#شفای_بیمار_قلبی
#راوی_خواهر_گرامی
#شهید_دفاع_مقدس
#رضا_ابراهیم_زاده
مراسم سومین روز شهادت برادرم رضا بود که دیدیم یک مرد غریبه ای از اصفهان آمد که یک پاکت گز و شیرینی در دست داشت آمد و کنار مزار رضا نشست و به قاب عکس رضا خیره شد و شروع کرد گریه کند. برای همه سوال بود که این فرد کیست که رضا را می شناسد و دارد این چنین اشک می ریزد. اما چون در حال خودش بود همه بهت زده نگاهش می کردیم و کسی چیزی نمی پرسید تا اینکه همسایه امان از آن آقا سوال کرد: ببخشید شما؟ گفت: من یک بیگانه ام ولی از این شهید حاجت گرفتم. بعد تعریف کرد: روز تشییع پیکر شهید شما در اصفهان من باید به بیمارستان می رفتم تا بستری شوم و عمل قلب باز انجام دهدم. اما وقتی فهمیدم قرار است شهیدی را تشیبع کنند گویی بهم الهام شده بود که باید به تشییع جنازه ی این شهید بروم تا از عمل قلب باز نجاتم بدهد.. به خانواده ام گفتم: من به بیمارستان نمی روم و باید به تشییع جنازه این شهید بروم. اما بچه هایم می تریسیدند که مشکلی برای من پیش بیاید اصرار داشتند که من عمل قلبم را به تاخیر نندازم و به بیمارستان بروم. ولی گفتم نه من باید قبل از عمل برای استقبال این شهید بروم. حتی اگر بمیرم هم باید بروم چون به این شهید توسل کردم اگر شفایم بدهد تا زنده هستم هر هفته شبهای جمعه سر مزارش بروم. و آن روز در تشییع شهید شما تا خاکسپاریش شرکت کردم و بعد از خاکسپاری هم از اینجا که رفتم دیر وقت بود و ماشین هم گیرم نمی آمد که به شهر برگردم و با یک سختی به اصفهان رفتم. بعد از مراسم به دکتر رفتم و دکترها هر چه آزمایش از من گرفتند گفتند: احتیاجی به عمل نداری قلب تو از قلب ما هم سالمتر است. و خودم هم بعد از تشییع شهید حس می کردم که خیلی راحت نفس می کشم و دیگر دردی احساس نمی کنم. اما به بیمارستان رفتم تا یک چکاب کامل بدهم و دکترها هم نظر بدهند. که خدا را شکر نظر دکترها با نظر خودم یکی بود. من واقعا از عنایت شهید شما به لطف خدا شفا گرفتم. و این شهید فرشته ی نجات من است. و این آقا سالیان سال هر شب جمعه برای زیارت رضا به دستجرد می آمد اما مدتی است که دیگر خبری از او نداریم. نمی دانیم کجاست و چه می کتد. اگر زنده است عاقبتش بخیر شود و اگر رحمت خدا رفته است خدا رحمتش کند.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398