✍ #خاطره_ای_از_شهید_مدافع_حرم_سید_میلاد_مصطفوی
بعد از شهادت آقا سید میلاد تو مسیری داشتم می اومدم صدای بوق ماشینی من رو به سمت اون ماشین متوجه کرد ، راننده به من اشاره کرد که نزدیک تر برم جلوتر رفتم سلام دادم
گفت بفرما بشین تو ماشین ، بعد رو کرد به من گفت شنیدم شما یکی ازصمیمی ترین #رفقای_سید بودی؟؟!!
گفتم چطور مگه ؟؟!!
تا این رو گفتم زد زیر گریه و گفت اهل یکی از روستاهای اطراف هستم ، من خیلی #آدم_فاسقی بودم هر گناهی که فکر کنید از بنده سر زده ، طعم همه نوع گناه رو زیر زبون احساس کردم تا اینکه سال گذشته با سید تو #خرید_و_فروش_محصولات آشنا شدم ، سیدمیلاد من رو از این رو به اون رو کرد ، دستم رو گرفت خیلی نصیحتم کرد کمکم کرد تا گناهام را کنار بگذارم تازه داشتم آدم می شدم که یه مدت از سید میلاد خبر نداشتم اومدم شهرش ببینم سید کجاست که #خبر_شهادتش رو شنیدم.
به من گفت خوش به حالت که با سید چند سال بیشتر رفیق بودی
فقط گریه می کرد و خودش رو #لعن و #نفرین می کرد...
✍ #راوی : دوست شهید
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398