فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 روزمان را با #قرآن آغاز کنیم/ ترتیل ۴۹۵ قرآن کریم ( آیات ۷۴ تا ۸۹ سوره مبارکه زخرف)
❄️🌹❄️
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «حَمَلةُ القُرآنِ عُرَفاءُ اَهلِ الجَنَّةِ» حاملان قرآن معروفترین اهالی بهشت هستند. (اصول کافی ۲/۶۰۶)
🎙 استاد پرهیزکار
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز میکنیم
🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله
علیه وآله
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَمُوسَیاَلرِضَا اَلمُرتَضی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان
وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ
#اللّهُمَّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪَ_اَلْفَرَجْ
#صبحتون_معطربه_عطرشهدا
#التماس_دعا
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
*اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.*
پنجشنبه که میشه بو و یاد عزیزان آسمانی خونه و محیط ما رو پر میکنه و ما براشون رحمت و آمرزش مسئلت میکنیم و خدا چه عاشقانه و سخاوتمندانه میبخشه و رحمت نازل میکنه به دلهای مهربانی که با یادش آروم میگیرند.
سلام به شما که دلتان دریای مهر و وجودتان گلستان عشق و دوستی ست.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍کسانی که خیلی دوست دارند برای هدایت دیگران تلاش کنند و عشق به سعادت آدمها داشته باشند به جای اینکه بمیرند شهید میشوند.
این شهادت آنها را صاحب قدرتی جادوانه و تأثیری گسترده برای کمک به انسانها برای رسیدن به سعادت خواهد کرد.
شهدا بهتر از فرشتهها به کمک ما آدمهای مُردنی میشتابند.
اینـجـور آدمها شــهیـد میشـوند...🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
📌 شهیدی که محاسبات دنیا را برای رفیق خود به هم ریخت
🔹️ دوست شهید مدافع حرم جواد علی حسناوی درخاطره ای آموزنده از ایشان می گوید
◇ آقا جواد یه اخلاقی داشت که از روح بزرگش نشأت می گرفت. جاهایی که باهاش بودم گه گاه
می دیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز می کنه، دست خالی بر نمی گشت.
◇ یک بار در بازار کربلا غذا خوردیم که شخصی آمد و گفت: من گشنه هستم او همه ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود بدون کاستی برایش سفارش داد.
◇ بهش گفتم: آخه تو از کجا میدونی یارو فیلم بازی نمی کنه؟
◇ گفت: من به فیلمش کاری ندارم، مگه وقتی ما از خدا چیزی می خواهیم او نگاه می کنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟
◇ خدا کریمه و به کرمش می بخشه نه لیاقت ما.
◇ تمام محاسباتم از دنیا به هم ریخت...
🔹️«جواد علی حسناوی» از فرماندهان عملیاتی یگان های مدافع حرم، ۱۴ فروردین ۱۳۹۳ ، به دست عوامل نفوذی «داعش» در روستای «عزيز بلد» ترور وبه شهادت رسید.
#مدافع_حرم
#شهید_جواد_علی_حسناوی
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
📌 جوادعلی بعد از مصاحبه با بی بی سی ، شناسایی و شهید میشود
🔹️ شهید مدافع حرم، جوادعلی حسناوی، از فرماندهان عملیاتی یگانهای مدافع حرم، موسوم به سرایا الخراسانی، روز ۱۴ فروردین ۱۳۹۳ خورشیدی، به دست عوامل نفوذی داعش در روستای عزیز بلد (از توابع شهر «بلد» واقع در استان آزاد شده صلاحالدین) ترور شد و بال در بال ملائک گشودند.
◇ فرمانده شهید، جواد علی حسناوی (با نام نظامی جواد جهانی)، فرزندِ مادری ایرانی (اهل خرمآباد) و پدری عراقی بود. وی نقش موثری در آزادسازی شهر بلد داشت.
◇ او همچنین در عملیات مشهور آزادسازی آمرلی، ینگجه و جلولا و... نیز حضوری پررنگ داشت.
◇ گفتنی است که حاج جواد پیش از فتنه «داعش» در عراق، با حضور در سوریه به دفاع از حرم بانوی مقاومت حضرت زینب کبری (سلامالله علیها) مشغول بود.
◇ یکی از همرزمان حاج جواد، در گفتوگویی، جزئیاتی از نحوه شهادت ایشان را این گونه بیان نمود: «حاج جواد به خاطر ارادتش به رهبر انقلاب و نصب تصاویر متعدد ایشان در سنگرش معروف بود. اهل پنهانکاری و قایم شدن هم نبود و چند مصاحبه با خبرنگاران غربی داشت.
◇ در آخرین مورد، خبرنگار بیبیسی، مصاحبهای با ایشان داشت که به تصور من، همین باعث شناساییاش شد. صبح روز جمعه، ایشان به همراه برادرش در شهر بلد، سوار ماشینی میشود که یکی از عناصر داعش، ناغافل از گوشهای بیرون میخزد و حاج جواد را از فاصله نزدیک با گلوله میزند و متواری میشود.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 استاد #رائفی_پور
📈 پیشبینی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مورد زلزلههای #آخرالزمان
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکلمه خوانی محیا عامری
در حضور حضرت اقا❤️
دختری از شهر قم و از مدرسه هندویان #پردیسان
سفیر حضرت معصومه سلام الله علیها😍😍
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#معرفینامه
نام و نام خانوادگی : مهدی فصیحی
فرزند : حسین
تاریخ تولد : ۱۳۴۵
محل تولد : دستجرد
تعداد خواهر و برادر : سه برادر و سه خواهر، یک برادر و یک خواهر در طفولیت از دنیا رفتند
وضعیت تاهل : مجرد
تعداد فرزندان : ندارد
لقب : مهدی، حسین مهدی
میزان تحصیلات : اول دبیرستان
علاقمند : کتابهای معنوی مانند دعای عارفان
تیکه کلام : صلوات
شغل : کشاورز
مدت خدمت در بسیج : ۳ سال
درجه : شهادت
کارهای مهم : یک بسیجی واقعی
کارهای دیگر : کارهای فرهنگی قرآنی در مسجد محل
محل شهادت : شرق دجله
تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۳
آدرس مزار : گلزاربهشت محمد "صلی الله علیه وآله وسلم" روستای دستجرد جرقویه شرق اصفهان
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
#وصیتنامه
#شهید_دفاع_مقدس
#محمد_حیدری
به نام الله پاسدارحرمت خون شهیدان
بسم رب الشهداء والصالحین
#گمان نکنید کسانیکه در راه خدا کشته می شوندمرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی بدست می آورند.
#اینجانب محمدحیدری فرزند شما شهادت می دهم که خدایی بجزء خدای یگانه نیست؛ تنهاست وشریکی ندارد
#وگواهی می دهم که همه ی پیامبران که از طرف خداوند برای ارشاد مردم آمده اند حقند و آخرین آنها محمد (صل الله و علیه وآله وسلم ) وعلی و یازده فرزند او خلفای برحقند
#شهادت می دهم که بهشت وآتش دوزخ حق است
#من به عنوان یک مسلمان شیعه به همه ی افراد سفارش می کنم دست از یاری حق و روحانیت برندارند
#دست از اطاعت و فرمان امامان و امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه شریف) وامام خمینی برندارید
#من به عنوان یک مسلمان شیعه وظیفه ی شرعی صدای امام خودم را لبیک گفته ام و رضایت واختیار در راه خدا که جنگ با دشمن قدم برداشتم وامیدوارم به یکی از دونیکی اِحُدَالحسین یا پیروزی یا شهادت برسم
#من از بازماندگان خود از پدرو مادر خود که خیلی برای آنها احترام قائلم؛
تقاضادارم که از شنیدن خبرشهادت
من ناراحت نشوند وگریه و زاری نکنید
من می دانم چه رنجها و مصیبتها کشیده اید
#پدرومادر مهربانم من می دانم که چه شبها بی خوابی کشیده اید وهفت سال از کودکی من پاسوز بوده اید تابا چندان دلخوری مواجه شدید که مرابه اینجا رسانده اید؛ تا دریک دوران واقع شدم که تمام روز آن جنگ است و ماباید به جنگ با کفار بشتابیم وما باید اسلحه ای که ازیک برادر افتاده برداریم وبه دوش به جنگ با کفاربشتابیم وجنگ را ادامه بدهیم تا خون شهیدان پایمال نشود
#من از خواهرانم می خواهم که صبری به مادرمن بدهند تازینب وار باشد
#وازبرادران می خواهم که سلاح بر زمین افتاده ی مرا از زمین بردارند وراه حقیقت را طی کنند
#واز همسرعزیزم می خواهم که فرزند دلبندم را نیز مثل خودم تربیت کنی که مانند خودم باشد
#وای فرزند عزیزم ؛ وای علی که مانند علی اصغریتیم می شوی؛ من می خواهم که اگر در دنیا پدری برای فرزندم نبودم وشوهری برای همسرم نبودم وبرادری برای خواهرانم نبودم وفرزندی برای پدرو مادرم نبودم در آخرت خواهم بود واز خواهرانم که واقعا خواهری را برای برادر خود کرده اند دوست ندارم که داغ مرا ببینند وگریه کنند
#شمابایدراه مراطی کنید ومن می دانم سختی برای خواهرانم دارد ولی چاره چیست؛ جبهه ها احتیاج به نیرو دارد وماباید همه برویم
#چه خوب است که در راه خدا شهید بشویم
#وصیتی که به شما مردم دارم این است که مانند پروانه به دور امام بگردید و لحظه ای دست ازیاری او و انقلاب برندارید وفرمان اورا اطاعت کنید
#پیرو ولایت و روحانیون که سنگر این انقلاب هستند باشید
#ونیز ای مردم عزیز دعا کنید تا خداوند فرج امام زمان (روحی فداه) را نزدیک کند و نائب برحقش امام خمینی را نگه دارد
#امیدوارم که خدا این جان ناقابل رااز من روسیاه قبول کند
#مادرعزیز وپدر مهربانم من رفتم همان جایی که عاشقان شهادت رفتند شما افتخار کنید که توانستید چنین فرزندی را تربیت کنی که در چنین راهی قدم نهاده؛ مبادا گریه کنید که آبروی مرا پیش امام حسین و فاطمه زهرا( علیهم السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه شریف) ببرید
#تابه حال جبهه ها احتیاج به نیرو دارد وماباید برویم؛ اگر ما به جبهه نرویم وظیفه ی خود را انجام نداده ایم وخون دیگر شهیدان پایمال می شود
#ماهمه به نبردو جهاد اصغر می رویم؛ بادشمن به جنگ می پردازیم وشما جهاداکبر یعنی جهادو مبارزه بانفس راپیشه کنید
#من شمارا به تقوا وایمان به خدا هدایت می کنم
#والسلام
خدایاخدایا تا انقلاب مهدی خمینی
را نگهدار
این انقلاب مارا محافظت بفرما
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
هدایت شده از شهید مدافع حرم محمد کامران
50.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لبیک یا زینب ✌
مصاحبه با مادر
شهید مدافع حرم محمد کامران 🌷
مجری و تهیه کننده: خانم حسینی
کاری از گروه فرهنگی بنیاد حفظ آثار شهدای دستجرد
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
کانال شهیدمدافع حرم محمد کامران 🌷
@shahidkamran
https://eitaa.com/shahidkamran
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷#مـعـرفـی_شــهــدا
شهید مهدی نوروزی
متولد 15 خرداد 1361
شهادت 20 دی ماه 1393
محل شهادت شهر تکریت
ماموریت دفاع از حرم امامین عسکرین در سامرا
مزار در گلزار شهدای کرمانشاه
🌷#خــاطـره_شــهــیــد
از همرزمش پرسیدند چرا به مهدي لقب شير سامرا داده بودند؟! و او گفت:
شجاعت و دليريهاي مثالزدني مهدي، دليلي شد تا او را با نام «شير سامرا» بشناسند. در عملياتهايي كه در سامرا و نواحي آن انجام ميشد، هرجا بچهها تحت فشار قرار ميگرفتند و به تنگنا ميرسيدند، از مهدي ميخواستند تا با نيروهايش به كمك آنها برود و غائله را ختم كند. مهدي خطشكن بود، هميشه در وسط ميدان معركه بود. ميگفت: ما بايد اولين نفر در جلو و خطمقدم نبرد باشيم تا هر زمان به بچهها گفتيم بيايند ما را ببينند و بدانند كه ما نيز در معركه نبرد حاضريم. حضورش هم همواره با شجاعت و دلاوري همراه بود.
خاطره ای که با لذت برای من تعریف کرد این بود که می گفت ، وهابی ها می آیند با شعار یالثارات یزید با ما می جنگند ندای یالثارات یزید را می گویند و تیر را رها می کنند. یک شب بین ما و آنها یک تپه فاصله بود ، به موقع نماز صبح که نزدیک شدیم روی تپه ایستادم و شروع کردم به اذان گفتن و ذکر "علی ولی الله" را هم آوردم ، هر چه بچه ها می گفتند که نگو با تیر می زنند، می گفتم نه هر طور شده باید نام "امیرالمؤمنین علیه سلام" را روی این تپه بیاورم، آقا خیلی غریب هستند. شجاعتشان خیلی مثال زدنی است. هر کسی این کار را نمی کند.
🌷#وصـیــت_نــامـــه
شهید مهدی نوروزی چند صباحی قبل از شهادتش در سامرا، تنها فرزند و کودک شیرخواره خود «محمدهادی نوروزی» را در آغوش گرفته و وصیت خود با او را میان خانواده و مقابل دوربین بیان میکند.:
«اگر ما یک روزی شهید شدیم و آقا محمدهادی این فیلم را دید ان شاء الله منتقم خون امام حسین علیه سلام است. ان شاء الله آمده است انتقام حضرت زهرا سلام الله را بگیرد. ان شاء الله یار امام زمان عجل الله، یار رهبر و یار آقای سید علی خامنهای باشد. ان شاء الله همیشه مدافع نظام باشد، مدافع انقلاب باشد. تهدید بزرگی برای دشمنان نظام، انقلاب و اهلبیت علیه سلام باشد. وجودش خود تهدید [برای دشمنان] باشد».
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید مهدی نوروزی صـلوات🌼
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
روح الله...
و چه نامی برازنده تر برای تو…
تویی که آینه دار روح حق بوده ای...
فرزند زمستان
فرزند بهمنماه
و فرزند انقلابِ روح الله…
چه سر انجامی والا تر از پیوستن روح
پاک و لطیفت به آسمان های سپید...
میلادت در آسمانها گوارای وجود...
🌺تولدت مبارڪ شهیـد امنیـت!🌺
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#با_من_بمان_41
چمدونمون رو پشت ماشین گذاشت و صندوق عقبو بست
حوریه خانوم با لبخند پشت سرمون ایستاد و گفت:مواظب خودتون باشید
نرگس ادای گریه کردن رو دراورد و گفت :زود برگردینا..من خونه تنها میمونم دلم میگیره
بغلش کردم و گفتم:حتما خواهری
بغلم کرد و گفت:چقدر شنیدن کلمه ی خواهر حس خوبی بهم میده
کمیل :بسه بابا اشکم در اومد
باخنده از هم جدا شدیم که حوریه خانوم گفت:رسیدین قم زنگ بزنین
-چشم
باهاشون برای بار اخر خداحافظی کردم و گفتم:ممنون مامان حوری
خودش ازم خواست ک مامان حوری صداش بزنم
مثل نرگس و کمیل
با راه افتادن ماشین مامان حوری پشت سرمون اب ریخت و نرگس با صدای بلند گفت:سوغاتی فراموش نشه
براش دست تکون دادم و با صدای بلند گفتم: باشه
سمت کمیل چرخیدم و اسمشو صدا زدم ک اونم همزمان اسم منو صدا زد
هردو خندیدیم ک گفت:حس میکنم که خیلی دوست دارم
می دانم ، می دانم یکشب برای چشمهایت خواهم مرد ../ چشمهایت همیشه پر از رازهای شیرین است / و هزاران خاطره ی نگفته دارد / چقدر واژه های ناشنیده و تازه ی چشمهایت را دوست دارم / همان واژه هایی که در سکوت پلکهایت پیدا کردم / مدت ها به دنبال اواز ماه می گشتم ، تا ان را فدای نفسهایت کنم / اما امشب از تو می خواهم ، تا برای ستاره های اخر ماه که همیشه تنهایند اواز بخوانی / مهربانم ..، دستانت را بده به نفسهای سردم ، تا برویم به امتداد تماشا / تا انتهای گشودن / بگذار دستانت سکوت عاشقانه را بیاموزند / بگذار در ریشه ی یخ زده ی غنچه های پژمرده ی گونه ام ، بوی فرشته بپیچد ....
بگذار عاشقت بمانم .....
^^پنج سال بعد^^
-سلام
نگاهی به چهره ی پر از ارایشش کردم و گفتم:سلام بشینید لطفا
روی یکی از صندلی ها نشست و گفت:اومدم دخترمو برای کلاس های رنگ روغن ثبت نام کنم
لبخندی زدم و گفتم:این خانوم خشگل اسمشون چیه
با لحن شیرینی گفت:پریناز
فرمی سمتشون گرفتم و گفتم:بفرمایید اینو پر کنید
ازم گرفت که در همین حین گوشیم زنگ خورد
نرگس بود
با گفتن ببخشیدی از اتاق بیرون رفتم و جواب دادم
صدای جیغ جیغی اومد که پشت بندش صدای نرگسو شنیدم:الووو ازاده
دستامو رو گوشم گذاشتم و گفتم:وای چیه گوشم کر شد
-از امیر علی بپرس..دیووووونم کرده...توروخدا بیا ببببرش
-باز چیکار کرده؟
-رو همه مبلا با ماژیک نقاشی کشیده
میگم اینا چین میگه خرن
صدای امیر علی اومد ک گفت:عمه جون خر نیستن اسبن
نرگس با حرص گفت:میبینی
خندیدم وگفتم گوشی رو بده بهش
مدتی بعد صدای کودکانه ی پسرم تو گوشی پیچید:الو مامان
-سلام پسرم
-سلام
-شیطون باز عمه رو اذیت کردی که
بهت نگفتم پسر خوبی باش یه گوشه بشین تا من برگردم
-اخه مبلای عمه جون سفید بودن روش هیچی نداشت
گفتم اگه چندتا اسب بکشم روشون خشگل میشن عمه خوشحال میشه
ولی عمه دعوام کرد
-کار بدی کردی عزیزم
نباید بی اجازه وسایل کسی رو خوشگل کنی
به مامان قول میدی تکرار نشه
-باشه
-قوربونت برم
گوشی رو داد نرگس ک ازش خداحافظی کردم و گفتم میام خونه حرف میزنیم
برگشتم داخل اتاق ک مادر پریناز فرمشو داد بهم
ک فیشی سمتش گرفتم و گفتم:اینو واریز کنید
برنامه کلاسیشو تو پوشه میزارم بهتون میدم
بعد از تموم شدن کلاسا چادرمو سرم کردم و برای گرفتن تاکسی رفتم خیابون
در همین حین مادر پرنیا رو سوار ماشین مدل بالایی دیدم ک با دیدن من جلوم ترمز زد و بوق زنان شیشه ماشینو داد پایین:بفرمایید برسونمتون
گفتم:ممنون خودم میرم مزاحم نمیشم مسیرم شاید بهتون نخوره
-خواهش میکنم بفرمایید تعارف نکنید
با اصرار زیادش ناچار سوار شدم و گفتم:بازم ممنون
خواهش میکنم
خندید و به رانندگیش ادامه داد
نمیدونم چرا حس خوبی از نشستن تو اون ماشین نداشتم
بالاخره هرجوری بود تحمل کردم که ماشین مقابل خونه توقف کرد
خدحافظی کردم و پیاده شدم ک کارتی سمتم گرفت و گفت:شماره تماس منه...کاری بود در رابطه با پریناز باهام تماس بگیرید.
-بله چشم
کارتو گرفتم ک دنده عقب گرفت و رفت
زنگ درو فشردم ک صدای خوشحال امیر علی اومد:آخ جوون مامانه
نرگس:وایستا امیرعلی از کجا میدونی شاید غریبه باشه
-نه مامانم همیشه همین موقع میاد
درو باز کرد و با دیدن من ذوق کنان تو بغلم پرید
#ادامه_دارد....