أین بقیة الله...
👆👆👆 💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت2⃣ در داخل شهر قدم مى زنيم، تو از #زيبا
👆👆👆
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣
البته فكر نكنى كه #امام_هادى(ع) اين #شهر را براى زندگى انتخاب كرده است، بلكه حكومت #عبّاسيان او را مجبور به اين كار ساخته است.
وقتى به #مردم نگاه مى كنى مى بينى كه بيشتر آنها #تُرك هستند.
تعجّب مى كنى، اينجا كشورى #عربى است، پس اين همه #تُرك اينجا
چه مى كنند❓
خوب است از آن #پيرمرد كه آنجا ايستاده است اين #سؤال را بپرسيم:
ــ پدر جان! چرا در اين شهر اين همه #تُرك زندگى مى كنند❓
ــ مگر نمى دانى اصلاً اين #شهر براى آنها ساخته شده است❗️
ــ نه، ما خبر نداريم.
ــ مأمون در #حكومت خود به #ايرانى ها خيلى بها مى داد; امّا آنها به
#اهل_بيت(ع) علاقه زيادى نشان مى دادند و همين باعث مشكلات زيادى در نهادهاى #حكومتى مى شد;
براى همين بعد از #مأمون، عبّاسيان تصميم گرفتند از #ترك هاى كشور #تركيه ـ كه بيشتر آنها #سُنى_مذهب بودند - استفاده كنند.
آنها سربازان #تُرك را استخدام كردند و به #بغداد آوردند.
ــ اگر اين #تُرك ها به #بغداد آورده شدند پس چرا حالا در #سامّرا هستند❓
ــ شهر #بغداد گنجايش اين همه #جمعيّت را نداشت.
در ضمن #ترك ها در اين شهر به #مال و #ناموس مردم رحم نمى كردند😰
#عبّاسيان ديدند كه اگر اين وضع ادامه پيدا كند مردم #شورش خواهند كرد.
براى همين آنها شهر #سامرّا را ساختند و نيروى #نظامى خود را ـ كه همان #ترك ها بودند - به #سامرّا منتقل كردند و سپس خودِ #عبّاسيان هم به اينجا آمدند.
#ادامه_دارد...
✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الفرج💟✨
۶ تیر ۱۳۹۸
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس 🎀 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀 #قسمت2⃣1⃣ #خورشيد طلوع مى كند، شهر #سامرّا
👆👆👆
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣1⃣
كاش مى شد فقط يك دقيقه به خانه #امام مى رفتيم.
كاش مى شد بر درِ خانه #محبوب بوسه اى مى زديم و مى رفتيم.
آرام آرام از كنار خانه #امام عبور مى كنيم و سپس از كنار #مأموران مى گذريم. از خمِ #كوچه كه عبور مى كنيم نفس راحتى مى كشيم.
آنجا را #نگاه كن!
آن #مادر را مى گويم كه كنار #كوچه ايستاده است، گويا #خسته شده است. مقدارى #بار همراه خود دارد.
تو جلو مى روى مى خواهى به اين #مادرِ پير كمك كنى.
#سلام مى كنى و از او مى خواهى تا اجازه بدهد #وسايلش را به خانه اش ببرى.
او #قبول مى كند و خيلى #خوشحال مى شود.
من جلو مى آيم و از #تو مى خواهم مقدارى از آن #وسائل را به من بدهى #قبول نمى كنى و مى گويى تو برو همان #قلمت را نگه دار‼️
معلوم مى شود كه هنوز از من #دلخور هستى.
قدرى #راه مى رويم.
#مادر مى گويد كه خانه من اين جاست. تو وسايلش را #زمين مى گذارى.
اكنون او نگاهى به #تو مى كند و مى گويد: #پسرم! اجر تو با #مادرم، #زهرا!
با شنيدن نام #حضرت_زهرا_س اشك در چشمانت حلقه مى زند.
#مادر به تو #خيره مى شود مى فهمد كه تو #آشنايى! #غريبه نيستى!
#ادامه_دارد...
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
۱۶ تیر ۱۳۹۸
أین بقیة الله...
👆👆👆 💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت2⃣2⃣ هيچ كس حرفى نمى زند، همه مات و مبهوت
👆👆👆
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣2⃣
#عيسى(ع) #محمّد(ص) را در آغوش مى گيرد و از او مى خواهد به قسمت پذيرايى #قصر بروند.🎀🏳🎀
همه مى نشينند. چهره #عيسى(ع) همچون #گل شكفته شده و سكوت بر فضاى #قصر سايه افكنده است.
#مليكا فقط نگاه مى كند. به راستى در اينجا چه خبر است❓
بعد از لحظاتى، #محمّد(ص) رو به #عيسى(ع) مى كند و مى گويد: "اى #عيسى! جانشين تو، #شمعون دخترى به نام #مليكا دارد، من آمده ام او را براى يكى از فرزندانم #خواستگارى كنم".
#محمّد(ص) با دست اشاره به #جوانى مى كند كه در كنارش نشسته است.
#مليكا نگاه مى كند #جوانى را مى بيند كه صورتش چون #ماه مى درخشد.
اين جوان، #امام يازدهم #شيعيان و نام او #حسن است.
#محمّد(ص) منتظر جواب است. در اين هنگام #عيسى(ع) رو به شمعون، پدربزرگ #مليكا مى كند و مى گويد:
"اى شمعون! #سعادت و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت #مليكا را به عقد ازدواج فرزند #محمّد در مى آورى؟".
#ادامه_دارد
✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💟
۲۷ تیر ۱۳۹۸
أین بقیة الله...
👆👆👆 💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت2⃣3⃣ به راستى او چگونه مى تواند از ا
👆👆👆
#آخرین_عروس 🎀
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت3⃣3⃣
#هوا ديگر تاريك شده است.
چند سربازى كه همراه #مليكا بودند خيال مى كنند كه #مليكا امشب مى خواهد در اينجا بماند
صبح سپاه حركت مى كند، آن سربازها هر چه #منتظر مى شوند از #مليكا خبرى نمى شود، نمى دانند چه كنند.
به هر كس مىگويند كه دختر #قيصر_روم كجا رفت، همه به آنها مى خندند و مى گويند: "شما ديوانه شده ايد؟ دختر #قيصر در اين بيابان چه مى كند؟
سپاه به پيش مى رود و #مليكا با هر قدم به #محبوب خود نزديك و نزديك تر مىشود.25
#همسفرم! آنجا را نگاه كن، #سپاه مسلمانان به اين سو مى آيند، جنگ سختى در مى گيرد.
در اين هياهو من ديگر #مليكا را
نمى بينم!
نمى دانم چه سرنوشتى در #انتظار اوست اسبها شيهه مى كشند، صداى #شمشيرها به گوش مى رسد، تيرها از هر سو مى آيند، عدّه اى بر روى #خاك مى افتند و در خون خود مى غلتند
هيچ كارى از دست ما برنمى آيد، اگر اينجا بمانيم خيال مى كنند كه ما هم از سربازان #روم هستيم. بيا تا اسير نشده ايم با هم فرار كنيم!
ما بايد به سوى #سامرّا برويم، گويا اين #عشق ملكوتى فرجام زيبايى دارد
#ادامه_دارد...
۱۱ مرداد ۱۳۹۸
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت2⃣4⃣ بِشر نامه اى را كه #امام_هادى(ع) به ا
👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت3⃣4⃣
#امام_هادى(ع) به روى او لبخند مى زند و مى گويد: آيا مى خواهى به تو #بشارتى بدهم كه چشمانت روشن شود؟
#امام مى داند كه #نرجس در اين سفر با سختى هاى زيادى روبرو شده و رنج اسارت كشيده است، اكنون بايد دل او را با #مژده اى شاد كرد.
اى #نرجس! خشنود باش و #خوشحال!
به زودى خداوند به تو #فرزندى مى دهد كه #آقاىِ همه دنيا خواهد شد
و #عدالت را در اين كره خاكى برقرار خواهد كرد.
نرجس مى فهمد كه او مادرِ #مهدى(عج) خواهد شد، همان كسى كه همه #پيامبران به آمدنش مژده داده اند. به راستى چه مژده اى از اين بهتر!
گوش كن!
#نرجس سؤالى مى كند:
ــ آقاى من! پدرِ اين فرزند كيست؟
ــ آيا آن شب را به ياد دارى؟
شبى كه #عيسى(ع) و جدّم، #پيامبر(ص) مهمان تو بودند. آن شب، پيامبر تو را براى چه كسى خواستگارى كرد؟
ــ فرزندت #حسن(ع) را مى گويى!
ــ آرى، تو به زودى همسر او خواهى شد.
اينجاست كه چهره #نرجس از خوشحالى همچون #گل مى شكفد.
خدا سرور مردان جهان را براى #همسرى با او انتخاب نموده است.
#امام_هادى(ع) در انتظار آمدن خواهرش #حكيمه است.
حتماً او را به ياد دارى، همان #بانويى كه مدّتى قبل به خانه اش رفتيم.
#ادامه_دارد...
۲۲ مرداد ۱۳۹۸
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت2⃣5⃣ مردم اين شهر خيلى خوشحال هستند; آنها م
👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣5⃣
شايد او به فشارهايى كه ساليان سال شيعيان را به ستوه آورده، پايان بدهد
ولى تعجّب مى كنم وقتى مى بينم كه خليفه جديد نه تنها #امام را آزاد نمى كند بلكه فشارها را زيادتر مى كند.
او دستور مى دهد تا بر تعداد مأمورانى كه خانه #امام را زير نظر داشتند افزوده شود
گويا همه اين #روزه ها و #نمازهاى خليفه، بازى است، بازىِ خواب كردن مردم!
اين بهترين راه براى عوام فريبى است.
درست است خليفه عوض شد و خيلى از سياست ها هم تغيير كرد; امّا سياست اصلى آنها، هرگز تغيير نمى كند
آيا مى دانى آن سياست چيست؟
نبايد مردم با #امامِ_عسكرى(ع) آشنا شوند.
نبايد جوانان با او ارتباط برقرار كنند. بايد او در #گمنامى كامل بماند. رفتن به خانه او جرم است نامه نوشتن به او جرم است
هر چيزى ممكن است با عوض شدن خليفه ها عوض شود; امّا اين سياست هرگز تغيير نخواهد كرد.
#ادامه_دارد...
۳ شهریور ۱۳۹۸
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت2⃣6⃣ #حكيمه از جاى برمى خيزد و به نزد نرجس م
👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣6⃣
#حكيمه مات و مبهوت شده است. او تا به حال چنين صحنه اى را نديده است. او مضطرب مى شود و از اتاق بيرون مى دود و نزد #امام_عسكرى(ع) مى رود:
ــ پسر برادرم!
ــ چه شده است؟ عمّه جان!
ــ من ديگر #نرجس را نمى بينم، نمى دانم #نرجس چه شد؟
ــ لحظه اى صبر كن، او را دوباره مى بينى.
حكيمه با سخن #امام آرام مى شود و به سوى #نرجس باز مى گردد.
وقتى وارد اتاق مى شود منظره اى را مى بيند، بى اختيار مى گويد: "خداى من! چگونه آنچه را مى بينم باور كنم؟"
او #نوزادى مى بيند كه در هاله اى از #نور است و رو به قبله به #سجده رفته است!
اين همان كسى است كه همه هستى در #انتظارش بود.
به راستى چرا او به #سجده رفته است؟
او در همين لحظه اوّل، بندگى و خشوع خود را در مقابل #خداى بزرگ نشان مى دهد.
بوى خوش #بهشت تمام فضا را گرفته است.
پرندگانى سفيد همچون پروانه بالاى سرِ #مهدى(عج) پرواز مى كنند.
#حكيمه منتظر مى ماند تا #مهدى(عج) سر از سجده بردارد.
اكنون #مهدى(عج) پيشانى از روى زمين برمى دارد و مى نشيند.
به به! چه چهره زيبايى!
#حكيمه نگاه مى كند و مبهوت زيبايى او مى شود.
به اين چهره آسمانى خيره مى شود. در گونه راست #مهدى(عج) خالِ سياهى مى بيند كه زيبايى او را دو چندان كرده است.
#حكيمه مى خواهد قدم پيش گذارد و او را در آغوش بگيرد; امّا مى بيند كه #مهدى(عج) نگاهى به سوى آسمان مى كند و چنين مى گويد:
🌹اَشْهَدُ اَنْ لا الهَ الاّ الله
وَ اَشْهَدُ اَنَّ جَدّى رَسُولُ الله...🌹
شهادت مى دهم كه خدايى جز الله نيست.
گواهى مى دهم كه جدّ من، محمّد پيامبر #خداست و ...
تو به من نگاه مى كنى. دوست دارى از ادامه ماجرا با خبر بشوى.
امّا مى بينى كه من به گوشه اى خيره شده ام. صدايم مى زنى و مى گويى:
ــ كجايى؟ چرا ديگر نمى نويسى؟
ــ دارم فكر مى كنم.
ــ حالا چه موقع #فكر كردن است؟ حالا بگو به چه #فكر مى كنى؟
#ادامه_دارد...
۲۱ شهریور ۱۳۹۸
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت2⃣7⃣ هیچ کس باور نمیکرد که اینان می خواه
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود 😘
#قسمت3⃣7⃣
#فاطمه(س) پشت در ايستاده بود... صداى ناله #فاطمه(س) بلند شد .
دوّمى درِ خانه را محكم فشار داد ، صداى ناله #فاطمه(س) بلندتر شد . ميخِ در كه از آتش، داغ شده بود در سينه #فاطمه(س) فرو رفت .
بعد از مدّتى #فاطمه(س) بر روى زمين افتاد.
فريادى در فضاى #مدينه پيچيد: "بابا ! يا رسول الله ! ببين با #دخترت چه مى كنند "
اوّلى همه اين صحنه ها را مى ديد و هيچ اعتراضى نمى كرد، چرا كه او خودش دستور اين كارها را داده بود.
در آن روزِ #آتش و #خون، اوّلى و دوّمى با كمك هم، اين صحنه هاى دردناك را آفريده بودند.
چه لزومى دارد كه من نام آنها را ببرم. تو خودت آن دو نفر را خوب مى شناسى.
اكنون من سؤال مهمّ دارم:
آيا آن دو نفر كه خانه #فاطمه(س) را آتش زدند و او را مظلومانه #شهيد كردند، نبايد سزاى كار خود را ببينند؟
اگر #مهدى(عج) در آغوش پدر از مظلوميّت اين #خاندان سخن مى گويد، براى اين است كه قلبش داغدار مادرش #فاطمه(س) است.
#مهدى(عج) هنوز در آغوش پدر است. پدر، گلِ #نرجس را مى بويد و مى بوسد.
پدر گاه دست به چشمان زيباى فرزند خود مى كشد و گاه با او سخن مى گويد، گويا در اين لحظه، تمام شادى هاى دنيا در دل اين #پدر موج مى زند.
پدر دستِ كوچك #مهدى(عج) را در دست گرفته و آن را مى بوسد.
اين همان دستى است كه انتقام ظلم هايى را كه بر #حضرت_زهرا(س) و فرزندان او شده است، خواهد گرفت.
بايد اين دست را بوسه زد. اين دست، دست #خداست.
اين همان دست است كه همه زمين را پر از #عدل و #داد خواهد كرد در حالى كه پر از ظلم و ستم شده باشد.
#همسفرم!
آيا آنچه را من مى بينم تو هم مى بينى؟
پدر قدم هاى #مهدى(عج) را غرق بوسه مى كند!
اين كار چه حكمتى دارد؟
من تا به حال كمتر ديده يا شنيده ام كه پدرى، پاىِ #فرزندش را ببوسد.
وقتى #امام_عسكرى(ع) بر پاى مهدى بوسه مى زند در واقع، تمام هستى بر قدم هاى #مهدى(عج) بوسه مى زند.
به راستى در اين كار چه رمز و رازى نهفته است؟
من بايد براى تو گوشه اى از قصّه #معراج را بگويم:
#پيامبر به #معراج رفته بود. او هفت آسمان را پشت سر گذاشته و به #ملكوت رسيده بود.
#ادامه_دارد...
۳۱ شهریور ۱۳۹۸
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت2⃣8⃣ گويا اين فرشتگان از #كربلا به #سا
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت3⃣8⃣
بعد از #شهادت حسين(ع)، اين چهار هزار فرشته در كربلا ماندند، آنها منتظرند تا #مهدى(عج) به دنيا بيايد تا به ديدارش بيايند
آنها سربازان #مهدى(عج) هستند و آماده اند تا در هنگام #ظهورش او را يارى كنند
الله اكبر! الله اكبر!
اين صداى #اذان صبح است كه به گوش مى رسد، وقت نماز است. دو فرشته از طرف خدا به زمين مى آيند.
اين دو از بزرگ ترين فرشتگان آسمان ها هستند. گويا يكى از آنان #جبرئيل است و ديگرى روح القدس!
جبرئيل را كه مى شناسى؟
همان فرشته اى كه امين وحى است و آيات #قرآن را بر پيامبر نازل كرد
روح القدس هم فرشته اى است كه در شب قدر نازل مىشود
آيا مى دانى آنها براى چه آمده اند؟
آنها آمده اند تا #مهدى(عج) را به آسمان ها ببرند.
او را به عرش ببرند، هم اكنون خدا مى خواهد #مهدى(عج) را ببيند
شايد بگويى كه خدا در همه جا هست، پس چرا فرشتگان مى خواهند #مهدى(عج)را به عرش ببرند؟
شنيده اى كه #پيامبر هم در شب معراج به آسمان ها سفر كرد. او به ملكوت خدا رفت و در آنجا خدا با او سخن گفت
به راستى چرا خدا #پيامبر را به معراج برد؟
#خدا مى توانست با پيامبرش در روى زمين سخن بگويد
#ادامه_دارد...
۱۰ مهر ۱۳۹۸
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت2⃣9⃣ به راستى چقدر كارهاى خدا عجيب ولى با
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت3⃣9⃣
درِ خانه با شدّت بيشترى كوبيده مى شود، گويا آن جاسوس زن رفته و مأموران را خبر كرده است، گويا آنها شك كرده اند.
در را باز كنيد!
#حكيمه با سرعت مى رود در را باز مى كند، مأموران همراه با جاسوس زن وارد خانه مى شوند.
آنها همه جاى خانه را مى گردند، به همه اتاق ها سر مى زنند، امّا هيچ چيز تازه اى نمى بينند. همه چيز در شرايط عادى است، براى همين آنها نااميدانه از خانه بيرون مى روند.
همسفرم! من به راز سخنِ خدا پى مى برم.
آيا يادت هست وقتى مهدى(عج) در عرش بود و مهمانى خدا تمام شد، خدا به فرشتگان گفت: "به پدرِ مهدى بگوييد كه نگران نباشد، من حافظ و نگهبان مهدى هستم".
خدا مى دانست كه به زودى مأموران به اين خانه خواهند آمد و اينجا را بازرسى خواهند كرد.
#امام_عسكرى(ع) نگران جانِ پسرش است،
اگر فرعونِ زمان خبردار شود كه #مهدى(عج) به دنيا آمده است، حتماً او را شهيد مى كند.
هيچ كس نمى تواند #مهدى(عج) را به شهادت برساند، زيرا خدا حافظ و نگهبان اوست.
خدا كارى خواهد كرد كه خبر ولادت #مهدى(عج) از دشمنان پنهان بماند.
امروز #يكشنبه، هفدهم ماه #شعبان است.
سه روز است كه اين نوزاد آسمانى به دنيا آمده است.
#فرشتگان گاه گاهى او را از آسمان به نزد #مادر مى آورند و بعد از مدّتى او را به آسمان باز مى گردانند.
#امام_عسكرى(ع) در خانه خود نشسته است و به موضوع مهمّى فكر مى كند;
از طرفى بايد ولادت #مهدى(عج) از حكومت عبّاسى مخفى بماند و از طرف ديگر بايد شيعيان از اين موضوع با خبر بشوند.
شيعيان بايد #حجّت خدا را بشناسند، #مهدى(ع) امام دوازدهم آنها است.
بايد #مهدى(عج) را به آنها معرّفى كرد تا در آينده آنها دچار فتنه ها نشوند.
#ادامه_دارد...
۲۲ آبان ۱۳۹۸
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت2⃣0⃣1⃣ ــ يك حسىّ به من مى گويد همين الآن با
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت3⃣0⃣1⃣
آيا او را به ياد دارى؟ همان پيرمردى كه به دستور #امام به بغداد رفت و بانو #نرجس را به #سامرّا آورد.
درِ خانه #بِشر را مى زنيم. او با ديدن ما خيلى خوشحال مى شود و ما را به داخل خانه مى برد.
از اوضاع شهر #سامرّا سؤال مى كنيم. او براى ما مى گويد كه سپاهيان مُهتَدى - همان خليفه زاهدنما - را كشتند و با خليفه اى جديد به نام #مُعتَمد بيعت كردند. اين خليفه جديد بيشتر به فكر خوش گذرانى و عيّاشى است.
من رو به #بشر مى كنم و در مورد
#امام_عسكرى(ع) و فرزندش #مهدى(عج) سؤال مى كنم.
#خدا را شكر كه آنها در سلامت كامل هستند، اكنون #مهدى(عج) حدود سه سال دارد.
خوب است در مورد بانو #نرجس هم سؤالى از او بكنم.
نمى دانم چه مى شود تا نام بانو را به زبان مى آورم اشك در چشم #بِشر حلقه مى زند.
من نگاهى به او مى كنم و از او مى خواهم توضيح بدهد.
بِشر برايم مى گويد كه #نرجس آرزو
مى كرد مرگ او زودتر از مرگ
#امام_عسكرى(ع) باشد و اكنون بانو به آرزوى خود رسيده است.
او در بهشت مهمان #حضرت_فاطمه(س) است.
#نرجس از خدا خواسته بود كه مرگش زودتر از محبوبش فرا برسد.
امّا به راستى در اين خواسته او چه رازى نهفته بود؟
شايد #نرجس مى خواسته است به دو بانوى بزرگ اقتدا كند، #خديجه(س) قبل از #پيامبر(ص) از دنيا رفت، #فاطمه(س) هم قبل از #على(ع)
در فرصت مناسبى همراه #شيخ به خانه #امام_عسكرى(ع) مى رويم، اين سعادت بزرگى است كه مى توانيم با #امام ديدارى تازه كنيم.
اين ديدار روح تازه اى به ما مى دهد.
#امام محبّت زيادى به #شيخ مى كند و با او سخن مى گويد و به سؤال هاى او پاسخ مى دهد.
بعد از لحظاتى #شيخ سكوت مى كند. هر كس جاىِ او باشد دوست دارد كه #مهدى(عج) را ببيند، اين آرزوى اوست; امّا نمى داند كه آيا اين #آرزو را به زبان بياورد يا نه؟
آيا من لياقت دارم #مهدى(عج) را ببينم؟ آيا #خدا اين توفيق را به من مى دهد؟
شيخ در همين فكرهاست كه ناگهان
#امام_عسكرى(ع) او را صدا مى زند:
"اى احمد بن اسحاق! بدان كه از آغاز آفرينش دنيا تا به امروز، هيچ گاه دنيا از #حجّت_خدا خالى نبوده است و تا روز قيامت هم، دنيا بدون #حجّت_خدا نخواهد بود.
رحمتهاى الهى كه بر شما نازل مى شود و هر بلايى كه از شما دفع می شود به برکت حجت خداست".
🔻نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
#ادامه_دارد...
۱۰ آذر ۱۳۹۸