أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت2⃣6⃣ #حكيمه از جاى برمى خيزد و به نزد نرجس م
👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣6⃣
#حكيمه مات و مبهوت شده است. او تا به حال چنين صحنه اى را نديده است. او مضطرب مى شود و از اتاق بيرون مى دود و نزد #امام_عسكرى(ع) مى رود:
ــ پسر برادرم!
ــ چه شده است؟ عمّه جان!
ــ من ديگر #نرجس را نمى بينم، نمى دانم #نرجس چه شد؟
ــ لحظه اى صبر كن، او را دوباره مى بينى.
حكيمه با سخن #امام آرام مى شود و به سوى #نرجس باز مى گردد.
وقتى وارد اتاق مى شود منظره اى را مى بيند، بى اختيار مى گويد: "خداى من! چگونه آنچه را مى بينم باور كنم؟"
او #نوزادى مى بيند كه در هاله اى از #نور است و رو به قبله به #سجده رفته است!
اين همان كسى است كه همه هستى در #انتظارش بود.
به راستى چرا او به #سجده رفته است؟
او در همين لحظه اوّل، بندگى و خشوع خود را در مقابل #خداى بزرگ نشان مى دهد.
بوى خوش #بهشت تمام فضا را گرفته است.
پرندگانى سفيد همچون پروانه بالاى سرِ #مهدى(عج) پرواز مى كنند.
#حكيمه منتظر مى ماند تا #مهدى(عج) سر از سجده بردارد.
اكنون #مهدى(عج) پيشانى از روى زمين برمى دارد و مى نشيند.
به به! چه چهره زيبايى!
#حكيمه نگاه مى كند و مبهوت زيبايى او مى شود.
به اين چهره آسمانى خيره مى شود. در گونه راست #مهدى(عج) خالِ سياهى مى بيند كه زيبايى او را دو چندان كرده است.
#حكيمه مى خواهد قدم پيش گذارد و او را در آغوش بگيرد; امّا مى بيند كه #مهدى(عج) نگاهى به سوى آسمان مى كند و چنين مى گويد:
🌹اَشْهَدُ اَنْ لا الهَ الاّ الله
وَ اَشْهَدُ اَنَّ جَدّى رَسُولُ الله...🌹
شهادت مى دهم كه خدايى جز الله نيست.
گواهى مى دهم كه جدّ من، محمّد پيامبر #خداست و ...
تو به من نگاه مى كنى. دوست دارى از ادامه ماجرا با خبر بشوى.
امّا مى بينى كه من به گوشه اى خيره شده ام. صدايم مى زنى و مى گويى:
ــ كجايى؟ چرا ديگر نمى نويسى؟
ــ دارم فكر مى كنم.
ــ حالا چه موقع #فكر كردن است؟ حالا بگو به چه #فكر مى كنى؟
#ادامه_دارد...
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت4⃣8⃣ خداوند مى خواست تا همه اهل آسمانها، مقام
👆👆👆
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت5⃣8⃣
من #باغبانى هستم كه در وجود اين گل، زيبايى همه گل ها را نهاده ام
من مى خواهم با يك #گل، بهار بياورم، آن هم #بهارى كه خزانى ندارد
#فرشتگانم!
همه بر او سلام كنيد كه او #بهارِ هستى است.
رسم است وقتى #نوزادى به دنيا مى آيد او را روى دست فاميل و دوستان قرار مى دهند و هر كسى هديه اى به عنوان چشم روشنى مىدهد
معلوم است هر كس كه اين #نوزاد را بيشتر دوست داشته باشد هديه و چشم روشنىِ بهترى مى دهد
هيچ كس #مهدى(عج) را به اندازه خدا دوست ندارد
خدا از #اوّل هستى، منتظر آمدن اين گل بود. به همه #پيامبرانش مژده آمدن او را داده بود
اكنون، #مهدى(عج)، مهمان خدا شده است. به راستى #خدا به او چه هديه و چشم روشنى خواهد داد؟
#جبرئيل متحيّر ايستاده است، فرشتگان منتظرند، همه هستى، #منتظر است
#مهدى(عج) در پيشگاه خدا ايستاده است. كه ناگهان، از غيب صدايى مىرسد
"مَرحَباً بِكَ عَبْدى
خدا با #مهدى(عج) با زبان عربى سخن گفت.
مى دانم دوست دارى بدانى معناى اين جمله چه مىشود
#همسفرم! ترجمه اين جمله اين است: خوش آمدى بنده من!
مى بينم كه نگاهم مىكنى؟
تو به اين ترجمه ساده قانع نمى شوى و #انتظار دارى تا اين جمله را براى تو بيشتر توضيح بدهم.
عزيزم! براى #توضيح اين عبارت بايد مثالى بزنم:
فرض كن چند روزى است كه با يك نفر آشنا شده اى. يك روز در خانه نشسته اى و صداى زنگ #خانه را مىشنوى
بلند مى شوى و در را باز مى كنى. مى بينى همان #دوست جديد توست.
او را به داخل دعوت مى كنى و به او مى گويى: خوش آمدى
امّا يك وقت است يك #دوستى دارى كه سال هاست او را مى شناسى. او عزيزترين #رفيق توست.
او در زندگى بارها در مشكلات به تو كمك مادى و #معنوى كرده است.
تو خيلى مديون او هستى و مدّتى است او را نديده اى و دلت برايش تنگ شده است
فرض كن كه او الآن درِ #خانه را مىزند، برمى خيزى و به سوى درِ #خانه مى روى. باور نمى كنى. ذوق مى كنى. او را در بغل مى گيرى.
#اشك شوق مى ريزى و با تمام وجودت مى گويى خوش آمدى
تو به هر دو نفر خوش آمد گفتى; امّا اگر تو #عرب زبان بودى، براى اين دو موقعيّت هرگز از يك جمله استفاده نمى كردى!
#ادامه_دارد...
أین بقیة الله...
👆👆👆 #آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت8⃣8⃣ همه جهان به تو افتخار مى كند كه تو
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود 😘
#قسمت9⃣8⃣
#خليفه جايزه اى بسيار زياد به كسى مى دهد كه خبرهاى مخفى اين خانه را به او برساند.
اگر خليفه خبر دار بشود كه #مهدى(عج)به دنيا آمده است حتماً او را #شهيد مى كند.
آخر آنها چقدر بى رحم هستند، چرا مى خواهند #نوزادى را كه تازه به دنيا آمده است به قتل برسانند؟
اضطراب تمام وجود مرا فرا مى گيرد، قلم از دستم مى افتد.
#حكيمه از سوز دل دعا مى كند: خدايا خودت كمك كن!
او اشك در چشم دارد، با خود فكر مى كند كه #مهدى(عج) را در كجا پنهان كنم؟
در يك چشم به هم زدن، پرندگانى زيبا حاضر مى شوند;
نه آنها پرندگانى معمولى نيستند; آنها #فرشتگانى از عرش خدا هستند.
#امام_عسكرى(ع) فرزندش را از نرجس مى گيرد و با يكى از آن #فرشتگان سخن مى گويد.
فكر مى كنم كه او با جبرئيل سخن مى گويد: "مهدى را به آسمان ها ببر و از او محافظت نما".
آن فرشته نزديك مى آيد، #مهدى(عج) را از دست پدر مى گيرد و مى خواهد به سوى آسمان پر بكشد.
#امام نگاهى به چهره فرزندش مى كند، اشك در چشمانش حلقه مى زند و مى گويد:
"مهدى! من تو را به آن كسى مى سپارم كه مادرِ #موسى، فرزندش را به او سپرد".
#جبرئيل و ديگر فرشتگان به سوى آسمان پر مى كشند و #مهدى را با خود مى برند.
خداى من! #نرجس دارد گريه مى كند!
او تازه مى خواست نوزادش را در بغل بگيرد، امّا نشد.
#امام_عسكرى(ع) متوجّه گريه نرجس مى شود، رو به او مى كند و مى گويد: "گريه نكن! به زودى #فرزندت در آغوش تو خواهد بود و او فقط از سينه تو شير خواهد خورد".
نگاه #نرجس به #امام خيره مى ماند.
امام براى او آيه چهاردهم سوره #قصص را مى خواند:
🌹فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ🌹
#موسى را به مادرِ او باز گردانديم تا قلب او آرام گیرد...
#ادامه_دارد.....