eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
567 دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
5.7هزار ویدیو
47 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
حفظ آثار شهدای دستجرد
یدالله یک بار با علی پسر همسایه امان باهم به جبهه اعزام شدند. اما پس از مدتی علی زودتر از یدالله به مرخصی آمده بود، من وقتی علی را دیدم به او گفتم: علی بچه ی مرا با خودت به جبهه بردی و حالا خودت تنها برگشتی و بچه ی مرا نیاوردی؟! علی هم با شنیدن حرفهای من رفته بود و برای یدالله نامه نوشته بود که یدالله مادرت از اینکه با من به مرخصی نیامدی خیلی ناراحت است تو هم مرخصی بگیر و بیا؛ یدالله وقتی نامه را می خواند بعد از چهل و پنج روزی که در جبهه بود تصمیم می گیرد به مرخصی بیاید. زمانی که علی پسر همسایه به من خبر داد که یدالله به مرخصی آمده است و حالا در اصفهان است و قرار است به دستچاه بیاید. من با شنیدن این خبر بقدری خوشحال شدم که سراسیمه خود را به جاده اصلی روستا رساندم که اگر یدالله با ماشین از شهر اصفهان آمد من به استقبالش رفته باشم‌. اما آمدنش خیلی طول کشید. من از بعداز ظهر کنار جاده تا آفتاب غروب چشم به راه ماندم تا اینکه بالاخره ماشینی که یدالله با آن آمده بود از راه رسید. بعد از سلام و احوالپرسی به یدالله گفتم: مادر چرا اینقدر دیر رسیدی من از بعدازظهر شنیدم که آمدی و اصفهان هستی و من هم از بعداز ظهر تا حالا کنار جاده منتظرت بودم. یدالله گفت: مادر از اینکه زود از جبهه آمده بودم خجالت می کشیدم به روستا برگردم. گفتم: این چه حرفی است که میزنی تو چهل و پنج روز در جبهه بودی و این کم نیست. اما فکر یدالله این بود که نسبت به بقیه همرزمانم که بیش از سه الی شش ماه یا بیشتر در جبهه ها خدمت می کنند بعد به مرخصی می روند چهل و پنج روز چیزی نیست. و بابت این موضوع پیش خودش شرمنده بود. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398