوشتن برای واکاوی درون... https://eitaa.com/Writingskills
«باران می‌بارد... چقدر نرم و بیصداست. اما اینجا درون قلب من غوغاست. از نگاه پر تشویش من، انگار، باران چنگ می‌اندازد به شیشه... چه می‌خواهد؟! نمی‌دانم... امشب هیچ قرابتی با باران ندارم. نه با شاعرانگی‌اش، نه با زبانش و نه حتی خاک باران‌خورده‌اش. کاش ابرهای درونم ببارند و چنگ بیندازند بر تمام دل‌اشوبه‌هایم... تا مگر غوغای درونم آرام بگیرد. پشت این پنجره، چه نرم و بیصدا، باران می‌بارد...» ✍ انصاری زاده https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«خوشا سکوت؛ فنجانِ قهوه، میز. خوشا نشستن چون مرغِ دریایی به تنهایی که بر چوبکی بال می‌گشاید» 🌱ویرجینیا وولف https://eitaa.com/Writingskills