🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈 #تا_خدا_فاصلهای_نیست....🍒
👈 #قسمت_چهلم
رسیدیم در خونه احسان..
در زدیم احسان آمد در رو باز کرد به عموم پدرم و من نگاه کرد...
گفت چرا آوردیشون برو دیگه با تو هم کاری ندارم... درو بست عموم در زد گفت پسرم احسان درو باز کن باهات کار دارم ولی چراغ رو خاموش کرد... پدرم من و عموم هر کاری میکردیم درو باز نکرد تا مادرم آمد از دور گفت کو پسرم کجاست؟ احسانم کجاست؟ پدرم گفت در رو بسته باز نمیکنه...
☺مادرم در زد گفت احسان پسرم منم درو باز کن نمیخوای رو مادرت درو باز کنی..؟ احسان در رو باز کرد گفت من غلط بکنم رو تو درو باز نکنم😢 مادرم رو بغل کرد رفتیم تو احسان خواست در رو ببنده مادرم نذاشت تو بغل هم آنقدر گریه کردن که همه به گریه افتادن نمیتونستن حرف بزنن فقط گریه میکردن...
عموم گفت زن داداش بسه برات خوب نیست ولی توجه نمیکرد برادرم با دستاش اشکاش رو پاک میکرد ولی خودش داشت گریه میکرد نمیتونست حرفی بزنه زن عموم از هم جداشون کرد که گریه نکنن داداشم سرش رو گذاشت رو پای مادرم گریه میکرد مادرم از اون بدتر بود....
با خواهر بزرگم بغلشون کردم گریه امونموم رو بریده بود احسان داشت اروم تر میشد گفت مادر جان بخدا دلم برات یه ذره شده قوربونت برم بسه گریه نکن...
براش چایی و خرما گذاشت ولی بازم مادرم اروم نمیشد گفت مادر دوست داری برم دیگه هیچ وقت منو نبینی...؟ مادرم گفت نه بخدا گفت پس قوربونت برم بسه دیگه گریه نکن....
عموم رو پتو نشسته بود بلند شد محکم پتو رو از زیر عموم کشید گفت مادر جان بلند شو روی این بشین گفت نه پسرم نمیخوام... گفت نه بخدا میدونم که به فرش چندصد شانه خونت نمیرسه ولی باید رو این بشینی ؛ برای مادرم خرما آورد دانههاش رو در میآورد به زور میداد به مادرم که بخوره...
مادرم گفت چرا پشتت رو کردی به مردا گفت مادر مردی نمیبینم... همه به هم نگاه میکردن عموم گفت احسان پسرم حالت خوبه ؟ همه بهش سلام کردن مادرم گفت چرا جواب شون رو نمیدی زشته؟ گفت و علیکم سلام عموم گفت پاشو بریم خونه....
ولی هیچ جوابی نمیداد مادرم گفت بیا بریم خونه ؛ گفت مادر جان خونم اینجاست خوشت نمیاد کوچیکه؟ مادر جان بخدا هر شب مهمون دارم مادرم گفت الهی قوربون خودت و مهمونات برم چیزی براش میزاری بخورن؟
خندید گفت نه مادر جان چیزی نمیخورن من قرآن میخونم اونا هم گوش میدن خدا برام مهمون میفرسته تا دیر وقت من خوابم میبره اونا هم میرن.....
زن عموم گفت احسان بیا بریم خونهی ما گفت هیچ جا نمیام همه اصرار کردن ولی با هیچ کس حرف نمیزد... زن عموم به عموم گفت امشب بزارید بمونه منم پیششون میمونم بهش فشار نیارید گفت آخه اینجا که چیزی نیست شب برای سرما چیکار میکنید؟ گفت هرچی تونستید برامون بیارید همه رفتن منو زن عموم خواهر با مادرم پیشش موندیم برادرم گفت مادر جان پاهات رو دراز کن شروع کرد به ماساژ مادرم بعد عموم با پدرم اومدن و برامون پتو و غذا آوردن، برادر کوچیکم باهاشون اومد تا احسان رو دید پرید تو بغلش باهام شوخی میکردن پدرم کنارش نشست گریه کرد گفت احسان پسرم ببخش بیا بریم خونه بخدا هرچی دارم همه رو به نامت میزنم.....
⬅️ ادامه دارد...
@Yamahdi85adrekni
#شهید_میشم...:
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈 #تا_خدا_فاصلهای_نیست....🍒
👈 #قسمت_چهل_و_یکم
پدرم گفت احسان پسرم ببخش بیا بریم خونه بخدا هرچی دارم همه رو به نامت میزنم.
ولی بهش توجهای نکرد پدرم بوسیدش ولی پشتش رو کرد به پدرم دلم داشت از سینه در میآمد...
احسان به منو زن عموم گفت شما هم برید میخوام با مادرم تنها باشم ولی من نرفتم گفتم از خونهت بیرونم میکنی؟ من نمیرم... بزور موندم با برادر کوچیکم مادرم گفت اینا چیه؟؟؟ گفت مادر جان خدا بهم لطف کرده درگاه رحمتش رو به رویم باز کرده با یکی تو شهر آشنا شدم از لطف خدا بهم جنس میده منم میفروشم به مغازه داران....
🔸مادرم گفت قوربونت برم آخه چطوری برام بگو؟ تو که کسی رو نمیشناسی؟ عین یه بچه ای که تازه روز اول مدرسه شه برای مادرم داشت تعریف میکرد.... دیر وقت بود برادر کوچیکم خوابش برد به مادرم گفت مادر جان بخواب دیر وقته گفت تو چیکار میکنی باهم خوابیدن بعد بلند شد پاهای مادرم رو ماساژ میداد مادرم گفت بسه قوربونت برم دستاد خسته میشن...
گفت مادر جان این دست ها رو برای تو خسته نکنم به چه دردم میخورن...؟
☺️امشب هیچ شاهزادهای اندازی من خوشحال نیست از هر شاهی پر قدرت تر و خوشحال ترم ؛ میخوام از خدا سپاس تشکر کنم که زندهم گذاشته تا باز تو رو ببینم....
گفت مادر جان روم سیاه پسر خوبی برات نبودم حلالم میکنی...؟ مادرم گریه میکرد گفت بخدا همیشه ازت راضی بودم و هستم... حلالت میکنم برادرم گفت خدایا خودت شاهدی که ازم راضی است حلالم کرد....
تا صبح نخوابیدم مادرم و احسان فقط دعا میکردن... صبح پدرم و عموهام آمدن گفتن احسان باید برگردی با هیچ کدومشون حرف نمیزد مادرم گفت بیا بریم خونه... گفت مادر قسم خوردم دیگه پام رو تو اون خونه نزارم آنقدر بهش فشار آوردن گفت فقط یه سوال دارم جوابش رو میخوام وگرنه برید بیرون.....
گفت سر چه کاری منو با اون وضعیت بیرون کردید؟ مگه من چیکار کرده بودم...؟
عموم گفت هرچی بوده تمام شده رفته... گفت نه باید جواب منو بدید عموم گفت به من ببخشون هر چی بوده تمام شده.... داداشم عصبانی شد گفت تمام شده رفت؟ فقط همین؟ میدانید چه به من گذشته تو این مدت،
چه بر سر مادرم آمده..
من مثل گداها تو این شهر این کوچه آن کوچه میگشتم از اینا ناراحت نیستم فقط همیشه یه چیز منو ناراحت میکرد اونم اینکه اون موقع که کفر خدا رو میکردم اینا چرا چیزی بهم نگفتن منو نزدن بیرونم نکردن...!؟!
تا جواب منو ندید دیگه هیچ حرفی باهاتون ندارم ..
عموم هر کاری کرد باهاشون نرفت بعد از ظهر عموم و پدرم با یه عالم مسجد آمدن داداشم عصبانی شد گفت مگه من زنم قهر کرده باشم رفتید ریش سفید آوردید ؟
عالم شروع کرد به حرف زدن برادرم گفت من یه سوال پرسیدم جوابش رو میخوام......
⬅️ ادامه دارد...
@Yamahdi85adrekni
.
آیت الله بهجت(ره) میگفت🗣:
هروقت دلتون برای امام زمان(عج)
تنگ شد به صفحات قرآن نگاه کنید...🍃
@Yamahdi85adrekni
#سلام_مولای_مهربانم❤
خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند ،
جهان روشن شود و نور،
دل هایمان را پر کند ...
خدا کند تو بیایی
و چشمانمان به جمال خورشید،
نور گیرد ...
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
@Yamahdi85adrekni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کسی که این حدیث رو بشنوه،
تا آخر عمر نماز اول وقتش ترک نخواهد شد❗️
@Yamahdi85adrekni
#تلنگر
#آقای_من💚
ی جوری باشیم✨
که هروقت حضرت مهدی"عج"💕
یادمون افتاد با لبخند بگه🌱
خدا حفظش کنه :)
@Yamahdi85adrekni
🍊🏖
﴿إِلَهِے وَ أَلْهِمْنےِ وَلَهاً بِذِکْرِڪ
َإِلےَ ذِکْرِک🌿َ﴾
خدایاشِیدایی وشیفتِگی
ذڪرخودرا..
پیاپی دردِلم انـداز ...!🌱☕️
#آیھگرافے
#حــــمــــراهـــ۞↯
@Yamahdi85adrekni
به نام خدا
کانال ما یک نظر سنجی درست کرد که آیا مطالب دخترانه هم درکانال گذاشته شود ، یا همین خوبه!. ولی بیشتر شما به اینکه مطالب دخترانه گذاشته شود رأی دادید.
و از امروز در کانال کمی مطالب دخترانه هم بارگزاری میشود.
ذڪرروزجمعہـ:
الهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
خدایابرمحمدوآلمحمددرودبفرست ودرفرجایشان{حضرت مهدی(عج)}تعجیلفرما
{۱۰۰مرتبه}
✨ذکرروزجمعهباعثعزیزشدن میشود روایت شده که دراین روز زیارت امام زمان(عج)خوانده شود.✨
🌴زیارت حضرتصاحبالزمان(عج):
السَّلامُعَلَیکَ یاحُجَّةاللهِ فی اَرضِهِ السَّلامُ عَلَیکَ یاعَینَ اللهِ فی خَلقِهِ السَّلامُ عَلَیکَ یانُورَاللهِ الَّذی یَهتَدی بِهِ المُهتَدونَ،وَیُفَرَّجُ بِهِ عَنِ المومِنین،السَّلامُ عَلَیک اَیُّهاالمُهَذِّبُ الخائفُ،السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهاالوَلیٌ الناصِحُ،السَّلامُ عَلَیکَ یاسَفینةَ النَّجارة،السَّلامُ عَلَیکَ یاعَینَ الحَیوةِ،السَّلامُ عَلَیکَ صَلَّی اللهُ عَلَیکَوعَلیالِ بَیتِکَ الطَّیِّبین الطَّاهِرین،السَّلامُ عَلَیکَ عَجَّ اللهُ لَکَ ماوَعَدَکَ مِنَ النَصرِوظُهورِالاَمرِ،السَّلامُ عَلَیکَ یامَولایَ،اَنامَولاکَ عارفٌ باُولیکَ واُخرک،اَتَقَرَّبُ اِلی اللهِ تَعالی بِکَ وَبالَ بَیتِکَ،وَاَنتَظرُظُهورَکَ وَظُهورَالحَقَّ علی یَدَیکَ،وَاَسئَلُ اللهَ اَن یُصلَّی عَلی مُحَمَّدِِوَالِ مُحَمَّدِِوَاَن یَجعَلنی مِنَ المُنتَظِرینَ لَکَ،والتَّابِعینَ وَالنَّاصِرینَ لَکَ علی اَعدائکَ،والمُتَشهَدینَ بَینَ یَدیکَ فی جُملةِ اَولیائکَ،یامَولایَ یاصاحب الزَّمان،صَلَواتُ اللهِ عَلَیکَ وعَلی الِ بَیتِکَ،هذایَومُاالجُمعةِ وَهوَیَومُکَ المُتَوَقَّع فیهِ ظُهُورُکَ،والفَرجُ فیهِ للمومنین عَلی یَدَیکَ،وَقَتَلُ الکافِرینَ بِسَیفِکَ،وَاَنایامَولایَ فیهِ ضَیفُکَ وَجارُکَ،وَاَنتَ یامَولای کَریمٌ مِن اَولادِ الکِرام،وَمامُورُبالضِّفَةِ وَالاِجارَةِ،فَاَضِفنی وَاَجَرنی،صَلَواتُ اللهِ عَلَیکَ وَعلی اَهلِ بَیتِکَ الطَّاهرین.
#ذڪرروز
#زیارت
@Yamahdi85adrekni