✍ #شوخی ( #از_خاطرات_شهید )
محمودرضا گاهی با اهلش بهقدری #شوخ بود که تا سر کار گذاشتن وحشتناک طرف پیش میرفت، من بهعنوان برادرش هیچوقت طرف شوخی او قرار نگرفتم. این از چیزهایی است که هنوز هم یادآوریاش مرا شرمنده میکند. محمودرضا #ادب بسیار زیادی با بزرگتر داشت و حق ادب را ادا میکرد. با هم زیاد میخندیدیم. خیلی پیش میآمد که چیزی از اتفاقات کارش یا مسائل روزمره یا حتی سر کار گذاشتن دوستانش تعریف میکرد و میخندیدیم اما هیچوقت نشد من طرف شوخی کوچکی از او قرار بگیرم.
🌷 #شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #وصیت_نامه_خاص_یک_شهید
#شهدا دیگه به یه بوق راضی شدن
« #از_یاد_رفته_ها.. »
#شهید_به_یادم_باش🌼
از منطقه که برمی گشتیم ، معمولاً هر بار منزل یکی از دوستان دور هم جمع می شدیم..
خیلی از بچه ها بودند #شهید_پوررکنی ، #شهید_نجف_آبادی و خیلی های دیگر....
در این بین #محمود آرام سرش را بالا آورد و گفت : «بچه ها ! من این بار که بروم دیگر بر نمی گردم» . این حرف را که گفت ، باز هم #شوخی کردن بچه ها گل کرد....
اما #محمود خیلی جدّی دوباره گفت : « بچه ها ! حرفی دارم ! می بینید امروز چقدر با هم دوست و صمیمی هستید؟
سعی کنید همیشه این دوستی و صمیمیت را حفظ کنید.» می دانم این بار که رفتم دیگر برنمی گردم . اما می خواهم بگویم
بعد از #شهادتم شما هفته #اول و #دوم بر مزارم می آیید و دیگر پیدایتان نمی شود تا #چهلم...😔
بعد از آن هم می روید و تا #سالگرد_شهادتم دیگر سراغی از من نمی گیرید و بعد از #سالگرد هم دیگر مرا فراموش می کنید...😔
#محمود نفس عمیقی کشید و گفت : «تمام اینها را می بخشم...اما.
سفارشی دارم ؛ وقتی آن روز فرا رسید و شما از یاد بردید که حوالی #شهید_آباد هم رفیقی دارید...
هر وقت خواستید از جاده روبروی #گلزار رد شوید و بروید کت برای شنا ، از همان جا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک #بوق بزنید... همین...
من آن بوق را بجای #فاتحه از شما قبول می کنم. »😔
سردار رشید اسلام بسیجی شهید #محمود_شهیان_زاده (صدیقی) در اسفند ۶۳ و در جریان عملیات بدر بال در بال ملائک گشود. این شهید عزیز در گلزارِ شهید آباد دزفول به خاک سپرده شده...
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
@Yad_shohada1398