🌸🍃ملاقات با امام زمان 🍃🌸
#تشرفات
ابو محمّد عيسي بن مهدي جوهري ميگويد: سال ۲۶۸ هجري قمري به حج مشرّف شدم.
اعمال حج را به جا آوردم، پس از پايان اعمال بيمار شدم.
قبلاً شنيده بودم كه ميتوان امام زمان عليه السلام را ملاقات نمود و اين موضوع براي من ثابت شده بود به همين منظور، با اين كه بيمار بودم از «قلعه فيد» كه نزديك مكه و اقامت گاهم بود به قصد مدينه به راه افتادم.
در راه هوس ماهي و خرما كردم، ولي به جهت بيماري نمي توانستم ماهي و خرما بخورم. به هر نحوي بود خودم را به مدينه رساندم، در آنجا برادران ايمانيام به من بشارت دادند كه در محلي به نام «صابر» حضرت عليه السلام ديده شده است. من به عشق ديدار مولا به طرف منطقه صابر حركت كردم.
✨💫✨
وقتي به آن حوالي رسيدم، چند رأس بزغاله لاغري ديدم كه وارد قصري شدند. ايستادم و مراقب قضيه بودم تا اين كه شب فرا رسيد، نماز مغرب و عشا را به جا آوردم، و پس از نماز رو به درگاه الهي آورده و بسيار دعا و تضرّع نمودم، و از خدا خواستم كه توفيق زيارت حضرت عليه السلام را نصيبم نمايد.
ناگاه در برابر خود خادمي را ديدم كه فرياد ميزد: اي عيسي بن مهدي جوهري! وارد شو! من از شوق تكبير و تهليل گفتم، خدا را بسيار حمد و ثنا نمودم.
✨💫✨
وارد حياط شدم، ديدم سفره غذايي گسترده شده است.
خادم به طرف آن رفت و مرا كنار آن نشاند و گفت: مولايت ميخواهد كه از آنچه كه در زمان بيماري هنگام خروج از «فيد» هوس كرده بودي، ميل كني.
من پيش خود گفتم: تا همين مقدار حجّت بر من تمام شد كه مورد عنايت امام زمان عليه السلام قرار گرفته ام. اما چگونه غذا بخورم در حالي كه مولايم را نديده ام؟ ناگاه صداي حضرت عليه السلام را شنيدم كه ميفرمود: اي عيسي! از طعامت بخور! مرا خواهي ديد.
💥وقتي به سفره نگاه كردم، ديدم ماهي سرخ شده و كنار آن خرمايي كه مثل خرماهاي شهر خودمان بود و مقداري شير نهاده شده است.
باز با خود گفتم:
من مريضم چطور ماهي و خرما را با شير بخورم؟
باز صداي حضرت عليه السلام را شنيدم كه فرمود: اي عيسي! آيا به كار ما شك ميكني؟
آيا تو بهتر نفع و ضرر خودت را ميداني يا ما؟ من گريستم و استغفار كردم، و از همه آنها خوردم.
اما هرچه ميخوردم چيزي از آن كم نمي شد، و اثر خوردن در آن باقي نمي ماند. غذایی بود لذيذ كه طعم آن مثل غذاهاي اين دنيا نبود.
✨💫✨
مقدار زيادي خوردم. دوست داشتم باز هم بخورم، اما خجالت ميكشيدم.
حضرت عليه السلام دوباره فرمود: اي عيسي! بخور! خجالت نكش! اين طعام بهشتي است و به دست انسان پخته نشده است.
دوباره مشغول خوردن غذا شدم اما سيري نداشتم.
عرض كردم: آقا جان! كافي است. حضرت عليه السلام فرمود: اكنون نزد من بیا...
أین بقیة الله...
🌸🍃ملاقات با امام زمان 🍃🌸 #تشرفات ابو محمّد عيسي بن مهدي جوهري ميگويد: سال ۲۶۸ هجري قمري به حج م
👆👆👆👆
من پيش خود گفتم: چگونه نزد مولايم بروم در حالي كه دست هايم را نشسته ام؟
حضرت عليه السلام در همان حال فرمود: اي عيسي! آيا لك آنچه خورده اي باقي است؟ دستانم را بو کردم، عطر مشک و کافور داشت...
💥آنگاه نزديك تر رفتم ناگاه نور خيره كننده اي درخشيد و براي چند لحظه گيج شدم. وقتي به حالت عادي برگشتم حضرت عليه السلام فرمود:
اي عيسي! اگر سخن تكذيب كنندگان نبود كه ميگويند: او كجا است؟ و كجا به دنيا آمده است؟ و چه كسي او را ديده است؟ و چه چيزي از او به شما ميرسد؟ و به شما چه خيري ميدهد، و چه معجزه اي دارد؟
هرگز تو مرا نمي ديدي. بدان كه آنها با اين كه اميرالمؤمنين عليه السلام را ميديدند و نزد او ميرفتند چيزي نمانده بود كه او را به قتل برسانند. آنها پدران مرا اينگونه تكذيب كرده و آنها را به سحر، تسخير جن و چيزهاي ديگر نسبت دادند.
✨💫✨
اي عيسي! آنچه را كه ديدي به دوستان ما بگو و از دشمنان ما پنهان دار!
عرض كردم: آقا جان! دعا بفرماييد من در اين اعتقاد ثابت بمانم! فرمود: اگر خداوند تو را ثابت قدم نمي نمود، هرگز مرا نمي ديدي،
بازگرد كه راه يافتي! من در حالي كه خدا را بر اين توفيق سپاس مينمودم و شكر ميكردم بازگشتم.
📚بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۶۸
💞☘💞☘💞☘💞
@yaran_mahdi_313
💞☘💞☘💞☘💞
🔹دستورالعمل شیخ رجبعلی خیاط برای
رسیدن به محضر " امام زمان (عج) "
جناب شیخ برای رسیدن به توفیق دیدار با
امام زمان (عج) بر سه امر ؛
« اختصاص قــلب به خــدا »
« دعا برای تعجیل فرج و ڪار برای
امام زمان(عج) »
و « انس با قرآن و قرائت آیه ٨٠ سوره اسراء
شبی ١٠٠ مرتبه تا چهل شب » تأکید می کرد ...
جناب شیخ بر تلاوت قرآن ،
به ویژه تلاوت سوره صافات در صبح ؛
و تلاوت سوره حشر در شب تأکید می کرد ...
رجبعلی خیاط برای تشرّف به محضر
حضرت ولی عصر (عج) و قرائت آیه
«رَبّ اَدخِلنی مُدخَل صِدقٍ و اَخرِجنی مُخرجَ صِدق و اَجعَل لی مِن لدنکَ سُلطانًا نَصیراً »
را تا ۴٠ شب ، شبی ١٠٠ مرتبه توصیه می کرد ...
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】🌹
💞☘💞☘💞☘💞
@yaran_mahdi_313
💞☘💞☘💞☘💞
أین بقیة الله...
👆👆👆 💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت2⃣2⃣ هيچ كس حرفى نمى زند، همه مات و مبهوت
👆👆👆
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣2⃣
#عيسى(ع) #محمّد(ص) را در آغوش مى گيرد و از او مى خواهد به قسمت پذيرايى #قصر بروند.🎀🏳🎀
همه مى نشينند. چهره #عيسى(ع) همچون #گل شكفته شده و سكوت بر فضاى #قصر سايه افكنده است.
#مليكا فقط نگاه مى كند. به راستى در اينجا چه خبر است❓
بعد از لحظاتى، #محمّد(ص) رو به #عيسى(ع) مى كند و مى گويد: "اى #عيسى! جانشين تو، #شمعون دخترى به نام #مليكا دارد، من آمده ام او را براى يكى از فرزندانم #خواستگارى كنم".
#محمّد(ص) با دست اشاره به #جوانى مى كند كه در كنارش نشسته است.
#مليكا نگاه مى كند #جوانى را مى بيند كه صورتش چون #ماه مى درخشد.
اين جوان، #امام يازدهم #شيعيان و نام او #حسن است.
#محمّد(ص) منتظر جواب است. در اين هنگام #عيسى(ع) رو به شمعون، پدربزرگ #مليكا مى كند و مى گويد:
"اى شمعون! #سعادت و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت #مليكا را به عقد ازدواج فرزند #محمّد در مى آورى؟".
#ادامه_دارد
✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💟
هدایت شده از با ولایت تا شهادت
📌 #طرح_مهدوی
📝 #دعای_ندبه
🔹 بِنَفْسي اَنْتَ مِنْ مُغَيَّب لَمْ يَخْلُ مِنّا
🔆 جانم به فدایت، تو پنهان شده ای هستی که از میان ما بیرون نیست
💞☘💞☘💞☘💞
@yaran_mahdi_313
💞☘💞☘💞☘💞
#تمثیلات_مهدوی
#مرحوم_حاج_اسماعیل_دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل #معرفت، درخصوص #انتظار_فرج
#تمثیل زیبائی دارند که نقل آن #آموزنده است.
آن #مرحوم می فرمایند:
پدری چهار تا #بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این جا را #مرتب کنید تا من برگردم، خودش هم رفت پشت #پرده. از آن جا #نگاه می کرد می دید کی چه کار می کند، می نوشت توی یک #کاغذی که بعد حساب و کتاب کند.
یکی از #بچه ها که گیج بود، حرف #پدر یادش رفت. سرش گرم شد به #بازی. یادش رفت که #آقاش گفته خانه را مرتب کنید.
یکی از بچه ها که #شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی گذارم کسی این جا را #مرتب کند.
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که #آقا بیا، بیا ببین این نمی گذارد، مرتب کنیم.
اما آن که زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن #آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می کرد همه جا را.
می دانست #آقاش دارد توی کاغذ می نویسد.
هی نگاه می کرد سمت #پرده و می خندید. دلش هم تنگ نمی شد. می دانست که #آقاش همین جاست. توی دلش هم گاهی می گفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای #بهتر می کنم.
آن بچه #شرور همه جا را هی به هم می ریخت، هی می دید این #خوشحال است، #ناراحت نمی شود!
وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت #آقا آمد.
ما که خنگ بودیم، گریه و #زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که #زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد.
#زرنگ باش! خنگ نباش! گیج نباش!
#شرور که نیستی الحمدلله! گیج و خنگ هم نباش!
نگاه کن پشت پرده رد #آقا را ببین و کار خوب کن...
خانه را مرتب کن، تا #آقا بیاید.
💞☘💞☘💞☘💞
@yaran_mahdi_313
💞☘💞☘💞☘💞
#امام_زمانم
#مهدیا ...
در هوس دیدن #رویت
دل من #تاب ندارد
نگهم #خواب ندارد
قلمم گوشه #دفتر
#غزل ناب ندارد
همه گویند به انگشت #اشاره
مگراین #عاشق دلسوخته، ارباب ندارد!
توکجایی گل نرگس 😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💞☘💞☘💞☘💞
@yaran_mahdi_313
💞☘💞☘💞☘💞