eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
588 دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 روزمان را با آغاز کنیم/ ترتیل ۴۹۴ قرآن کریم ( آیات ۶۱ تا ۷۳ سوره مبارکه زخرف) ❄️🌹❄️ 🌺 پیامبر (ص) می‌فرمایند: «اَشرافُ اُمَّتی حَمَلةُ القُرآنِ» شریفان امت من حاملان قرآنند. (خصال صدوق ۱/۷) 🎙 استاد پرهیزگار کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز می‌کنیم 🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله علیه وآله 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ‌اَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَ‌مُوسَی‌اَلرِضَا اَلمُرتَضی 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
*اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.* سلام و درودی به زیبایی انرژی های خوب و مثبت تقدیم شما که بی هیچ دلیلی مهربانی میکنید و سخاوتمندانه انسان ها را دوست دارید همانند خدا که مهربان است و می‌بخشد و روزی می‌دهد. روزگارتان پر از مهر و سخاوت خدا باد.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
❁﷽❁ در ادامه نکوداشت یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس و بمنظور ارج نهادن به جانفشانی های این عزیزان آشنایی کوتاه از این شهید بزرگوار خدمت شما همراهان کانال تقدیم می نماییم. باشد که همواره شفاعت خواه ما درصحرای محشر باشند.انشاءاله شهید سرافراز سید روح اله فاطمی 🌹🌹🌹 فرزند سید محمد 💐💐💐 محل تولد حسن آباد 🌸🌸🌸 تاریخ تولد ۱۳۴۹/۰۴/۱۰ 🥀🥀🥀 تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۱/۱۹ ❤❤❤ محل شهادت : شلمچه    🔸شهید بزرگوار با توجه به شغل پدر ، به کشاورزی و دامپروری علاقمند بود و روحیه ای خلاق داشت و همیشه در فکر کارآفرینی و تولید بود و مهارت خاصی نیز در امور تاسیسات لوله کشی آب و .... داشت. سید روح اله علاقمند به قرآن و معارف دینی بود و بسیار به کمک پدر و مادر و اقوام می پرداخت تا اینکه روحیه ی ایشان بر آن داشت تا به جبهه های حق علیه باطل اعزام و در عملیات غرورآفرین کربلای ۵ به فیض عظیم شهادت نائل آید. 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 🌼🌸🌼🌸🌺 " کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🌷شهید ابراهیم هادی: از خدا خواسته‌ام‌ همیشه جیبم‌ پُر پول‌ باشد تا گره از مشکلاتِ‌ مردم بگشائیم. ⚡️هر كسی به خدا توكل كند، خداوند هزينه او را كفايت میكند و از جايى كه گمان نمیبَرَد به او روزى میدهد.- 📚 كنزالعمال کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🛑 پخش برای اولین بار! انتشار اسناد محرمانه دوران پهلوی یکبار برای همیشه! طولانی اما مفید! وقتی راجب دوران شاه حرف میزنن! اطلاعات کافی نداری و‌ نمیدونی‌چی بگی؟ حتی خودتم تو ذهنت کلی شبهه داری! این کلیپ رو کامل ببین چون به سوالاتت در‌مورد پهلوی جواب‌ داده! دانلود فایل باکیفیت جهت اکران در مدارس و مساجد🔻 https://cdn1.seyedoona.com/bn/asli.mp4 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای این دختر بچه داره جهانی میشه سرود زیبایی که این دختر بچه در مدح شهید حاج قاسم سلیمانی خونده واقعا شنیدن داره بر ریتم آهنگ مختارنامه کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🔮 هیات امام حسین (ع) آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود. وقتی ایام محرم می شد يكي از چرخ های مخصوص حمل باندها رو براي خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می گرفت. با عشق و علاقه خاصی هم اين كار رو انجام مي داد.😍😍 وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد...😔❤️ بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی"💚 و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد.😭😭 🌹 به نقل از دوست شهيد مدافع حرم حامد جوانی کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
👇👇👇👇 با سلام ... عزیزان ان شاء الله با یاری خدا و کمک شما دوستداران شهدا در نظر داریم برای کمک جهیزیه دو نو عروس هدایا و کمک های نقدی را جمع آوری نمائیم. دوستان حاضر در کانال شهدا هر کس در حد توان خود هر چقدر که می تواند کمک کند لطفا به این جانب پیام ارسال نماید. @Aalmas_shohada ارسال پیام👈 اجرتون با بی بی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر روز یک دقیقه با بشنویم صدایی از یاد کنیم شهدا رو با ذکر صلواتی کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
‡🎀‡ ‡ ‡ ڪدام رهبری در جهان به دستان دختر خردســ👧🏻ــال بوسه می‌زند⁉️ ڪجای جهان مقام زن را انقدر گرامی و با ارزش میدانند❗️✨ کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنگامى كه طوفان ها بیش‌از تحمل توانایى من شدت مےگیرند؛ علی را در نظرم مجسم مےڪنم. دردهاے او و رنج‌های او تنهایى او و ناله‌ها و سوز و گدازهای درونى او، طوفانهاى حوادث كه یكى پس از دیگری او را محاصره كرده بود. همه را به یاد می‌آورم... و آنگاه تسكین مى یابم 📚خدایا به سوی تو می آیم دست‌نوشته های کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🌷 🌱 همیشہ همسرداریش خاص بود؛ وقتی مےخواستیم با هم بیرون برویم، لباسهایش را مےچید و از من مےخواست تا انتخاب ڪنم؛ از طرف دیگر توجہ خاصی بہ مادرش داشت. هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمےدید، تعادل را رعایت مےڪرد؛ بہ خاطر دل همسرش دل مادرش را نمےشڪست؛ و یا بہ خاطر مادرش بہ همسرش بےاحترامی نمےڪرد... ✍ بہ روایت همسر ... مدافع حرم مهدی نوروزی کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
یکی از نعمات الهی داشتن همراهان و دوستانی از جنس گذشت و مهربانیهاست بر ما ببخشید هر ناسپاسی را... 🇮🇷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃 مستجاب الدعوه بودن ☺️ نظر مرحوم آیت الله ناصری در مورد این شهید کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
وارد اتاقی شدم که دیدم پدرم غمگین گوشه ای نشسته و میگه:اب یکی یه لیوان اب واسم بیاره با دیدن من لبخند بیجونی زد و با همون صدای خمارش گفت: یه لیوان اب واسم میاری باشه ای گفتم و رفتم از اشپزخونه لیوان ابی پر کنم که متوجه فریاد های پدرم شدم سمت اتاق دویدم که دیدم مرد سیاهپوشی سعی داره اونو با چاقو بکشه دستاش پر خون بود که پدرم عاجزانه میگفت:ازاده نزار منو بکشه توروخدا نجاتم بده دخترم توروخدا نزار منو بکشه گریه کردم:بابامو ول کن عوضی..ولش کن چاقو رو تو شکم پدرم فرو کرد که فریاد بلندی زد و با گریه از خواب پریدم بدنم داغ شده بود احساس میکردم دارم تو تب میسوزم زیر لب گفتم:بابام کمک میخواست التماس کرد نجاتش بدم صدای کمیلو شنیدم:اروم باش عزیزم اینقدر گریه کردی از حال رفتی تو که تقصیری نداشتی بدنم میلرزید چهره ی درمانده پدرم تو خواب منو زجرم میداد صداش تو ذهنم میپیچید:ازاده توروخدا نجاتم بده اونقدر زار زده بودم که دیگه چشمه اشکم داشت خشک میشد بیحال سمت کمیل چرخیدم و با گریه گفتم:دیگه کسی رو ندارم هم پدرم هم مادرم غریبانه مردند و دفن شدند اون هرچقدرم که نامرد بود پدرم بود هرچقدرم که بد بود پدرم بود بیکس شدم چشمای کمیل قرمز شده بودند دستمو گرفت و گفت:مگه من مردم ازاده خودم هم پدرت میشم هم مادرت بهت که گفتم ازت مراقبت میکنم گفتم:تو دروغ میگی توهم میخوای ترکم کنی تو از اولشم منو دوست نداشتی تو داری دروغ میگی توحال خودم نبودم خودمم میدونستم حرفایی ک میزدم رو باور نداشتم میخواستم یه جورایی غصه های تو دلمو سر یکی خالی کنم کمیل با ناراحتی دستمو فشرد و چیزی نگفت مدتی گذشت که اروم تر شدم چشمامو از بس گریه کرده بودم نمیتونستم راحت باز کنم -کمیل -جان کمیل -منو میبری پیش پدرم یادته گفتی دیگه فراموشش کن الان که پدرم مرده منو نمیبری پیشش قبرشو ببینم بخدا پدرم اگه کاریم کرد به خاطر اعتیادش بود -هییسس... میدونم ازاده جان میدونم میریم پیشش تو اروم شو همین الان میریم تهران باشه؟ سرجام نشستم و گفتم:من خوبم سرم به خاطر گریه ی زیاد به شدت درد میکرد -خوب نیستی داری تو تب میسوزی فعلا یکم استراحت کن نرگس با یک لیوان اب قند اومد داخل و سمتم گرفتش گفتم:نمیخورم -بخورش عزیزم فشارتم یکم افتاده بهتر میشی منم وقتی پدرم فوت کرد حالم مثل تو خراب و داغون شده بود به چشمای غم زدش نگاه کردم لیوان ابو تو دستم نگه داشتم و بهش خیره شدم قطره های اشک روی گونم میغلطید و توی لیوان میریخت یاد خوابم افتادم ک پدرم ازم اب میخواست دیگه نمیتونستم اینجا صبر کنم رو به کمیل با گریه گفتم:توروخدا الان بریم خواهش میکنم نرگس دستشو رو شونه کمیل گذاشت وسرشو تکون داد با کمکش چادرمو سرم کردم و از اتاق بیرون رفتم باید زودتر میرفتم تهران سرخاک پدر ومادرم وگرنه از دلتنگی دق میکردم با همه سرسری خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیم سرمو به شیشه ماشین تکیه دادم و زیر لب برای اولین بار برای پدرم فاتحه خوندم هرچند ته دلم میدونستم جای خوبی تو اون دنیا نداره بارون اروم اروم میبارید حتی اسمونم داشت با من همدردی میکرد ... دستمو رو خاک قبرش گذاشتم اونقدر غریب بودیم که حتی یه دونه فامیلم نداشتیم که بیاد و بهم تسلیت بگه اوناییم که تو این شهر بودن دل خوشی از ما نداشتن و خیلی وقت پیش در خونشونو به رومون بستن حوریه خانوم :خدا رحمتش کنه دخترم -ممنون خدا همه رفتگان شماروهم بیامرزه کمیل بازومو گرفت و منو از روی خاک بلند کرد:هوا سرده بهتره زودتر برگردیم به اندازه کافی پیشش موندی هوم؟ زیر لب گفتم باشه نرگس ببرش تو ماشین -احتیاجی نیست خودم میرم اروم اروم سمت ماشین رفتم که نرگسم پشت سرم اومد از پشت شیشه دیدم که کمیل مشغول گفتن چیزایی به مادرشه مدتی بعد اوناهم سوار ماشین شدند و سمت خونه راه افتادیم با وجود خستگی از این راه طولانی با من اومدن اینجا نرگس گفت:فردا شب مراسم سمانس بهش زنگ میزنم میگم به خاطر فوت پدر ازاده نمیتونیم بیایم حوریه خانوم گفت: زنگ بزن گفتم:ممنون از اینکه به فکر منید..شما برید من ناراحت نمیشم بالاخره شما خاله ی بزرگ سمانه هستید..من خونه میمونم تا برگردید کمیل:اره به نظرم تو و نرگس یه ساعت برین بشینین یه تبریک بگین بعد برگردین من پیش ازاده خونه میمونم به نیم رخ کمیل خیره شدم و یاد حرفش افتادم:بهت که گفتم ازت مراقبت میکنم چشمامو بستم و به تنهایی خودم فکر کردم که با وجود کمیل کمرنگ میشد ....
کنار تختش نشسته بود و قران میخوند -اجازه هست -بیا تو رفتم داخل و کنارش ایستادم نیم نگاهی بهم انداخت و گفت:کاری داشتی؟ تسبیحشو سمتش گرفتم و گفتم:تو این مدت کلی صلوات فرستادم لبخند زنان گفت:پس کلی دلت واسم تنگ شده بود باخجالت سرمو پایین انداختم و گفتم:نمیخواید برید مراسم سمانه؟ مادرتون و نرگس رفتن -نه تو فعلا برام مهم تری نفس عمیقی کشیدم و گفتم:میشه یه سوال ازتون بپرسم -بپرس -هنوزم بهش علاقه دارید؟ اخمی کرد و گفت:گفتم که من همه چیزو فراموش کنم بیا از گذشته حرفی نزنیم با فاصله ازش نشستم و سکوت کردم -میخوای قران بخونی؟ سرمو تکون دادم که به کنارش اشاره کرد:اینجا بشین دو نفری برای پدرامون قران بخونیم بهش گفتم:میشه مثل اونوقت ک تو مشهد دعای کمیل و عهد خوندید الانم با همون صدا قران بخونید -چرا نمیشه قرانو بوسید و با صدای بلندو زیباش شروع به خوندن کرد بعد از تموم شدن قران گفتم:تسبیحتونو نگرفتید -دست خودت باشه -نرگس میگفت خیلی این تسبیحو دوست دارید -اره دروغ نگفته -جدی برای من باشه؟ لبخند زنان گفت:شک داری راستی -بله؟ -حالا ک پدرت فوت شده مراسمی ک گفتم برای خودمون بگیریم بندازیم واسه دو ماه دیگه یا تابستون -میشه یه چیزی بگم -جان خجالت میکشیدم اینطوری جواب میداد -به جای مراسم بریم قم زیارت -واقعا میگی؟ -بله هزینشو به یه موسسه خیریه کمک کنیم -مطمئنی؟ بعد چندسال دیگه نیای بگی کمیل خیلی نامردی واسم یه مراسم خشک و خالیم نگرفتی از لحن شوخش خندم گرفت:نه خیالتون راحت باشه دلم میخواد برم جمکران تاحالا نشده ک برم دستشو گذاشت رو چشاشو گفت:چشم لبخندی زدم و گفتم:ممنون -پس اخر همین هفته بریم جمکران بعدش یه خونه نزدیک خونه مامان اجاره میکنیم و اونجا زندگی میکنیم گفتم:من دوست دارم کنار حوریه خانوم و نرگس زندگی کنیم اونا فقط شمارو دارن پیش هم بهتره خندید و گفت:خیلی خانومی به گل های قالی خیره شدم که صداشو شنیدم :منکه از خدامه ولی تو فعلا داری خیلی کوتاه میایا گفتم:چه میشه کرد -ای بابا قرانو رو میز گذاشت و گفت:میخوام برم مزار شهدا تو نمیای؟ -کاش از خدا چیز دیگه ای میخواستم -چرا -تو دلم داشتم به اونجا فکر میکردم -دل به دل راه داره ....
زیپ کاپشنشو بست و روی سنگ قبر شهید گمنام اب ریخت با دستم روی سنگ قبر رو پاک کردم تا گرد وخاک ها کنار برن با دیدن سنگ قبرا یاد پدر و مادرم میفتادم تقریبا دو هفته ای از مرگ پدرم میگذشت هرچند من دیر فهمیدم اگه کمیل نمیرفت سراغ پدرم حالاحالاهم نمیفهمیدم کمیل :ازاده سرمو بردم بالا که نور گوشیش رو صورتم خورد و صدای عکس گرفتن اومد گفتم:چیکار میکنید -ازت عکس گرفتم خندیدم و گفتم:من اماده نبودم؟ -از قصد بیخبر گرفتم هووم خوب شده گفتم:میشه بیینم ؟ -نه -چرا -گوشی وسیله ی شخصیه -ولی عکس منه؟ خندید و دوربین گوشیشو دوباره بالا برد که دستامو رو صورتم گذاشتم -دارم فیلم میگیرم دستاتو بردار گفتم:شما ک بهم نشون نمیدید -قول میدم نشون بدم دستامو برداشتم و گفتم:حالا چرا فیلم میگیرید؟ صداشو صاف کرد و تو دوربینش گفت:اهم اهم...من میخواستم در محضر این شهید بزرگوار از این بانوی گرامی که مقابل من نشستن خواستگاری کنم خندیدم و گفتم:ما ک ازدواج کردیم کمیل:این خواستگاری فرق داره -دیوونه -خانوم ازاده ایا شما به بنده وکالت میدهید شمارو به عقد دائم قلب اقا کمیل در بیاورم به اطرافم که رهگذرا با خنده نگامون میکردند نگاه کردم و گفتم:زشته -خانوم ازاده برای بار دوم میپرسم با خنده گفتم:عروس رفته زیارت کنه خندید و گفت:برای بار سوم میپرسم به لنز دوربینش نگاه کردم و گفتم: با اجازه ی پدرو مادرم...... منتظر نگام کرد که گفتم:ولی شرط داره دوربینشو یکم پایین اورد وگفت:هرچی باشه قبوله گفتم: باید قول بدید هیچ وقت تنهام نزارید لبخند زد و گفت:گفتم ک قبوله -پس بله خندید و دستشو سمتم گرفت انگشتاشو ازهم باز کرد ک با دیدن حلقه ای که کف دستش بود چشام برق خاصی زد -اینو وقتی شما مشهد بودی از اینجا خریدم هرچند دیر ولی حلقه ی ازدواجمونه به صورتش نگاه کردم که لبخند ارامش بخشی به روم زد ....
💐🌿 السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللهِ أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ صَبَرْتَ وَ احْتَسَبْتَ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَأَشْهَدُ أَنَّکَ لَقِیتَ اللهَ وَ أَنْتَ شَهِیدٌ عَذَّبَ اللهُ قَاتِلَکَ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ وَ جَدَّدَ عَلَیْهِ الْعَذَابَ جِئْتُکَ عَارِفا بِحَقِّکَ مُسْتَبْصِرا بِشَأْنِکَ مُعَادِیا لِأَعْدَائِکَ وَ مَنْ ظَلَمَکَ أَلْقَى عَلَى ذَلِکَ رَبِّی إِنْ شَاءَ اللهُ یَا وَلِیَّ اللهِ إِنَّ لِی ذُنُوبا کَثِیرَةً فَاشْفَعْ لِی إِلَى رَبِّکَ فَإِنَّ لَکَ عِنْدَ اللهِ مَقَاما مَعْلُوما وَ إِنَّ لَکَ عِنْدَ اللهِ جَاها وَ شَفَاعَةً وَ قَدْ قَالَ اللهُ تَعَالَى وَ لا یَشْفَعُونَ اِلّا لِمَنِ ارْتَضَى سلام بر تو اى ولى خدا، تو نخستین ستمدیده‏اى، و نخستین کسى‏که حقّش غصب شد، صبر کردیو به حساب خدا گذاشتى تا مرگت رسید، شهادت مى‏دهم که تو خدا را ملاقات کردى. درحالى‏که شهید بودى، عذاب کند خدا کشنده‏ات را به انواع عذاب، و بر او عذاب را تازه کند، به سویت آمدم، شناساى به حقّت، و بیناى به شأنت، دشمن با دشمنانت و آن‏که به تو ستم کرد، ان شاء الله بر این عقیده پروردگارم را ملاقات‏ کنم، اى ولى خدا، مرا گناهان زیادى است، از من نزد پروردگارت شفاعت کن، که تو را پیش خدا جایگاه معلومى است، و تو را به درگاه خدا آبرو و حق شفاعت است، و خداى تعالى فرموده است: و شفاعت نکنند جز براى کسی که‏ او پسندد. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 روزمان را با آغاز کنیم/ ترتیل ۴۹۵ قرآن کریم ( آیات ۷۴ تا ۸۹ سوره مبارکه زخرف) ❄️🌹❄️ 🌺 پیامبر (ص) می‌فرمایند: «حَمَلةُ القُرآنِ عُرَفاءُ اَهلِ الجَنَّةِ» حاملان قرآن معروف‌ترین اهالی بهشت هستند. (اصول کافی ۲/۶۰۶) 🎙 استاد پرهیزکار کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398