#سلامامامزمانم♥️✋🏻
ایــاڪ نـعبـد و ایــاڪ نـستـعـین
یـعنـے سـلـآم مـسجـد مـولآے آخـریـن
اےجـمڪرانبـگوڪجـاستآخـریـنامــید
ایـن الشـموس الطـالعه ایـن مــه جـبـین
@YaraneMooud_313
هدایت شده از 👑 پادشاه مارکت 👑
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگو من خدا را دوست دارم
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
☘@enerji_mosbati☘
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مظلوم ترین مادر شهید😭😭😭
━━═━━⊰❀♢❀⊱━━═━
@YaraneMooud_313
━━═━━⊰❀♢❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺قیمت بنزین در ایران ارزان است؟
🔹قیمتگذاری بنزین در ایران همواره یکی از موضوعات چالشی اقتصاد ایران بوده است.
🔹شاخصهای مختلفی نظیر قیمت جهانی، درآمد سرانه یا قدرت خرید برای قیمت گذاری این فرآورده مطرح است.
@YaraneMooud_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی نرمال در ونکوور کانادا
تصاویری که منوتو و بیبیسی جرأت نشون دادنشو ندارن!
#زندگی_نرمال
@YaraneMooud_313
«🎼⛓»
-
-
مِیگفـت
سَربـٰازامـامزمـٰاناهلِتوجیہنیس🔗!
راسـتمِیگفـت؛
یِہ؏ـمرخودمـونروبـاسربـٰاربـودن
ازسَربـٰازبودنتَبرعـہڪردیـم🚶🏻♂،،،
توجیہڪـٰافیہدیگھمَشتۍ
بـٰایَـدبُلـندشیم👀
وَقـتِعَمـلِ🕶!••
#شُعـٰارروبِزاریمڪِنـٰار🚶🏻♂!-
@YaraneMooud_313
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد - @Maddahionlin.mp3
2.64M
🌷یا صاحب الزمان(عج)🌷
🍃غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
🍃از شما دور شدن زار شدن هم دارد
💔 #جمعه_های_دلتنگی
آقا بیا ...😢😭
@YaraneMooud_313
میگفٺ:
امام زمـٰانھ...،
امامجمعـھ
نیسٺ ڪھ فقط
جمعہهابہفڪࢪشے..!:)💔
+خیلےࢪاسٺمیگـھ!💔:))
@YaraneMooud_313
یاران موعود
﴿تقدیر﴾ احساس میکردم زندم،هم احساس میکردم یه روح هستم. حس اون لحظه رو فقط اینطوری میتونم توصیف کن
﴿تقدیر﴾
امیرحسین: آره،بنویسید.
آقا حیدر: واقعا الان بنویسم؟
+آره بنویسید
-دودقیقه پیش که میگفتی مادرت اجازه نمیده و ...
+خودمم نمیدونم چطع،ولی اجازه داد.
-اگه الان اسم بنویسم دیگه نمیتونه کنسل کنیا!!
+بله،بنویسید.
____________________
دیگه یه جورایی رسماً منم یه پلیس امنیتی شده بودم.
خیلی حس خاصی داشتم که دیگه الان فرد مفیدی هستم.
دیگه ظاهر زشت خودم رو فراموش کرده بودم و انگار یه پنجرهی جدیدی برای زندگی تازه باز شده بود.
اما این تازه اول ماجرا بود.
هفته بعد،اعزام شدیم عملیات.
نمیدونستم دقیق باید چیکار میکردم.
اما مثل اینکه همه میدونستن و فقط من بی خبر بودم.
رسیدیم سوریه و رفتیم به قرارگاه.
آقا حیدر گفت،الان میخوام کامل از جزئیات عملیات باهاشون صحبت کنم.
داعش بخشهای زیادی از سوریه رو تو کنترل خودش قرار داده و حکومت بشار اسد داره سقوط میکنه،و این یعنی ایجاد یه حکومت تازه تاسیس که توسط داعش قراره تشکیل بشه.
یعنی ما دیگه از این به بعد باید تو مرز خودمون،هر روز تو اخبار بشنویم که چند نفر انتحاری اومدن و شهید لب مرز دادیم.
از طرفی ممکنه خیلی اتفاقات دیگه بیوفته.
و مهمتر اینکه حرم حضرت زینب دیگه میوفته دست یه رژیم که از اسرائیل هم بدتره.
خب حالا سوال اینجاست ما باید چیکار کنیم.
باید پایگاه های سوریه که افتاده تو دست داعش رو رصد کنیم و دنبال اعضای مهم داعش باشیم.
و ....
که تو آینده براتون بیشتر توضیح میدم.
__________________
با خودم گفتم دیگه سالم بر نمیکردم ایران.
چه مرگم بود تو امنیت کشور خودم نموندم.
الان من چیکار کنم.
#پارتبیستم
#کپیممنوع
@YaraneMooud_313
🔴شناسایی ۵۷۸۴ بیمار جدید کووید۱۹ در کشور/ فوت ۱۰۰ بیمار دیگر در شبانه روز گذشته
@YaraneMooud_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه رحمی مادرت کنه
منم بیام حرم 🙏🏻😔
دلم گرفته و می خواهم بیام کربلا 😭🙏🏻
کانال_آخرالزمان
@YaraneMooud_313
#تلنگر
گفتم:
اگر در ڪربلا بودم
تا پای جان برای حسین <؏>
تلاش میکردم ـ ـ ـ ـ🍁]
گفت:
یڪ حسین زنده داریم
نامش مهدی <عج> است
تا حالا برای او چه کرده ای؟
سڪوت ڪردم ـ ـ ـ🍂]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥زمانه لیاقت ندارد، تو چرا باید محروم باشی؟!
#استاد_پناهیان
#کلیپ
╭┅═══════┅╮
@YaraneMooud_313
╰┅────═══┅╯
یاران موعود
﴿تقدیر﴾ امیرحسین: آره،بنویسید. آقا حیدر: واقعا الان بنویسم؟ +آره بنویسید -دودقیقه پیش که میگفتی
﴿تقدیر﴾
تو همین فکرها بودم که دیدم چند تا گروه دیگه هم رسیدن.
گروه مصباح و مرصاد.
اونا گروه تکاوران بودن.
روز اول عملیات شروع شد.
اولین پایگاه سوریه که باید آزاد میشد رو باید رصد میکردیم.
من و آقا حیدر لباس هامون رو تنمون کردیم.
رفتیم به سمت پایگاه.
با دوربین آقا حیدر داشتم به داعشی ها نگاه میکردم.
شاید حدود چهل پنجاه نفر اونجا بودن.
چند تا ماشین نظامی هم بود.اقا حیدر گفت:
خب آقا امیرحسین پاشو.
این بمب ساعتی رو بگیر،اینم لباس داعشی ها.
تنت کن و برو بچسبون به چند تا از ماشین هاشون.
من همینجوری مات و مبهوت نگاه میکردم.
مگه میشد انقدر راحت برم بمب بچسبونم برگردم.
چی دارن میگن؟!
گفت من به دو تا از دیده بانی هاشون شلیک میکنم.
تا اونا به خودشون بیان،تو برو داخل منطقه حصار کشیده (پایگاه اونجا قرار داشت)
گفتم آقا حیدر،مگه میشه انقدر راحت رفت داخل.
گفت نگاهشون کن،اونا خیلی هاشون جوان و زن هستن.
به قدر کافی آموزش ندیدن.
البته آموزش دیده حرفه ای هم دارن.
وقتی شلیک کردم،تا جو متشنج شد،
سریع داد و بیداد کن و به عربی بگو دارن میان،دارن میان.
گفتم من که عربی بلد نیستم.
گفت انگلیسی که بلدی،گفتم چه ربطی داره.
گفت بعضی هاشون اروپایی هستن،همین که چند نفرشون بترسن،رو بقیه هم تاثیر داره.
من چند تا بمب ساعتی به تو میدم،چند تا هم بمب این دور و بر کار میذارم.
اول تو سریع میدوی پیش پایگاه،بعد بهت میگن وایسا.
تو به انگلیسی میگی دارن میان،و من سریع بمب هارو فعال میکنم و با شنیدن صدای انفجار،حواسشون پرت میشه و میری داخل.
از اونجایی که لباس داعشی تنت هست،کسی چیزی متوجه نمیشه.
بعد تو اون شلوغی و دویدن های نیروهای اون ها،تو سریع این بمب های ساعتی رو به هر چند تا نفربر و ماشین میتونی، وصل کن.
خودت هم سریع بیا بیرون.
بعد با هم میریم.
با استرس زیادی که اصلا نمیشه بیان کرد،رفتم سمت پایگاه.
آقا حیدر هم با تفنگ دیده بان های اونا رو نشونه گرفته بود تا با انفجار بمب های اطراف ما،چند تا از دیده بان های اونا رو هم بزنه تا من راحت تر وارد و خارج بشم و اونا نا هماهنگ تر بشن.
با دویدن رفتم سمت پایگاه،دیده بان شروع به فریاد زد،
یه کلمه عربی گفت که اصلا نمیدونستم معنیش چی بود،با ترس به انگلیسی گفتم که :دارن میان،دارن میان.محاصره شدیم.
بعد صدای انفجار اومد و آقا حیدر یکی از دیده بان هاشون رو زد.
با صدای شلیک و کشته شدن یکی از دیده بان ها،بقیه هم حواسسون به اون دیده بان رفته بود.
همون طور که همه درحال جاگیری برا مبارزه بودن،من به چهار تا از نفر بر ها و ماشین هاشون،بمب وصل کردم.
بمب حالت آهنربایی داشت و به بدنه ماشین ها میچسبید.
آقا حیدر سه تا دیگه از دیه بان هاشون رو زد.
ایشون واقعا تو تک تیر اندازی حرفه ای بود.
من بلا فاصله بعد از وصل کردن بمب ها،از پایگاه خارج شدم.
اصلا نمیدونستم دارم به کدوم سمت میدوم.
انقدر دویدم که خسته شدم و رو زمین افتادم.
از حال رفته بودم.اصلا نمیدونستم کجاست.
فکر کنید مثلاً آقا حیدر جلوی پایگاه بود و مخفی شده بود.
و من وقتی از پایگاه خارج شدم به یه سمت دیگه میدویدم.
وقتی به هوش اومده بودم،بنظر غروب بود.
گم شده بودم.هوا داشت تاریک میشد.
نمیدونستم چی کار کنم.
#پارتبیستیکم
#کپیممنوع
@YaraneMooud_313
دوستم چند ساله که گوشی گرفته و همش یا داره بازی میکنه با گوشیش،یا تو فضای مجازی الکی میچرخه.
بهش گفتم این چند سال اگه بجای اینکه هر روز چند ساعت با گوشی بازی کنی یا تو فضای مجازی بچرخی،
وقتت رو برای حفظ قرآن یا یه کار مفید دیگه گذاشته بودی الان چه پیشرفت ها که نمیکردی.
گفت راست میگی.
عمرم رو هدر دادم.
اما تو که این حرف رو میزنی چقدر بهش عمل کردی؟
دیدم راست میگه.
اومدم عیب رفیقم رو بگم بهش تا اصلاحش کنه،دیدم خودم هم تو وقت تلف کردن،دست کمی از رفیقم ندارم.
کاش قبل از گفتن ایراد کسی،ببینیم اون عیب تو خودمون هست یا نه.
اگه هست اصلاحش کنیم،و بعد بخوایم اون عیب رو از بقیه دفع کنیم.
تا خودمون تغییر نکنیم،رو بقیه هم نمیتونیم تاثیر بذاریم.
@YaraneMooud_313
#شاید تلنگر⚠️
شیخ رجبعلــی خیاط:
چشمت به نامحرم میافتد، اگر خوشت نیاید كه مریضی!!
اما اگر خوشت آمد، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو:
((یـــــا خیر حبیب و محبوب... ))
یعنی: خدایا من تو را میخواهم، اینها چیه؟! ، اینها دوست داشتنی نیستند...
هر چه كه نپاید دلبستگی نشاید ....
@YaraneMooud_313
🔆🔆🔆🔆🔆🔆
#داستان_کوتاه
✍مردی جوانش به دست جوان شروری کشته شد. زمان قصاص رسید، جوان ملتمسانه پای چوبۀ دار درخواست عفو جان خویش از او میکرد. پدرش آنگاه از خون فرزندش گذشت.
به او گفتند: روزی پشیمان میشوی، روزی خواهی دید این جوان قابل عفو نبود و فرد دیگری را کشت. مرد گفت: روزی اگر ببینم او فرد دیگری را کشته است قطعا پشیمان میشوم که چرا امروز او را بخشیدهام.
این پشیمانی بر من آسانتر است از پشیمانی از اینکه او را قصاص کرده باشم و روزی بگویم اگر او را قصاص نمیکردم به عنوان انسان درستکاری در جامعه زندگی میکرد. گاهی بین دو پشیمانی یکی از دیگری برای انتخاب بهتر است.
@YaraneMooud_313
🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆