eitaa logo
•| مَلْجَأ |•
203 دنبال‌کننده
802 عکس
93 ویدیو
2 فایل
﷽ • . دراندرونِ من، رزمندھ ا؎ برکلاشینکف‌ش تکیه داده وخیرۀ اࢪوند می‌بارد. . https://daigo.ir/secret/3955331031 . @Man3I3 . - 4/2/99 - چرادلم نمیادبهت پایان بدم دفتریادداشتم؟
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا دقیقا دیشب باید تجدید خاطره کنیم از حمله ایران به عین‌الاسد؟
تو انقدر موثری که می‌تونی ایجاد کنندۀ زمینه برای ظهور مولا باشی !
چهارده قرن پیش اصحاب پیامبرﷺ جانشان را دادند تا ظلم را ریشه کن کنند. چه کسانِ باغیرتی که با پیامبرﷺ ایستادند در مقابل جاهلانِ کافر و جانشان را در راه خدا دادند. چهارده قرن گذشته و هنوز هم یاران پیغمبرﷺ حتی در همان عربستان هم ایستاده اند در مقابل ظلم و یکی یکی سربریده می‌شوند. ان‌شاءالله با پیغمبرﷺ محشور شوید و ما نیز با شما شهدا.
هدایت شده از خاکستری!
نیاز شدید به چمرانی دارم که میون جنگ و سر و صداها و شاخ و شونه کشیدن های وجودم، دستاشو بالا ببره و بگه هیچ متوجه صدای اذان شدی؟
•| مَلْجَأ |•
نیاز شدید به چمرانی دارم که میون جنگ و سر و صداها و شاخ و شونه کشیدن های وجودم، دستاشو بالا ببره و ب
نیاز شدید به حاج قاسم‌ی دارم که میون آشوب ها و تلاطم ها و تیر و ترکش های فکر و خیال های درونیم و مشکلات و دلنگرانی ها بگه مرد این میدان ما هستیم برای شما.
•| مَلْجَأ |•
نیاز شدید به چمرانی دارم که میون جنگ و سر و صداها و شاخ و شونه کشیدن های وجودم، دستاشو بالا ببره و ب
نیاز شدید به چمرانی دارم که وسط سرگشتگی و دوراهی های فکری و آشوب و شهر جنگ زدهِ درون و تیر و ترکش های هراس، بزنه بغل با آرامش دست بکشه به آفتابگردون و بگه چقدر زیباست !
•| مَلْجَأ |•
نیاز شدید به چمرانی دارم که میون جنگ و سر و صداها و شاخ و شونه کشیدن های وجودم، دستاشو بالا ببره و ب
نیاز شدید به حاج احمد ی دارم که میون خستگی ها و قدم سست کردن ها و نا امیدی ها و یه گوشه نشستن و چشم رو هم گذاشتن، آسمونو نشون بده و بگه هروقت پرچم محمدرسول‌الله رو بر افق عالم زدی حق داری استراحت کنی.
•| مَلْجَأ |•
نیاز شدید به چمرانی دارم که میون جنگ و سر و صداها و شاخ و شونه کشیدن های وجودم، دستاشو بالا ببره و ب
https://eitaa.com/Ya_barea/5440 قلبم درد گرفت + از اون متنای دلی‌ی بود که با خوندنش آدم حس میکنه که انگار عصاره ی احساسه تو عمق دل. از اونا که هرچی بیشتر میری تو عمقش بیشتر یاد یه سری صحنه ها میوفتی و بیشتر دوست داری کشفش کنی
رایحه نرگسانِ بارون‌زده تو اتاق پیچیده و من فقط شش دقیقه فرصت دارم جزوه رو مرور کنم تا شروع کلاسی که جلسه قبلش غایب بودم. وضعیت سختیه سراغِ دیوان حافظ نرفتن و گوشه ی هر برگش تقریر ننوشتن.
_ بله درسته فتح اورشلیم. _ اورشلیم یا قدس؟ _ جفتشون یکی اند دیگه _ القدس لنا ! [اندر احوالات] پ.ن : مفهوم قشنگی داشت
برای شروع روزای پر از مشغله‌ت، یک فنجان چای کنار پنجرۀ بارونزده توصیه می‌کنم . . .
آوینی درونم میگه اینجا سیارۀ رنج است . . . سیارۀ رنج . . . رنج . . .