حفظ آثار شهدای دستجرد
#بمب_اکسژن
#راوی_یکی_از_اقوام
#جانباز_شهید
#غلامحسین_مهدی_زاده
ما سال ۸۶ ازدواج کردیم، سال ۸۹ حاج غلامحسین گفت: ما نیت داریم برویم مشهد شماهم بیائید با هم برویم؛ ما که ۴ سال از زندگی مشترکمان می گذشت اصلا فکر زیارت مشهد را نکرده بودیم برویم. اوایل پائیز بود و شهادت امام جواد" علیه السلام" ما هم به حاج غلامحسین گفتیم باشد ان شاء الله ما هم میائیم. ایشون زحمت کشیدند بلیط پرواز و اقامت در هتل را هماهنگ کردند. وقتی بار سفر بستیم قرار شد چهار نفری برویم اصفهان و از اونجا به مشهد برویم. یادش بخیر حاج غلامحسین یک کپسول کوچک اکسیژن داشت که هر زمان نمی توانست بر اثر شیمیایی نفس بکشد و اکسیژن کم می آورد از این کپسول اکسیژن استفاده می کرد. اون روز کپسول اکسیژن را پر کرده بود و موقع رفتن داخل چمدانش گذاشته بود که هر زمان لازم شد در دسترس باشد. به فرودگاه که رسیدیم رفتیم تو صف؛ تا چمدان ها رو تحویل بدیم. پس از تحویل چمدانها کنار ایستادیم. پرسنل فرودگاه دیده بودند داخل چمدان حاج غلامحسین یک کپسول جا سازی شده است فکر می کنند بمبی چیزی باشد. نگران می شوند و به هم ریختن و این طرف و اون طرف می دویدند و گزارش میدادند. خلاصه بعد صدا زدن تازه ما اونجا فهمیدیم اینا با این که از قبل هماهنگ کرده بودیم حاج غلامحسین جانباز هست و اکسیژن لازم است. هول کرده بودند که نکنه یک بمب باشد. بعد خودمان چمدان را باز کردیم دیدند. ولی باز باور نمی کردند؛ و گفتند: باید اکسیژن خالی شود ما تو هواپیما اکسیژن داریم. ما هم اکسیژن و خالی کردیم و رفتیم سمت هواپیما تا به مشهد برویم. بالاخره به مشهد رسیدیم و به هتل رفتیم. خدا رو شکر در بین راه به لطف خدا حاج غلامحسین احتیاج به کپسول هوا پیدا نکرد.
#نیت_برای_بچه_دارشدن
ما اونسال هنوز فرزند نداشتیم حاج غلامحسین گفت: حالا که قسمت شده اومدید مشهد نیت کنید شب شهادت امام جواد"علیه السلام" هست خدا بچه ای سالم و صالح بهتون عطا کنه و اسمش رو محمد جواد بزارید. گفتیم باشه ان شاء الله خدا به ما فرزندی عطا کرد نذر می کنیم گوسفندی را به آشپزخانه حضرت هدیه کنیم و اسم بچه را هم محمد جواد میزاریم. به لطف خدا حاجت روا شدیم و خدا به ما پسری عطا کرد اما بخاطر اینکه سه ماه قبل از به دنیا آمدنش خوابی صادقه دیدم که یک نفر یه بچه پسری به من داد و گفت: اسمش احمدرضا است. ماهم اسم بچه را احمدرضا گذاشتیم. و زمانیکه احمدرضا شش ماهه بود رفتیم پابوس امام رضا" علیه السلام" منکه اصلا توجه به اسم احمد نکرده بودم بیست روز بعداز اینکه از مشهد برگشتیم یه همسفر پیدا شد و ما رو برد شیراز پابوس حضرت احمد ابن موسی "سلام الله علیه" و اونجا بود که حکمت نام احمد رضا رو فهمیدم. و خداراشکر کردم که نام فرزندم را ائمه "علیهم السلام" نظر کردند و خودشان انتخاب کردند. ما این بچه رو از وجود و دعای خیر شهید غلامحسین داریم که اونسال واسطه شدند و ما را به مشهد بردند.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
#غذای_حضرتی
#راوی_یکی_از_اقوام
#جانباز_شهید
#غلامحسین_مهدی_زاده
زمانی که به سفرمشهد رفته بودیم حاج غلامحسین می گفت: من از غذای حضرتی امام رضا" علیه السلام" می خواهم؛ بعد برای زیارت به حرم رفتیم. روز دوم یا سوم بود که حاج غلامحسین رفت پیش خادمای امام
رضا" علیه السلام" اما دست خالی برگشت.
گفت: اشکال ندارد؛ برا کپسول اکسیژنم این اطراف هیچ جا پر نمی کنند باید بروم بنیاد جانبازان پر کنم ببینم یه نامه ای چیزی اگر شد برای مهمانسرای حضرت می گیرم. روزیمون باشه درست میشه؛ فردا صبح آنروز رفت و نزدیک یک بعدازظهر به منزل برگشت. وقتی آمد گفت: یه دعوتنامه مهمانسرا گرفتم و رفتم حرم و غذا رو تحویل گرفتم تا بیاورم منزل و شما هم از این غذای بهشتی نوش جان کنید. باهم رفتیم رستوران هتل آنجا سر میز غذا که نشستیم غذای با برکت حضرتی را بین ما چهار نفر تقسیم کرد. یادم هست برنج و قرمه سبزی بود. بعداز صرف ناهار باهم رفتیم چند تیکه سوغاتی خریدیم. و روز حرکت برای اینکه در فرودگاه در قسمت بازرسی مشکلی پیش نیاد. حاج غلامحسین کپسول اکسیژنی را که همراه داشت خالی کرد و در چمدان گذاشت. برگشتنی از مشهد به اصفهان بلیط پروازمون برای شب بود. سوار هواپیما که شدیم در مسیر پرواز حاج غلامحسین حالش بد شد و ریه هایش که شیمیایی بود احتیاج به کپسول اکسیژن هوا داشت؛ نفس کم آورده بود. پرسنل هواپیما رو صدا زدیم آنها کپسول اکسیژن هواپیما را چک نکرده بودند و از شانس حاج غلامحسین خالی بود. بنده خدا تا اصفهان کلی اذیت شد. اما به لطف خدا اونشب بخیر گذشت. و بسلامت به اصفهان رسیدیم و حال حاج غلامحسین در اصفهان بهتر شد. راه مشهد را
حاج غلامحسین به ما یاد داد و حالا الحمدلله سالی یکی دوبار به پابوس امام رضا "علیه السلام" می رویم و ما هر زمان مشهد می رویم همیشه یاد اولین سفری می افتیم که با جانباز شهید والامقام حاج غلامحسین مهدی زاده رفتیم و هر قدمی که بر میداریم ایشان نیز شریک ثوابش هستند. یادش گرامی باد.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398