eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
567 دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
47 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
ما اهل دستجرد جرقویه اصفهان هستیم. و پس از ازدواج هم حدود دوازده سال در دستجرد زندگی کردیم. ما سه سال اول زندگیمان فرزند نداشتیم. پس از سه سال خدا حسینعلی را به ما عطا کرد. ثمره زندگی ما سه پسر و شش دختر می باشد که حسینعلی فرزند اول و پسر اول ما بود. سالی که حسینعلی به دنیا آمد همسرم همراه برادرش به کربلا رفته بودند برای همین مادر شوهرم نام پسرمان را بخاطر اینکه پسرانش به کربلا رفته بودند حسینعلی گذاشت. حسینعلی جلوی چشم ما کم کم قد کشید و بزرگ شد. پسر خیلی مهربان و با محبتی بود. آن سالها همسرم در تهران کار می کرد برای همین حسینعلی در نبود پدرش خیلی کمک حال من بود. به صحرا می رفت و در حیوان داری کمک می کرد. قدیم چون آب شیرین در منزل نداشتیم از سرچشمه برای خانه آب شیرین می آورد. گندمها را به آسیاب می برد تا آرد کنند. واقعا از همه لحاظ با همان سن کم به اندازه پدرش زحمت زندگی را می کشید که ما کمتر در نبود پدرش سختی ببینیم. یکبار که به آسیاب رفته بود تا گندم آرد کند افتاد و پایش شکست و پدرش حسینعلی را به تهران آورد. در تهران دوماه و نیم ماندند تا حالش خوب شد و بعد به روستا برگشتند. ما چون در تهران خانه نداشتیم چند سالی در روستا ماندیم تا پدرش توانست در تهران خانه بخرد و ما را به تهران آورد و از آن به بعد ساکن تهران شدیم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
ما اهل دستجرد جرقویه اصفهان هستیم. و پس از ازدواج هم حدود دوازده سال در دستجرد زندگی کردیم. ما سه سال اول زندگیمان فرزند نداشتیم. پس از سه سال خدا حسینعلی را به ما عطا کرد. ثمره زندگی ما سه پسر و شش دختر می باشد که حسینعلی فرزند اول و پسر اول ما بود. سالی که حسینعلی به دنیا آمد همسرم همراه برادرش به کربلا رفته بودند برای همین مادر شوهرم نام پسرمان را بخاطر اینکه پسرانش به کربلا رفته بودند حسینعلی گذاشت. حسینعلی جلوی چشم ما کم کم قد کشید و بزرگ شد. پسر خیلی مهربان و با محبتی بود. آن سالها همسرم در تهران کار می کرد برای همین حسینعلی در نبود پدرش خیلی کمک حال من بود. به صحرا می رفت و در حیوان داری کمک می کرد. قدیم چون آب شیرین در منزل نداشتیم از سرچشمه برای خانه آب شیرین می آورد. گندمها را به آسیاب می برد تا آرد کنند. واقعا از همه لحاظ با همان سن کم به اندازه پدرش زحمت زندگی را می کشید که ما کمتر در نبود پدرش سختی ببینیم. یکبار که به آسیاب رفته بود تا گندم آرد کند افتاد و پایش شکست و پدرش حسینعلی را به تهران آورد. در تهران دوماه و نیم ماندند تا حالش خوب شد و بعد به روستا برگشتند. ما چون در تهران خانه نداشتیم چند سالی در روستا ماندیم تا پدرش توانست در تهران خانه بخرد و ما را به تهران آورد و از آن به بعد ساکن تهران شدیم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398