حفظ آثار شهدای دستجرد
شهیدان با تو میگویند سخن اندردل شب سپاری گربه آنها گوش خودرا،خوش بیانند کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
#زندگینامه
#شهیددفاع_مقدس
#شهیداحمدصالحی
شهید احمد صالحی در سال ۱۳۴۱ در یکی از دهات توسیرکان چشم به جهان گشود. در ۴ سالگی همراه خانواده اش به تهران آمد در ۶ سالگی مادر خود را از دست داد تقریباً دو ماه از سال تحصیلی گذشته بود که به مدرسه رفت از همان اوائل کودکی علاقه زیادی به مسجد و مجالس دینی و عزاداری سیدالشهدا داشت که مخصوصاً به تعزیه بیشتر علاقمند بود دوران ابتدایی را به پایان رسانید و به دوره راهنمایی رفت در آن دوران فعالیتهای اسلامی خود را بیشتر نمود و در کتابخانه مسجد عضو شد و با برادران آنجا مشغول همکاری شد برادر شهید کتابهایی که بیشتر مورد علاقه و مطالعه ایشان بود کتابهای نوشته استاد شهید مرتضی مطهری و دکتر شریعتی بود به علت علاقه ای که به کتاب و کتابخانه داشت مسئولیت کتابخانه را بر عهده داشت.
این برادر تا کلاس اول نظری تحصیل را ادامه داد و بعد از ترک تحصیل با برادران عضو انجمن اسلامی همکاری کرد و بعد از مدتی فعالیت در تمام تظاهرات شرکت داشت و با دژخیمان رژیم شاه مبارزه میکرد شبها در کمیته ؟ در ماه رمضان فقط برای سحری خوردن و نماز به خانه می آمد خیلی کم در اوایل انقلاب در خانه پیدایش میشد و بعدها به سپاه پاسداران رفت و بعد از سپری کردن دوران آموزش برای اولین بار به جبهه اعزام شد این برادر در جبهه غرب منطقه سرپلذهاب بود و در پیشروی این برادر با عده ای دیگر از جان بر کفان اسلام زخمی میشوند و در حالی که یک تیر به بازویش و ترکش به پایش اصابت کرده بود فرمانده اش و یک تن دیگر از برادران که زخمی شده بود را از دست عراقیهای از خدابی خبر نجات داد و میتوانیم این را یک فداکاری حقیر بشماریم.
وقتی که برای ما تعریف میکرد میگفت آنقدر که این عراقیها گیج و گنگ هستند که ما در زیر پای آنها بودیم و آنها از روی علفها و برگهایی که ما روی جوب آب گذاشته بودیم که مخفی شویم رد میشدند ولی اصلاً متوجه ما نبودند.
این هم یکی از همان امدادهای غیبی بود که خداوند نخواسته بود که در دست آنها بیفتند و یان مرحله اول جبهه رفتن او بود و بعد از بهبود به پاسداری از رادیو و تلویزیون به همراه گردان خودشان مشغول شدند و بعد از آن به جبهه گیلانغرب به مدت ۲ ماه اعزام شد که بعد از پایان مأموریت به تهران آمد و بعد به پاسداری در بیت امام مشغول شد که در دوران ماه رمضان بود که خیلی کم به خانه می آمد چون میگفت نماز و روزه ام شکسته خواهد شد.
اگر بخواهم به اینجا بیایم و برای همین خیلی کم می آمد به منزل بعد از پایان مأموریت در بیت امام با دیگر برادران به جبهه های غرب به بازی دراز رفت که بیشتر از سه روز از اقامت او در جبهه نگذشته بود که شب برادران پیشروی کرده بودند این به همراه گروهان خودشان برای یاری دیگر برادران که مشغول درگیری بودند شتافتند ولی بر اثر برخورد یکی از برادران به میدان مین حدود ۱۷ نفر از برادران از جمله شهید احمد صالحی به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
چون مینها از نوع جهنده بود و همه آنها به یکدیگر تکه گذاری شده بودند جنازه این برادر همراه با گلگون کفنان دیگر در حدود ۱۰ ماه در قله های بلند بازی دراز ماند که به هیچ وجه نمیشد که آنها را آورد تا اینکه حمله ای شد و گیلانغرب را گرفتند و توانستند جنازه شان را بیاورند جنازه این شهید در میعادگاه عاشقان ا… دانشگاه تهران همراه چند تن دیگر از این گلگون کفنها تشیع شد و این عمل به این منظور بود که وصیت کرده بود که بگذارید جنازه ام در سردخانه بماند و در روز جمعه که مردم با ایمان برای نماز وحدت می آیند، مرا در دانشگاه تهران تشیع کنند و برایم فاتحه هم بخوانند. که یادی از این برادر کوچکشان شده باشد.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398