#دوران_مدرسه #ازلسان_مادر_معزز #شهید_دفاع_مقدس #یدالله_احمدی یدالله از همان دوران کودکی بچه آرام اما پر جنب و جوش و زرنگی بود. بچه ای نبود که سرو صدا کند و یا کسی را مورد آزار و اذیت قرار دهد. تا چهارم و پنجم ابتدایی درس خواند اما از محیط مدارس زمان طاغوت خوشش نمی آمد و زیاد دل به مدرسه نمی داد که گاهی معلمهایش می آمدند دنبالش و با اصرار اورا به مدرسه می بردند. درسش بد نبود هوش داشت که درس بخواند اما بخاطر نوع درس دادن و سختگیریهای معلمان و محیط ناپاک مدرسه یدالله هم تمایلی به مدرسه رفتن نشان نمیداد و همان چند کلاس راهم به سختی تمام کرد. گاهی یدالله سوال می کرد مادر چرا توی مدرسه ها دختر و پسرها باید قاطی درس بخوانند و معلم ها حجاب ندارند؟! می گفتم: مادر شاه مملکت اینطور می خواهد که معلمها حجاب ندارند و دختر و پسر باهم درس می خوانند و یکی و دوتا نیستند که برویم حرفی بزنیم باید فعلا تحمل کنیم تا خدا راه نجاتی قرار دهد. یدالله زمان فراقتش هم یا کتاب می خواند یا در کار خانه کمک می کرد یا در کوچه با دوستانش گوی بازی و هفت سنگ و گل کوچیک بازی می کردند. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398

#دوران_مدرسه #ازلسان_مادر_معزز #شهید_دفاع_مقدس #یدالله_احمدی یدالله از همان دوران کودکی بچه آرام اما پر جنب و جوش و زرنگی بود. بچه ای نبود که سرو صدا کند و یا کسی را مورد آزار و اذیت قرار دهد. تا چهارم و پنجم ابتدایی درس خواند اما از محیط مدارس زمان طاغوت خوشش نمی آمد و زیاد دل به مدرسه نمی داد که گاهی معلمهایش می آمدند دنبالش و با اصرار اورا به مدرسه می بردند. درسش بد نبود هوش داشت که درس بخواند اما بخاطر نوع درس دادن و سختگیریهای معلمان و محیط ناپاک مدرسه یدالله هم تمایلی به مدرسه رفتن نشان نمیداد و همان چند کلاس راهم به سختی تمام کرد. گاهی یدالله سوال می کرد مادر چرا توی مدرسه ها دختر و پسرها باید قاطی درس بخوانند و معلم ها حجاب ندارند؟! می گفتم: مادر شاه مملکت اینطور می خواهد که معلمها حجاب ندارند و دختر و پسر باهم درس می خوانند و یکی و دوتا نیستند که برویم حرفی بزنیم باید فعلا تحمل کنیم تا خدا راه نجاتی قرار دهد. یدالله زمان فراقتش هم یا کتاب می خواند یا در کار خانه کمک می کرد یا در کوچه با دوستانش گوی بازی و هفت سنگ و گل کوچیک بازی می کردند. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398

#دوران_مدرسه #راوی_امیر_سرتیپ #حاج_اکبر_فصیحی امیرسرتیپ اکبرفصیحی فرزندمحمد متولد تهران و به روایتی متولد روستای دستجرد؛ پدرم جزء بازاریها بودند در سه راه دالان دراز وساکن کوچه پاچنار بودیم. از هفت سالگی (کلاس اول) تا سوم راهنمایی را در مدرسه اسلامی کاظمیه که زیرنظر جامعه تعلیمات اسلامی بود گذراندم.. که درزیرگذر لوطی صالح بود که امروز تبدیل به پاساژ شده است. با اینکه زمان قبل ازانقلاب بود ولی مدرسه ی ما اسلامی بود و مدیر آن یک روحانی بود حاج آقا نصر و ناظم مدرسه هم آقای علوی بودند که ایشان نیز روحانی بودند که تا مدتها در مسجد صفا نظام آباد امام جماعت بودند که بعداز فوت ایشان پسرشان امام جماعت آنجا هستند. مدرسه در دو شیفت صبح و بعد از ظهر بود و فضایی کاملا اسلامی و دینی داشت و اساتید و معلمان آنجا غیر از تدریس کتابهای مدرسه برنامه هایی مثل سرود و برنامه های نمایشی مثل نمایش حجربن عدی و... را با بچه ها کار می کردند و من هم تا میتوانستم در این برنامه ها شرکت می کردم. همچنین روزنامه ی دیواری داشتیم که در سالن مدرسه نصب می شد و هرکس در آن مسئولیتی داشت. مطلبی، شعری، حدیثی؛ خلاصه کتابی را در روزنامه می نوشتند یا کتاب چهل حدیث راحفظ می کردیم و جایزه می دادند. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398