#هنداونه_سفید
#راوی_خواهر_گرامی
#شهید_دفاع_مقدس
#حسن_احمدی
قبل از شهادت برادرم یک روز پدرمان رفته بود چندتا هندوانه نوبرانه خریده بود، حسن یک هندوانه برداشت از وسط نصف کرد تا بخورد دید سفید است خندید، رفت سراغ دومین هندوانه آن را هم نصف کرد دید دومی هم سفید است باز خندید و به شوخی گفت چه هندوانه های خوبی و آخر رزقش نشد یک قاچ از آن هندوانه ها را بخورد. مادرم آن روز خیلی غصه اش گرفت که هندوانه ها سفید بودند و حسن نتوانست از آن بخورد. مدتی بعد از شهادت برادرم مجدد یک روز پدر رفت هندوانه خرید و به منزل آورده بود و زمانی که هندوانه را نصف می کند می بیند قرمز و شیرین است صدای مادرم میزند که بیا ببین چه هندوانه قشنگی خریدم؛ مادرم آنجا یاد آن روزی می افتد که حسن نتوانست از آن هندوانه های نوبرانه میل کند خیلی ناراحت می شود و تا مدتها لب به هندوانه نمی گذاشت. و تا هندوانه می دید می گفت آن هندوانه به دلم بچه ام ماند و نخورد.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398