✅ #روزبرگ_شیعه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
موضوع امروز: «#چند_سؤال_تاریخی»
روز سهشنبه ١۴٠٢/١١/٠٣
مناسبت روز: بر اساس تقویم قمری در ایام آغازین خلافت خلیفه دوم قرار داریم که پس از مرگ خلیفه اول، بدون رأی و اجماع بزرگان و مردم!؟ و با وصیت و انتصاب مستقیم خلیفه اول، به کرسی خلافت، تکیه زد!
چنانچه در کتب معتبر عزیزان اهلسنت چنین آمده: «در اواخر عمر، خلیفه اول، عثمان را فرا خواند تا برای او وصیت بنویسد، و چون وصیت را آغاز کرد، پیش از آنکه نامی از کسی برای جانشینی ببرد، بیهوش شد و عثمان، خود نام خلیفه دوم را در وصیتنامه نوشت؛ چون خلیفه اول به هوش آمد از عثمان پرسید: چه نوشتی؟ او گفت: از حالیکه به شما دست داد، ترسیدم و چون از خواست شما آگاه بودم، نام «عمربنخطاب» را نوشتم؛ در این هنگام ابوبکر تکبیر گفت و تأیید کرد و سپس سؤال کرد: «ترسيدی من بميرم و مردم به اختلاف افتند؟» عثمان گفت: «آری»، پس ابوبكر گفت: «خدا تو را از جانب اسلام و مسلمين جزای خير دهد» (کامل ابن اثیر، ج٢، ص۴٢۵؛ تاریخ مدینه دمشق، ج٣٩ ص١٨۶؛ و...)
و البته در ادامه همین ماجرا در منابع دیگر اهل سنت از جمله تاریخ طبری آمده است که: «اسماعیل بن قیس میگوید عمر بن خطاب را دیدم که نوشتهای در دست داشت که در آن، خليفه اول به جانشینی او وصیت کرده بود و گروهی نیز گرد او را گرفته بودند و میگفت: ای مردم بشنوید و از وصیت جانشین پیامبر خدا اطاعت کنید». (تاریخ طبری، ج٢ ص٣۵٣)
❓با عنایت به این حقایق، چند سؤال بزرگ مطرح میگردد، که امیدواریم همه مسلمانان و مخصوصاً عزیزان اهلسنت بدون تعصب و با نگاه عقل و منطق به این سؤالات توجه نموده و جواب آنها را از علمای بزرگ خود طلب نمایند:
1️⃣ آیا به راستی «خلیفه اول» از اختلاف میان امت اسلامی نگران بوده و همین موضوع باعث شده تا با نوشتن وصيتنامه و معرفی جانشین خود، از تفرقه و ایجاد فتنه میان مسلمانان جلوگیری نماید؛ اما (العِيَاذُ بِاللّه)، پیامبر خدا (ص) که وصل به وحی الهی بودهاند، از این موضوع غفلت نموده و امت اسلامی را به حال خود رها کردند و جانشینی برای خود تعيين ننمودند!!! و آیا به راستی پیامبر خدا که طبق آیات قرآن از مقام عصمت کبرای الهی برخوردارند، (العِيَاذُ بِاللّه) اشتباه کردهاند و خليفه اول این اشتباه را متوجه و اصلاح نموده است!!!
2️⃣ اگر طبق گفته علمای بزرگ اهلسنت، واقعاً پیامبر خدا (ص) به دستور الهی برای خود جانشین معلوم نکردهاند و این موضوع را به رأی و اجماع بزرگان و مردم واگذار نمودهاند و بر همین اساس خلافت خلیفه اول را مشروع دانستهاند؛ پس چگونه «خلیفه اول» برخلاف دستور الهی و سنت نبوی و با وجود مخالفت بسیاری از مردم و صحابه بزرگ، برای خود جانشین تعیین نموده است؟! و آیا این انتصاب مشروعیت دارد؟!
3️⃣ در معتبرترین کتب اهلسنت آمده که پیامبر اکرم (ص) در آخرین روزهای حیات خود و در حضور صحابه بزرگ فرمودند: «قلم و دواتی برای من بیاورید تا برای شما چیزی (وصیتی) بنویسم که پس از آن، هرگز گمراه نشوید»: «ائْتُونِى بِدَواهٍ وَ کَتِفٍ لِأکْتُبَ لَکُمْ کِتَاباً لَا تَضِلّوا بَعْدَهُ أبَداً»؛ ولی متأسفانه با مخالفت و ممانعت و جسارت خليفه دوم، به محضر پیامبر معصوم الهی (که طبق شهادت قرآن کریم در آیهی ٣ و ۴ سورهی نجم، تمام سخنان و رفتار و کردار ایشان از وحی الهی نشأت میگیرد) روبرو شدند و عمر گفت: رسول خدا (العِيَاذُ بِاللّه)، هذیان میگویند: «اِنَّ نَبیَّ اللهِ لَیَهجُر!!!» و کتاب خدا برای ما کافی است: «حسبنا كتابالله»
حال چگونه در اینجا، وصیت خلیفه اول که طبق شهادت بزرگان اهلسنت در حال احتضار بوده و به علت بیماری بسیار شدید او، با بیهوشی ابوبکر، وصیت ناتمام مانده و ادامه آن توسط عثمان نوشته شده، معتبر بوده و هذیانگویی نبوده است؟!
✍️ البته در این موضوع، سخن بسیار است که ما در این مجال کوتاه، به همین سه سؤال بسنده کرده و قضاوت را به شما واگذار مینمائیم و سخن امروز را با بخشی از خطبه شقشقیه امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه به پایان میبریم:
«آگاه باشيد! به خدا سوگند پسر ابی قُحافه، پيراهن خلافت را در حالی به تن كرد كه میدانست جايگاه من در خلافت و جانشينی رسول خدا، همانند جايگاه محور و گردونهی سنگ آسيابست... پس، در حالی كه خار در چشم و استخوان در گلو داشتم... شكيبائی ورزيدم! تا آنگاه كه اولی به پايان راه رسيد...و شگفتا! که بااینکه در زمان حیاتش مىخواست حکومت را واگذارد، ولى براى بعد خود عقد خلافت را جهت دیگرى بست! و چه سخت هر کدام به یکى از دو پستان خلافت چسبیدند... به خدا قسم مردم در زمان او، دچار اشتباه و ناآرامى و تلوّن مزاج و انحراف از راه خدا شدند...»
✅ قضاوت با شما
┄┅═✾•▪️•✾═┅┄┈
#قرآن_الفجر
@Yavaranemamzaman