✍ #خاطرات_افلاکیان
داشتم برای نماز ظهر #وضو می گرفتم،
دستی به شانه ام زد.
سلام و علیک کردیم.
نگاهی به آسمان کرد و گفت : « علی ! حیفه تا موقعی که جنگه #شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه. باید یه کاری بکنیم . »
گفتم «مثلا چی کار کنیم؟»
گفت « دوتا کار ؛ اول #خلوص، دوم #سعی_و_تلاش .»"
🌷 #شهید_حسن_باقری🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🍃 #شهید_صیاد_شیرازی🌹
به یاد دارم که یک نفر میگفت که "دخترم گم شد و دو روز به دنبال آن گشتیم، من #نذر_شهید بزرگوار سپهبد صیاد شیرازی کردم و در همان حال پریشان خودم گفتم شما به هر حال #معصوم و #شهید هستید کمک کنید که فرزندم پیدا شود، که بعد از سه روز تماس گرفتند و گفتند دخترت در فلان کلانتری است، بیایید و تحویل بگیرید." درست است که فقط #ائمه_معصوم هستند اما ایشان هم #ایثار در دوران دفاع مقدس به ویژه در #عملیات_مرصاد، واقعا ایثار کرد. به خاطر دارم شهید بزرگوار صیاد شیرازی همیشه این نکته را به ما میگفتند که با #وضو وارد دانشگاه افسری شوید.
🍃 #راوی: ابوالفضل هاشمی فرمانده دوران دفاع مقدس
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🌼 #زندگی_به_سبڪ_شهدا🌼
💌✨ زندگی با ایشان ، #زندگی راحتی نبود ! سخت بود ، ولی به سختی اش می ارزید ! #علی خیلی وقت نمی ڪرد ڪه در خانه ڪنار من و بچه هایش باشد ، ولی همان وقت ڪمی هم که پیش ما بود ، وجودش به ما آرامش می داد ! #مهربانی اش ، #ایمان اش و #قدرشناسی اش !
💌✨ یڪ روز #جمعه صبح دیدم پایین شلوارش را تا ڪرده زده بالا ، آستین هایش را هم ! پرسیدم : حاج آقا چرا این طوری ڪرده ای؟؟.... رفت طرف آشپزخانه .
💌✨گفت : به خاطر #خــدا و برای ڪمڪ به #شما ! رفت توی آشپزخانه و #وضو گرفت و بعد هم شروع ڪرد به جمع و جور ڪردن !
💌رفتم ڪه نگذارم ، در را رویم بست و گفت : خانم ! بروید بیرون ! مزاحم نشوید ! پشت در التماس می ڪردم :
حاج آقا ! شما رو به خدا بیا بیرون !
💌✨من ناراحت می شوم ! خجالت می ڪشم ! شما را به خدا بیا بیرون ! می گفت : چیزی نیست . الان تمام می شود ، می آیم بیرون !
💌✨آشپزخانه را مرتب ڪرد ، ظرف ها را چید سرجایشان ، روی اجاق گاز را مرتب ڪرد ، بعد شلنگ انداخت و کف آشپزخانه را شست ! آشپزخانه مثل دسته ی گل شده بود .
🌷#شهید_صیاد_شیرازی
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398