eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
586 دنبال‌کننده
18هزار عکس
4هزار ویدیو
39 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
حفظ آثار شهدای دستجرد
:"من از هرکسی که به بدبین باشد برای همیشه " از مدافعان حرم حضرت زینب سلام الله علیها ، دلنوشته ای را در مراسم تشییع پدر در جمع مردم شهید پرور باغملک قرائت کرد. پاسدار شهید محمدرضا علیخانی سی و چهارمین شهید مدافع حرم خوزستانی در نبرد با تکفیری‌های در سوریه به شهادت رسید ، در زیر دختر شهید علیخانی را می خوانید که در مراسم تشییع پدر قرائت شد. از میان مردانی اند که به آنچه با عهد بستند وفا کردند برخى از آنان به رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند () … مردان غیور و دلیر نریمیسا … و و و و … بابای دلاورم آمد …مردی از تبار به مهمانی تان آمده است … به میزبانی بیایید … به میزبانی لاله ی سرخ زمینی بیایید… و میدهد… بوی میدهد زنان ایل مان کنید، مردان ایل مان سردهید، فریاد برآرید بابای خوبم ، بابای رشیدم ، بابای دلاورم ، شد… اشک و بغض و غمم ترکیده، امانم را بریده ، مانده ام چه بگویم ازدلاوری هایت در دوران هشت سال بگویم ، ازدلیری هایت در ، ، ، و بگویم یا از شجاعتت در دفاع از حرم حضرت زینب بگویم ، یا از بغض ترکیده ات برای شهدای بگویم بابای خوب و مهربانم ، شهید شاهدم شهد شیرین بر لباس های جبهه هایت ، سلام بر لباس رشیدت ، سلام بر بسیجیان بصیرت ، و بر بابای مهربانم ، و ” می گویند شهدا اسراری دارند … می گویند شهدا را نمیتوان فهمید.. می گویند شهدا فرزندان ….” ” میدانم گمشده ای داشتی … میدانم از تا حرم بانوی کربلا دنبالش بودی …” وقتی خبردار شدی برای شهادت بازشده کردی ، با خود گفتی این بار از قافله جا نخواهم ماند ، با خود گفتی من (ره) و هستم… میدانم دمشق را کربلایی تر کرده ای… شهید شیرمرد شهرم ، روزهای زیادی با خود می گفتی اگر دیر آمدم مجروح بودم ، اسیر قبض و بسط روح بودم و باز زمزمه می کردی رفیقانم کردند و رفتند، مرا زخمی رها کردند و رفتند، بیا باز امشب این در بکوبیم ، بیا این بار محکم تر بکوبیم … بابای خوبم ، دلت در سینه قفلی بود محکم ، کلیدش در دریاچه ی غم … و چنان گفتی که شهدا دعایت را شنیده اند و به رساندند ، ناله ات را شنیده اند و در را گشوده اند ، ، ، " ” اما یک جمله از وصیت نامه ی پدرم قبل از رفتن به سمت (ع) را خوب گوش کنید "من به هر کسی که به ولایت امام خامنه ای باشد برای همیشه ” 🍃 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
قبل ازعملیات خودش را برای آماده کرد. مطمئن بود توی این عملیات شهیدمی شود. رفت جلویش و پرسید که پیامتان برای مردم چیست ؟رضا پیام نداد او گفت که وصیت من این است که باشند. ✍ :همسنگران شهید 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
امروز مصادف هست با سالگرد شهادت ...🌷🕊 نحوه شهادت: اصابت ترکش در ناحیه ی پهلو و بازو و کمر ✍ در همان کودکی عشق و ارادت به خاندان نبوت و امامت داشته و با شور وصف ناپذیر در مجالس عزاداری شرکت می نمود. _ با اوج گرفتن انقلاب، با چند تن از دوستان فعالیت های سیاسی خود را در مسجد ذکرالله آغاز نمود و در تظاهرات ضد حکومت شرکت می نمود که چندبار مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت . 📝ایشان به بهشتی و آیت الله خامنه ای علاقه فراوانی داشتند. 📝 مداحی و روضه خوانی را در دبیرستان هاتف با دعای کمیل آغاز کرد. 🌺شهادتت مبارک فرمانده. 🕊به مناسب سالروز داداش شهادتت مبارک💚 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
، به آسمان رفتن نیست. به خود آمدن است. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
خادم امام هشتم، رییس‌جمهور هشتم، در شب ولادت امام هشتم به شهادت رسید. وقتی عاشقانه و مخلصانه در راه خدا خدمت کنی خداهم عاشقت می شود و مزد خدمت و جهادت می شود کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻به آرزویش رسید: «شهادت» ▪️یادتان هست چه اشکی می‌ریخت بر بالین حاج قاسم «و ارزقنا الشهادة فی سبیلک یا مولای» کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
سال 1366 مصادف با روز قربان همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف-۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. وی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلوله‌های تیربار ضد هوایی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به رسید. یادو خاطره این دلاور مرد بزرگ گرامیباد شهید🕊🌹 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🌷🕊 🤲خدایا ابتدای 🌤️صبـح که رزق بندگانت راتقسیم میکنی میشود رزق من امروز رفاقتی باشد از جنس 🕊️ باعطـر 🌷 ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ 💥💥 به کی رای بدیم 💥💥 💢 شخصی از امام صادق (ع) پرسید: بین دو حاکم در تردیدم؟ 💢 امام فرمود: عادل،صادق،فقیه و باتقواترین را انتخاب کن. 💢 شخص :اگر به تشخیص نرسیدم؟ امام فرمود: ببین افراد متدین به کدام مایلند. 💢 شخص گفت: اگر نفهمیدم؟ امام فرمودند: بنگر مخالفان آیین ما کدام را بیشتر می پسندند، او را کنار بگذار و ببین کدام بیشتر، آنها را خشمگین میکند، او را برگزین👌 منبع : اصول کافی جلد 1ص 68 ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨ کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
28.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ چه زمانی مادر برا فرزندش دعا کرد؟ 😭 🎥 🎞 (۶) 💠 🌷 🇮🇷 از •┈•••✾🌷🕊🌷✾•••┈• کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
  🌷در سال‌های دهه ۸۰ بود که ۶ نفر پاسدارِ رو به یگانِ ما معرفی کردند ، بنده هم بر حسب وظیفه و همچنین و نیاز واحدهای پایین دستی به نیرو مشغول‌ بررسی و معرفیِ این بزرگواران به واحدهای محتلف بودم که شهید الوانی گفتند من رو فعلا به جائی معرفی نکنید، پرسیدم چرا؟ گفتند یگان صابرین منو انتخاب کرده و الان فقط موافقت فرمانده رو می خوام بگیرم که از اینجا منتقل بشم ( بر اساس قانون چون ایشان از ابتدا برای یگان آموزشی گزینش شده بود میبایست با موافقت یگانِ مبدا منتقل میشدن)، بعد ادامه داد و گفت : اینجا یگانِ آموزشیه و من دوست دارم در یگانِ عملیاتی خدمت کنم‌ حدود یک ماهی طول کشید تا محمدرضا الوانی با اصرارِ زیاد موافقت فرمانده رو گرفت و به منتقل شد( این در حالی بود که تو اون مقطع زمانی بعضی از نیروها تلاش می کردند که در یگانِ آموزشی که راحت تر از یگانِ عملیاتی هست خدمت کنند. ) ، و در عین حال مصمم و با اراده شهید الوانی رو هیچ گاه فراموش نمیکنم، دغدغه مندی. تکلیف محوری، اطاعت پذیری، به استقبال خطر رفتن و پذیرفتن ماموریت های سخت و خطرناک از خصوصیات و ویژگی های این شهید عزیز بود(دقیقا مثل )  سردار محمدرضا الوانی در مهرماه سال ۱۳۹۵ در سوریه به رسید 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
30.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ عیدی به ش بعد از چه بود؟ 🤔 🎥 🎞 (۲۴) 💠 🌷 🇮🇷 از •┈•••✾🌷🕊🌷✾•••┈• کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
زمانی که این نوشته را می خوانید من در جمع شما نیستم اگر به رسیدم به آرزوی دیرینه ام رسیده ام. من راضی نیستم که کسی در مراسم دفن من و کند چون مرگ در راه خدا هیچ گریه ای ندارد بلکه شادی دارد اشک نریزید چون در آخر خدا مرا خرید و جانم را در (ع) دادم و عاقبت به خیری که تمام اهل دل به دنبال آن هستند نصیبم شد. نمی دانم چرا به دلم افتاده که از این سفر سالم برنمی گردم و دلم برای حرم (س) و (س) خیلی تنگ است و بیشتر از آن دلتنگ حرم اربابم ولی الان دیوانه حرمین شریف شده ام. به این سفر می روم چون نیاز است الان در آنجا باشم به خاطر آرامش (ص) و (ع) و امام حسین(ع) و امام حسن(ع) و حضرت عباس (ع) به سوریه رفتم  تا به حضرت زینب(س) ثابت کنم که کلنا عباسک یا زینب حمد و سپاس پروردگار هر دو عالم و به درگاهش که مدیون حسین بن علی (ع) هستم و تمام زندگیم را از از او دارم چون خواست تا این گونه او را زیارت کنم، همانند خوابی که دیدم که امام حسین(ع) از ضریح بیرون آمد و گفت تو هم مال این دنیا نیستی و در آخر هم من را خرید پس گریه و زاری معنا ندارد چون به رسیدم. و با اینکه در راه خدا و اهل بیت(ع) کشته شدم بازهم مثل همیشه به دعای خیر شما نیاز دارم مرا از دعای خیر خود محروم نفرمایید و یک خواهش دیگر دارم، می دانم سخت است ولی به خاطر من که آرزویم است اگر در توان بود عمل کنید؛ حال که در این راه جان باخته ام می خواهم جلوی درب ورودی حرم حضرت زینب(س) یا حضرت رقیه(س)  به خاک سپرده و شوم و این آخرین درخواست من از شما پدر و مادر عزیزم است که اگر این اتفاق افتاد با این امر مخالفت نکنید چون عمری است که که آرزویم خاک کف پای (ع) است و خود این مقام که خاک پای زائران حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س)، آرزوی بزرگان است و اگر چاره داشتم و می شد می گفتم بدنم را دو قطعه کنید و نیمی از آن را در حرم حضرت زینب(س) و نیمی را در حرم حضرت رقیه(س) دفن کنید و این آخرین خواهش من در دنیا از شماست. سعی کنید (س) را هر ساله و طبق سال های قبل بگیرید و نگذارید چراغ این خانه خاموش شود زیرا و است. 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
شهید از خود آگاه بود، چنان که به یکی از روحانیون متعهد کرمانشاه گفته بود: " را در خواب دیدم که به من گفت شیرودی یک خیلی خوبی برایت گرفته ام و باید بیایی و در این عمارت بنشینی". 🌷 🌷 خاطرات شهید شیرودی 👇 http://emamzadeganeshgh.ir/1399/11/08/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%AF%DB%8C کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
؟ ( ) هم تو امتحان استخدامي بانك قبول شده بوديم و هم . خيلي دودل بوديم . ماشاءالله گفت مي ريم مي كنيم. دو نفري رفتيم پيش حاج غفوري براي استخاره. اولين استخاره را براي ماشاء الله زد . يك نگاه بهش كرد و گفت : تو كي هستي كه اين آيه برايت آمده ؟ از آيه پرسيديم . گفت . از ماشاءالله پرسيدم : مگه چه نيتي كرده بودي؟ گفت : نيت كرده بودم بروم آنجايي كه برايم عاقبت بخيري دارد . و الان ديدم كه جهاد سازندگي بهتر از بانكه. و او در جهاد ماند تا به رسيد. 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
تیمور همیشه را سر وقت میخواند و به اطرافیان هم سفارش می‌کرد که نماز را سر وقت بخوانند و سعی اگر مقدور بود حتما در مسجد به صورت جماعت آن را ادا کنند. او دل دریایی داشت، ترس و وحشت در وجودش بی معنا بود. گاهی شب‌ها به تنهایی به مواضع دشمن می‌کرد و پس از ساعت‌ها با کلی اطلاعات از مواضع دشمن بر می‌گشت. اکثر اوقات تنها بود، سنگر مخصوصی داشت و سنگرش در بین رزمندگان به شهرت پیدا کرده بود، سنگر تیمور مشرف به نیرو‌های عراقی بود، طوری که از داخل سنگر به راحتی، دشمن قابل رویت بود، سنگرش بسیار باصفا بود، هر کس به آنجا می‌رفت اصلا دلش نمی‌خواست برگردد. سنگر او به تبدیل شده بود. روزی تیمور، آرپی جی به دست، برخاست و به طرف دشمن بعثی نشانه رفت، ناگاه توسط تک تیرانداز‌های دشمن به رسید. ✍ : همرزم شهید کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بانوی تمدن ساز همسر شهید هنیه: صبر و اراده قوی را از تو آموختیم..... ✍میرجعفری وما از تو آموختیم صبر و ایثار و مقاومت را ای بانوی فداکار .... این چند روز سخنانی از خانواده اسماعیل هنیه از دختر، عروس و پسر اسماعیل هنیه شنیدیم که از این همه صبر و استواری و اعتقاد حیرانیم. مواضع خانواده در برابر او رشک‌برانگیز و غرور آفرین است! یکی می گوید «خون پدرم از کودکان شهید غزه رنگین‌تر نیست!» و دیگری می گوید «پدرم اولین شهید راه نبوده است و این مسیر استشهادی ۷۵ سال است ادامه دارد!» اما سخنان همسر اسماعیل هنیه نشان داد که همه این تعالیم اثر بخش در پرتو تربیت توحیدی مادری تمدن ساز به وسعت تاریخ مقاومت اسلامی است که تاریخ انقضا ندارد. آری ؛ جهان روزهای عجیبی از مقاومت‌ های توحیدی زنانه را می‌بیند که این زنان داستان آسیه و صیانه و زینب‌ ( سلام‌ الله علیها ) را برای ما مجسم می کنند.... ♦️وداع زیبای همسر شهید هنیه با شهید، در قطر را بنگرید ... کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
♥️📞•• از به جامانده ها؛💔 هنوز هم مےدهند ! اما بہ "اهل درد"🙂 نه بے خیال ها😄 فقط دم زدن ازشهـدا افتخار نیست...☝️ باید زندگےمان، حرفمان، نگاهمان، لقمه هایمان، رفاقتمان هم بوے بگیرد..🌹 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
بار پروردگارا تو را به بخشندگیت قسم این مسئله کوچک برای تو و بزرگترین آرزو برای من یعنی را برآورده کن  . خدایا برادران و خواهرانی که درسنگر تو آنهایی که خدمت می کنند پیروز و مؤید بفرما تا برای امت خود مفید باشند. 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🗓 ٤ شهریور سالروز شهادت حاج 🔴 : او می‌بایست شهید می‌شد؛ برای او مردن در رختخواب کوچک بود 🔻 من ایشان را حدود بیست سال است که می‌شناسم. مهدی عراقی یک نفر نبود، او به تنهایی بیست نفر بود. حاج مهدی عراقی برای من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. ایشان برای من بسیار سنگین بود اما آنچه مطلب را آسان می‌کند آن است که در راه خدا بود. او می‌بایست شهید می‌شد؛ برای او مردن در رختخواب کوچک بود. 📚بیانات در دیدار با خانواده شهید؛ ۴ شهریور ۱۳۵۸ 🔗 توضیح تاریخی: شهید مهدی عراقی همچون سربازی فداکار در خدمت امام بود و از کینه منافقین در امان نماند و در ۴۹ سالگی به همراه فرزندش حسام توسط گروهک به شهادت رسید و در حرم حضرت معصومه (سلام الله) مدفون شد. یادش گرامی وراهش پررهرو 🌹 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
سردار شهید عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ 18 جوادالائمه(علیه السلام) بود که در 25 اسفندماه 1363 در عمل
🌹🌹 🔹🌹🌹 🔹🔹🌹🌹 🔹🔹🔹🌹🌹 🔹🌼🔹🔹🌹🌹 🔹🔹🌼🔹🔹🌹🌹 🔹🌼🔹🔹🌹🌹 🔹🔹🔹🌹🌹:1321 🔹🔹🌹🌹:1363 🔹🌹🌹 روحش 🌹🌹 روستای ما یک مدرسه بیشتر نداشت وان هم دبستان بود. ان وقتها عبدالحسین توکلاس چهارم ابتدایی درس می خواند. با این که کار هم می کرد؛ نمرهاش همیشه خوب بود .یک روز که ازمدرسه امد ؛بی مقدمه گفت: ازفردا اجازه بدین دیگه مدرسه نرم .من وباباش باچشمای گرد شده به هم نگاه کردیم . همچین درخواستی حتی یک بار هم سابقه نداشت . باباش گفت : توکه مدرسه را دوست داشتی؛ برای چی نمی خوای بر ی؟؟ امد چیزی بگوید بغض گلویش را گرفت .همان طور بغض کرده گفت: بابا از فردا برات کشاورزی می کنم ؛ خاکشوری می کنم هر کاری که بگی میکنم .؛ولی دیگه مدرسه نمی رم . این را گفت ویک دفعه زد زیر گریه. حدس می زدم باید جریانی اتفاق افتاده باشد ؛ان روزولی هرچی بهش اصرار کردیم ؛چیزی نگفت . روز بعد دیدیم جدی -جدی نمی خواهد مدرسه برود . باباش به این سادگی ها راضی نمی شد ،پا تو یه کفش کرده بود که یا باید بری مدرسه ،یا بگی چرا نمی خوای بری...اخرش عبدالحسین کوتاه امد .گفت: اخه بابا روم نمی شه به شما بگم .گفتم ننه به من بگو .سرش راانداخت پائین وچیزی نمی گفت .فکر کردم شاید خجالت می کشد. دستش را گرفتم وبردمش تواتاق دیگر. کمی نازو نوازشش کردم .گفت و با گریه گفت : ننه او مدرسه دیگه نجس شده !تعجب کردم .پرسیدم: چرا پسرم؟؟اسم معلمش را با غیظ اورد وگفت: روم به دیوار دور از جناب شما، دیروز این پدر سوخته را با یه دختر دیدم ؛داشت ..........شرم وحیا نگذاشت حرفش را ادامه بدهد. فقط صدای گریه اش بلندتر شد و باز گفت :اون مدرسه نجس شده ،من دیگه نمی رم. ان دبستان تنها یک معلم داشت .او را هم می دانستیم طاغوتی است .، از این کارهایش ولی دیگر خبر نداشتیم .موضوع را به باباش گفتم .عبدالحسین پیش ماحتی سابقه یک دروغ هم نداشت .رو همین حساب ،پدرش گفت : حالا که اینطور شده ، خودمم دیگر میلم نیست بره مدرسه .تو ابادی ماعلاوه بران دبستان یک مکتب هم بود. از فردا گذاشتمش انجا به یاد گرفتن قران ! (زمان وقوع این خاطره برمی گردد به حول وحوش سال 1333) کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
💠 رزق شهدایی/  🌷 🔅 : ۱۳۳۱/۰۶/۰۶- دیلم 🚩 : ۱۳۶۴/۱۱/۲۳-والفجر۸ کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
شھید‌ آوینی‌ میگفت: من بالی‌ نمی‌خواهم این‌ پوتین‌ھای‌ کھنه ھم‌ می‌تواند مرا به آسمانھا ببرد! پس من‌ ھم‌ بالی‌ نمی‌خواھم بی‌ شک‌ با "چادرم" می‌توانم‌ مسافرِ‌ آسمانھا باشم 🕊 چادر من، بال‌ پروا‌ز من‌ است. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
عملیات رمضان تیر، تیربار چند دندانش را برد! می رفت برای ترمیم فک و دندان. شوخی گفتم: مجید (شهيد مجيد رشيدى كوچى) تو که می خوای شهید بشی، دندون به چه کارت میاد؟ 🌷جدی گفت: می خوام وقتی اسلحه ام دیگه شلیک نکرد با چنگ و دندون از کشورم و اسلام دفاع کنم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
پس از خیلی ناراحت بودم و به شهیدم گفتم مادر چه دوست داری برایت کنیم. پس از آن خواب دیدم یک نردبان بلندی در حیاط گذاشته بودیم و شهید نردبان را بلند کرد و آن را در آسمان می­چرخاند و به بچه­ ها گفتم بیایید عیسی را ببینید چه طور نردبان را بلند کرده. و نردبان را خیلی آرام گذاشت گوشه حیاط و رفت. ایشان همیشه به داد می­رسید. در مراسمی که همیشه در منزلمان می­گرفتیم دست داشت و کمک می­کرد. برای مسافرت رفتن سریع وسیله فراهم می­کرد. یک شب خیلی سرم درد می­کرد. و ایشان گفتند مادر چرا صدایم نکردی گفتم دلم نیامد ایشان گفتند من پسر شما هستم پس برای چه فرزند بزرگ کرده­ ای. هر وقت به عیسی می­گفتم حوصله­ ام سر رفته فردا به دادم می­رسید. از 12 سالگی می­کرد و بدون اینکه مقررات را کنار بگذارد. فرزندم داشت. نه می­کرد و نه اخلاق غیر اسلامی داشت. ایشان بزرگ شدند و مردانه به رسیدند." ✍ :مادر شهید 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398