eitaa logo
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
1.8هزار دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
23.7هزار ویدیو
118 فایل
#شهادت_سردار_سپهبد_قاسم_سلیمانی 😢😢😢😢😢 آهنگ: (یاران چه غریبانه رفتند از این خانه) سر لشڪرِ ایرانی سردارِ سلیمانی هم عاشق قرآن و هم ڪشته قرآنی رفتی و وقارم رفت بر عشق عیارم رفت هم یار ولایت هم سردار دیارم رفت ای یار خداحافظ سردار خداحافظ😢😢😢😢
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا به یک عطا کرد آنهم بود و لطف الهی شامل شهید شد، از معدود هایی که 🌹@yazeynb🌹 با شخصی دیده میشود، یکی همین عکس هست که فرزند نو رسیده را در گرفته. این اولاد دختر چیزی از پدر در خاطر ندارد و پدر هم از او که عمر، یکسر در جنگید، تا سایه دیگر پدران بر سر هایشان مستدام باشد. 🌹@yazeynb🌹 شهید کاوه با کسانی جنگید که چکمه نامردی به پا داشتند و با لگد درب های مردم رو باز میکردند و بی اذن به غارت جان مال و مردم میپرداختند. آنها به نامردی میزدند و شهید کاوه به مردانگی آنها را زد 🌹@yazeynb🌹 تا دل هیچ ی و دختری در خانه و کاشانه اش نلرزد و هیچ پدری جلو اهل و عیال و سر و ، نشکند، کاوه استوار جبهه های و شرافت بود و جانش را برای رضای و امنیت ما مردم کف دستش گذاشت. 🌹@yazeynb🌹 دختر به همه پدران دختر دار مبارک بالاخص شهید کاوه عزیز
به روایت از برادر شهید : رضا عاشق خبرنگاری بود و می‌گفت ما خبرنگاران واسطه ی مستقیم مردم و مسئولان هستیم و باید مشکلات مردم را به مسئولان منتقل کنیم. 🍃⚘🍃@yazeynb یکی از برادرهای ما سالهاست که در یکی از مدیریت‌ های سازمان صدا و سیما فعالیت می‌کند و هر بار از جاذبه‌های خبرنگاری برای رضا می‌گفت و او هم بیشتر به این حرفه علاقه‌ مند می‌ شد. سرانجام با تلاش زیاد وارد باشگاه خبرنگاران جوان شد و همزمان نیز در رشته ی ارتباطات دانشگاه آزاد مشغول تحصیل شد. @yazeynb پس از مدتی رضا فعالیت خود را در بخش انرژی در ی خبر ادامه داد و گزارش‌ های مربوط به وزرات نیرو و سد‌ سازی و همچنین طرح‌ های آب و نیروگاه‌ های برق را تهیه می‌کرد. رضا زندگی مشترکش را در کنار ی خدا آغاز کرد و از کنار خانه به دیدار معبود رفت.😭🍃⚘🍃 @yazeynb ٩٣ وقتی برای اعزام خبرنگاران شبکه ی خبر به مکه قرعه کشی انجام شد نام رضا از این قرعه کشی بیرون آمد اما شخص دیگری را برای این مأموریت اعزام کردند. از اینکه از این سفر معنوی بازمانده بود خیلی ناراحت بود.😔
🌷 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام): @yazeynb ☘ در شگفتم از آن کس که نابود شدنی، را می کند امّا جایگاه همیشگی را از برده است. ⚠️ 📗حکمت ۱۲۶ نهج البلاغه @yazeynb
💠@yazeynb💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃 💢این اخلاق ، جزء دین است ✅یکی از همسایگان حضرت محمد (ص) مردی یهودی بود که هنگام عبور رسول‌الله، به بهانه ریختن خاکروبه‌ها در ، خاکستر بر سر و صورت حضرت محمد می‌ریخت. این برنامه هر روز ادامه داشت تا اینکه روزی رسول‌الله از آن کوچه گذشتند ولی خبری از مرد یهودی نبود. وقتی علت را جویا شدند اصحاب پاسخ دادند: «خدا را شکر آن مرد مریض شده و در بستر بیماری است!» حضرت محمد به طرف منزل یهودی رفتند. همسر یهودی در را باز کرد. حضرت محمد فرمودند: «به عیادت آمده ام!» حضرت محمد وارد شدند و کنار بستر آن مرد نشستند و با او احوالپرسی کردند و هیچگونه کنایه ای به آن مرد نزدند. مرد یهودی که از پیامبر تعجب کرده بود پرسید: «این برخورد شما ، جزء دین اسلام است یا از اخلاق شخصی شما است؟» حضرت پاسخ دادند: «جزء دین اسلام است!» آن مرد همانجا و در رسول الله، مسلمان شد. 📚امثال القرآن(مکارم) جلد ۱ – صفحه ۲۰۲
💠@yazeynb💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃 آیت الله العظمی وحید خراسانی نقل می کنند: نعلبندی در زندگی می‌‌کرد. بیست و پنج مرتبه در آن زمان رفت به ؛ سفر بیست و پنجم در راه با شخصی از راه شد. رفیق بین راه شد؛ نعلبند متحیر ماند چه کند؟! بگذارمش؟ چگونه جواب را بدهم؟ ببرمش؟ چگونه با این حال برسانمش. کرد من و همه‌ی اموالی که با من است مال تو، جنازه‌ی مرا به کربلا برسان. یزدی جان داد، نعلبند او را به مرکب بست، افتاد بر ، دوباره به مرکب بست، افتاد به زمین، مرتبه سوم افتاد به زمین، جاری شد. رو به قبر سیدالشهدا کرد، گفت: با زائرت چه کنم؟ اگر را بگذارم جواب تو را چه بدهم؟ اگر بخواهم بیاورم قدرت ندارم. در این گیر و دار یک مرتبه دید چهار نفر پیدا شدند سواره؛ یکی از اینها از مرکب پیاده شد، نیزه را به گودال خشک زد، یک مرتبه زلال جوشید، خود اینها جنازه‌ی این یزدی را دادند، کردند، بعد بزرگ آن چهار نفر، جلو ایستاد، بر جنازه خواند، بعد هم که نماز تمام شد، رو کرد به این نعلبند فرمود: جنازه را ببر، در کربلا کن. جنازه را اینبار بست، تا چشم باز کرد، دید رسیده به کربلا، بعد از بیست روز رسید. بعد این قضیه را برای مردم نقل کرد؛ مردم به او خرده گرفتند که این حر‌ف‌ها را چرا می‌‌زنی؟ لب فرو بست. شبی با اهل و عیالش در نشسته بود، صدای در بلند شد؛ آمد در را باز کرد، دید مردی ایستاده، گفت: تو را می‌خواهد. همراه او رفت؛ دید قبله‌ی عالم امکان در عرشه منبری است، جمعی که پای نشستند قابل احصاء نیست. صدا زد از بالای منبر: جعفر، بیا! وقتی رفت، فرمود: چرا بستی؟ به مردم بگو و منتشر کن تا بدانند به زائر قبر جدّمان، علیهماالسلام، چه نظری داریم.
💠@yazeynb💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃 دنیای عجیبیست ! روزی درب ایی را آتش زدند که سادات را بسوزانند . وامروز جهانی در دست فرزندان حضرت زهرا است ...