eitaa logo
لبیڪ یا مهدی(عج)
569 دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
37 فایل
ای خوشاروزی‌که مامعشوق رامهمان کنیم.. 😍 دیده از روی نگارینش، نگارستان کنیم.. 🌸🕊 کپی¿ هرپست سه صلوات براظهوروسلامتی آقا✓
مشاهده در ایتا
دانلود
پارت پانزدهم رمان [ بهم میآد؟ ] بسیار با هویت خودشان در صلح اند و هر کس آنها را می شناسد، در چارچوب های خودشان به آنها احترام می گذارد. از این که مجبور بودم از هدایت بروم، حالم به هم می خورد. اما هدایت فقط تا کلاس دهم داشت، چون بودجه اش برای برگزاری کلاسهای یازدهم و دوازدهم کافی نبود. بهترین دوستان من، لیلا اوکولگن و یاسمین خان، به دبیرستانی دولتی نزدیک کوبرگ، محل زندگی شان، رفتند. از والدینم خواهش کردم اجازه دهند من هم همراه آنها باشم، اما آنها اصرار کردند که من به مدرسه خصوصی بروم. هرکاری می توانستم کردم. اولش، مدت زیادی پاچه خواری کردم؛ مثلاً بعد از ناهار برای آنها قهوه درست می کردم یا پیش از اینکه مامان از من بخواهد،پیشنهاد می دادم که برای چیدن میز کمک کنم یا هنگام پخش سریال مورد علاقه ام، اجازه می‌ دادم آنها مستند های پی بی اس ببینند، اما سودی نبخشید. بنابراین رفتم سراغ اعتراض کردن و غر زدن سرشان که وجدان اجتماعی ندارند. آنها فقط به من خندیدند و کلی درباره مدرسه سخنرانی کردند.مشمئز کننده بود. چقدر به هم میریزی وقتی در بیانیه رسالت مدرسه به عنوان اولویت اصلی می‌خوانی: (شکل دادن دانش آموزان مطابق با سنت‌ها و ارزش‌های مدرسه) هرچه بیشتر درباره تصمیم دیگر آزادانه پدر و مادرم برای فرستادن من به مک کلینز فکر می‌کنم، بیشتر برایم سوال می شود که آیا من هم گرایش های شدید دیگر آزادانه را درون خود ندارم یا نه. باورم نمی شود که می خواهم در مدرسه پر فیس و افاده و پر از چشم و هم چشمی حجاب بپوشم که اگر یک ذره از آخرین مد مرسوم تین ایجرها عقب باشی، محکومی که در فهرست آدم‌های غیر باحال جاخوش کنی... پایان پارت پانزدهم🌿
پارت شانزدهم رمان [ بهم میآد؟ ] _ نمیتونم بخوابم.آدم چی میگه؟ _ آدام؟ کی برای آدام تره خورد میکنه؟ _من؟نه....اوه اوه! نُچ! _اون احتمالا می خنده. _هی،این منصفانه نیست.اون این طوری ها هم نیست . _باید برای بازی در ارباب حلقه ها تست بدم.امشب واقعا دارم چشمای همه رو به خودم خیره میکنم. _خدایا،لطفا الان بذار بخوابم.در غیر این صورت با زیر چشمای پف کرده و سیاه بیدار خواهم شد و چون ضدلکم رو خونه ی یاسمین اینا جا گذاشتم ،هیچ بلایی هم نمیتونم سرش بیارم.. روز بعد. تصمیم می گیرم تا فهرست رسمی (بپوشم یا نپوشم)را بنویسم. قرار است در ستون سمت چپی نام کسانی را بنویسم که مرا به خاطر پوشیدن حجاب اذیت نخواهند کرد. در ستون سمت راستی هم نام کسانی می‌آید که فکر می‌کنم ممکن است برایم ژست و اداواطوار بیایند و به من مثل سوراخ های لایه اوزن خیره شوند یا پشت سرم اوه اوه کنند. و اینک این فرصت کذایی: بپوشم یا نپوشم! آدم های هماهنگ بابا و مامان,لیلا و خانواده اش,یاسمین و خانواده اش ,سیمونه و الین,سامانثه،دایی زاده ام,راهبه ها,زن های یهودی,راهب ها و دیگر مردمان مذهبی,هیپی ها که کار ندارن آدم چی بپوشه تا وقتی که صلح و خوش نیتی در میون باشه,آقای پیرس آدم های ناهماهنگ: همه ی مدرسه های مک کلینز,دختر و پسر های صندوق دار ,دایی جو و عمه ماندی,نمایندگی اسپانکی🙄,کارکنان و دانشجویان کالج,خانم والش مدیر پیش دانشگاهی,طرفداران برهنگی,همسایه هامون به ویژه خانم واسیلی ,کسانی که با من مصاحبه میکنند در آینده برای کارم ,آدام🙄 خب،تمام شد.. پایان پارت شانزدهم🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام على عليه السلام: بخيل، انواع عذر و بهانه را مى آورد 📚غررالحكم حدیث 1275 @Yamahdi85adrekni