eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
568 دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
5.7هزار ویدیو
47 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
( ) 🌷یک روز همگی نشسته بودیم و می‌گفتیم عظمت مدتی است که نامه نمی‌نویسد، در حال صحبت بودیم که در زده شد و نامه آورد، نامه‌ای از طرف عظمت بود. با اشتیاق شروع به خواندن نامه کردیم اما هنوز نامه تمام نشده بود که به دستمان رسید.🌷 ✍ : مادر شهید کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
بعد از شهادت آقا سید میلاد تو مسیری داشتم می اومدم صدای بوق ماشینی من رو به سمت اون ماشین متوجه کرد ، راننده به من اشاره کرد که نزدیک تر برم جلوتر رفتم سلام دادم  گفت بفرما بشین تو ماشین ، بعد رو کرد به من گفت شنیدم شما یکی ازصمیمی ترین بودی؟؟!!  گفتم چطور مگه ؟؟!! تا این رو گفتم زد زیر گریه و گفت اهل یکی از روستاهای اطراف هستم ، من خیلی بودم هر گناهی که فکر کنید از بنده سر زده ، طعم همه نوع گناه رو زیر زبون احساس کردم تا اینکه سال گذشته با سید تو آشنا شدم ، سیدمیلاد من رو از این رو به اون رو کرد ، دستم رو گرفت خیلی نصیحتم کرد کمکم کرد تا گناهام را کنار بگذارم تازه داشتم آدم می شدم که یه مدت از سید میلاد خبر نداشتم اومدم شهرش ببینم سید کجاست که رو شنیدم. به من گفت خوش به حالت که با سید چند سال بیشتر رفیق بودی فقط گریه می کرد و خودش رو و می کرد... ✍ : دوست شهید کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
علی علاقه خاصی به فرزندانمان داشت. روزی که علی عازم سوریه شد، پسرم شایان خیلی گریه می کرد. چند روز بعد با شادی به گلزار شهدای کازرون رفتیم. از مقابل که می گذشتیم، یکدفعه دخترم گفت: مامان! عکس بابا را نگاه کن. هر چه که نگاه کردم، چیزی ندیدم. گفتم: دخترم اشتباه دیدی. وقتی برگشتیم خانه، همان روز علی زنگ زد. پس از احوالپرسی، جریان امروز را برایش تعریف کردم. علی خندید و گفت: دخترم درست گفته. جای بابایش در . دقیقاً بعد از 10 روز را آوردند." ✍ :همسر شهید 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398