#سوغاتی
#راوی_برادر_گرامی
#شهید_دفاع_مقدس
#احمد_فصیحی
احمد مدتی که در تهران کار می کرد وقتی به دستجرد آمد برای من یک جفت کفش کتونی بعنوان سوغاتی خریده بود و جالب اینکه دقیقا اندازه پایم بود و خیلی به پایم می نشست. یک سری هم زمانی که به جبهه رفت از جبهه مقداری فشنگ برایم یادگاری آورد.
#سیزده_بدر
یکبار همراه احمد و چند تا از دوستامون(بچه های روستا مثل حسن رستم و رضا جواد و...) باهم چهار؛ پنج تا موتور شدیم و رفتیم که بریم اطراف دستجرد باهم دیگه سیزده بدر کنیم. تو جاده که می رفتیم نزدیک گلزار شهدا که رسیدیم یک دفعه نفهمیدیم برای موتور احمد چه مشکلی پیش اومد که احمد از موتور پرت شد پائین و سینه اش روی اسفالتها کشیده شد و یک اُورکت های سبز رنگ قدیم که معروف بود به اُورکت آمریکایی تنش بود آستینش پاره شد و خدایی بود اونروز اتفاق بدی برای احمد نیافتاد و بخیر گذشت.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#سوغاتی
#راوی_برادر_گرامی
#شهید_دفاع_مقدس
#احمد_فصیحی
احمد مدتی که در تهران کار می کرد وقتی به دستجرد آمد برای من یک جفت کفش کتونی بعنوان سوغاتی خریده بود و جالب اینکه دقیقا اندازه پایم بود و خیلی به پایم می نشست. یک سری هم زمانی که به جبهه رفت از جبهه مقداری فشنگ برایم یادگاری آورد.
#سیزده_بدر
یکبار همراه احمد و چند تا از دوستامون(بچه های روستا مثل حسن رستم و رضا جواد و...) باهم چهار؛ پنج تا موتور شدیم و رفتیم که بریم اطراف دستجرد باهم دیگه سیزده بدر کنیم. تو جاده که می رفتیم نزدیک گلزار شهدا که رسیدیم یک دفعه نفهمیدیم برای موتور احمد چه مشکلی پیش اومد که احمد از موتور پرت شد پائین و سینه اش روی اسفالتها کشیده شد و یک اُورکت های سبز رنگ قدیم که معروف بود به اُورکت آمریکایی تنش بود آستینش پاره شد و خدایی بود اونروز اتفاق بدی برای احمد نیافتاد و بخیر گذشت.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398