روایت است هر زمان جوانی ،دعای فرج امام مهدی عجل الله را زمزمه میکند،همزمان #امام_زمان عجل الله دست های
مبارکشان را به سوی آسمان ،بلند می کنند و
برای آن جوان دعا میفرمایند؛ چه خوش سعادتند
کسانی که حداقل روزی یک بار
#دعای_فرج را زمزمه می کنند...
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🔸 دست زدن در مجالس میلاد اهل بیت علیهم السلام
⁉️ دست زدن همراه با شادی و مولودی خوانی در جشنهایی که به مناسبت ایام ولادت ائمه معصومین (علیهم السلام) و اعیاد وحدت و مبعث برگزار میشود، چه حکمی دارد؟ اگر این جشنها در مکانهای عبادت مانند مسجد و نمازخانههای ادارات و مؤسسات دولتی و یا حسینیهها برگزار شوند، حکم آنها چیست؟
✅ به طور کلی کف زدن فی نفسه به نحو متعارف در جشنهای اعیاد یا برای تشویق و تأیید و مانند آن اشکال ندارد ولی بهتر است فضای مجالس دینی به خصوص مراسمی که در مساجد و حسینیهها و نمازخانهها برگزار میشود، به ذکر صلوات و تکبیر معطر گردد تا انسان به ثواب آنها برسد.
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🌸رمان آنلاین همه زندگی من 🌸
🌸پارت یازدهم🌸
با شنیدن حرفش چند لحظه ای تو شوک بودم
معصومه : الووو ،خوبی؟ واایییی میدونستم اینقدر بی جنبه ای ،شوهر ندیده...
خندم گرفت از حرفش
معصومه گونه مو بوسید و گفت: چند وقت دیگه میشی زنداداش خودم ،یه خواهر شوهر بازی سرت بیارررررم که نگوو
زدم به بازوش :خیلی لوسی
یه دفعه در اتاق باز شد امیر اومد داخل
-ای خدااا ۲۷سالت شده هنوز یاد نگرفتی ،سرت و نندازی پایین بیای داخل
امیر : خوبه حالا ،انگار اتاق رییس جمهوره ،بیاین عمو و بابا اومدن مامان صدات میزنه
- باشه الان میام
بعد چند دقیقه منو معصومه هم رفتیم تو پذیرایی ،رفتم نزدیک عمو شدم باهاش احوالپرسی کردم ،عمو پیشونیمو بوسید و با معصومه رفتیم سمت آشپز خونه
مامان و زن عمو مشغول کشیدن غذا داخل ظرف بودن
منم سفره رو برداشتم و رفتم سمت پذیرایی
یه نگاهیی به امیر کردم
- امیر جان بیا کمک
امیر:آیه نمیشه نیام خودت بزاری
- نخیر پاشو تنبل ،بدرد آینده ات میخوره
امیر بلند شد و پشت سرش رضا هم بلند شد و سفره رو از من گرفت رضا: شما برین خودمون میزاریم
- دستتون درد نکنه
بعد از خوردن شام ،منو معصومه ظرفا رو شستیم و بعد با هم رفتیم توی حیاط روی تخت وسط حیاط نشستیم
معصومه: خوشحالی نه؟
- از چی؟
معصومه: از اینکه قراره از ترشی در بیای
- دیونه ،مگه من چند سالمه که همه فک میکنن ترشی شدم
معصومه : به سن نیست که ،به بو هستش که بوی ترشیت تا خونه ما میاد ....
میخواستم بزنمش که در خونه باز شد و امیر و رضا اومدن بیرون
امیر : نگفتم این دو تا پینیکیو بیرونن
معصومه : هر چی باشیم که از شما پت و مت که بهتریم با حرفش خندم گرفت...
#روزانهدوپارت_هرشبساعت۲۱
🌸رمان آنلاین همه زندگی من 🌸
🌸پارت دوازدهم🌸
امیر و رضا اومدن روبه روی تخت ما یه تخت دیگه بود نشستن ....
امیر : راستی فردا زودتر بریم گلزار که از اون طرف بریم بازار
رضا : بازار چرا؟
امیر : خوب بریم خرید عید دیگه ؟
معصومه: اووو کو تا عید ،دو ماه مونده
امیر : نزدیک عید شلوغ میشه،مثل پارسال باید مثل بادیگارد کنارتون وایستیم تا کسی بهتون بر خورد نکنه
رضا خندید: نه اینکه خریداتون دودقیقه ای انجام میشه ،واسه همین گفت
- من موافقم
امیر : چه عجب،یه بار با من موافق بودی
- خوب حرف حساب میزنی دیگه ،البته نصف خریدامونو الان میکنیم چیزایی هم که یادمون رفت و نزدیک عید ...
امیر : هیچی ،رضا فردا باید باربری کنیم واسشون
معصومه: وظیفتونه ،مگه یه خواهر بیشتر دارین
امیر : اختیار دارین این حرفا چیه ،همین یکیش هم از سرمون زیادیه
با صدای مامان هممون سرمونو سمت در ورودی چرخوندیم
مامان: بچه ها بیاین میوه و چایی آوردم
معصومه : اخ جون میوه بریم بچه ها
همه بلند شدیم و رفتیم داخل خونه
منم رفتم کنار بی بی نشستم
عمو : بی بی جان بیا بریم خونه ما خوابیدن
یه دفعه بلند گفتم
- نه نه نه نه نه
با نگاه همه فهمیدم که باز گند زدم
بی بی : نه مادر ،امشب میخوام کنار آیه بخوابم
معصومه: بی بی جون کم کم دارم حسودی میکنم به این آیه هااا..
بی بی لبخند زد و گفت: الهی قربونت برم فردا میام خونه شما کنار تو میخوابم
معصومه با شنیدن این حرف نیشش تا بنا گوشش باز شد
رضا زود تر بلند شد و عذر خواهی کرد و رفت ،چون مثل هر شب میخواست بره هیئت
بعد از یکی دو ساعت زن عمو و عمو و معصومه هم خداحافظی کردن و رفتن
به کمک امیر ظرفای میوه رو جمع کردیم بردیم گذاشتیم داخل آشپز خونه
یه پیش بند هم گذاشتم گردن امیر
امیر: این چیه
- شستن ظرف شام با من بود ،شستن ظرف میوه با تو ....
امیر: نخیرر ،مردی گفتن ،زنی گفتن ،بیا خودت بشور ،چند روز دیگه که رفتی خونه شوهرت،غذا درست کردن که بلد نیستی ،لااقل ظرف و خوب بشور که نگن این دختره بدرد چیزی نمیخوره...
#روزانهدوپارت_هرشبساعت۲۱
نظرتون در مورد رمانمون چیه؟
الوووو📞📞
جانانهبهگوشیم(:😉😊
https://harfeto.timefriend.net/16672338632371