eitaa logo
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
2.8هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
4.3هزار ویدیو
41 فایل
بسـم‌الله . شرو؏مـون‌از ‌1401.8.19(: حوالۍِ‌ساعت‌12.30🫀 ‌ ‹تحت‌لوای ِآقای313› -مـحـلی‌بـرای‌تسـکـین‌قـلب‌وروح‌انســان‌✨ | خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @okhte_dash_ebram کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 | یَرُدونَ سَلامی شهید حاج قاسم سلیمانی: امکان ندارد شما بگوئید السلام علیک یا امام رضا (علیه‌السلام) مثلاً امام رضا جواب ندهد! مکتب حاج قاسم 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
| همه‌هست‌آرزویم،که‌ببینم‌ازتورویی چه‌زیان‌توراکه‌من‌هم،برسم‌به‌آرزویی؟!💚 ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
‹ شهید‌حسن‌باقری: باید به خود جرئت داد. › 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
«نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیده‌ها به گونه‌ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی‌اش عدول می‌کند.» امام خمینی قدس سره شریف (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۴) ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فاز‌اینایی‌ڪه‌به‌اصطلاح‌مذهبے‌ان‌ ولے‌براۍ‌ابراز‌احساساتشون فحش‌هاۍ‌زشت‌میدن‌رو‌نمیفهمم!! مشتی‌تو‌اگہ‌مذهبی‌ای‌ڪه‌دیگه فحش‌دادنت‌چیہ... حداقل‌چهرھ‌‌مذهبی‌هارو‌بد‌نکن بہ‌قول‌استا‌پناهیان↯ بچہ‌هیئتے‌فحش‌نمیدھ بہ‌شوخے‌یا‌جدی‌فرقے‌نمیڪنہ.. بگذاریدڪسانے‌ڪھ‌ناسزا‌میگویند تنهـاڪسانے‌باشندڪھ‌حزب‌اللهی نیستند...! ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
دختر ِاسکیت صورتی..🩷! ؛❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
خوشبحالی اونی که الان نشسته گوشه گوهرشاد ..
و خلاصه ميشود تمام زندگی در گوشه گوشه‌ی صحن و سرايش:)✨💚'❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 بابا:چرا انقدر دیر امدی -ببخشید زمان از دستم در رفت وقتی رفتم تو خونه دیدم ساعت ۱۲:۴۰دقیقه است تعجب کردم اما من تازه از هیئت امدم که  فهمیدم اشتباه فکر کردمو تو تاریکی درست ساعت هیئتو ندیدم انقدر خوابم میومد که لباس عوض نکردمو همینجوری خوابم برد ـــــــــــــــــــــــــــ خستتون نکنم بعد از اون روز هر روز رفتم هیئتو مثل همیشه دسته بود  وگریه و ماتم اقا الان یک ماه بود هیئت میرفتمو فاطیما قراره چهلم با کاروان برن کربلا دیگه بیرون نمیرمو تو گوشی با فاطیما حرف میزنم. دلم برای هیئت تنگ شده الان دوروزه نرفتم ولی هیچوقت حرف حضرت زهرارو یادم نمیره دخترم منتظرته این شاید معنی شهادت بده چیزی که ارزومه! تو خونه بودمو به مامان کمک میکردمو یا داشتم با دوستم هستی که مثل خواهرم بود حرف میزدم فازیما بهم پیام داد +سلام دختر چطوری توخبری از ما نمیگیری -سلام عزیزم خودت خوبی الحمدالله چه خبری ما که صبح حرف زدیم🤨😂 +شکر خدا گلم منم خوبم خوب حالا یچیزی گفتم چخبر کجایی -باش خونمونم سلامتی  خبری نیست +بزودی مهمون میاد براتونا -مهمون ؟وا تو از کجا میدونی فکر نکنم +میاد حالا میفهمی یکم دیگه با فاطیما حرف زدمو بعد داداشم از سر کار امد منم گوشیو گذاشتم زمین -سلام لواشک اوردی لواشک خیلی دوست داشتم و همش به داداشم میگفتم برام بیاره ولی مگه چی میشد اقا یکم برام میخرید +نه بابا گرونه -ببین حاضر نیستی یه لواشک واسه من بخری +بیست تومنه ها -😐حالاااا هییی بگو بیست تومنه انگاری میخواد ۲۰۰هزار بده اصلا نمیخوام +بهتر -واقعا که لباس بندازی زمین میکشمت بعدم رفتم  دنبال ابجیم که بازداشت میرفت حیاط این بچه منو کشت -کجاااااا عاطفهههههه اصلا نگاهم نکرد عجبا از دست اینم باید حرص بخوریم -مگه با تو نیستـــم بیــا توببینـــم   مــاماااان اینم بگم که خیلی جیغ جیغو بودم اخر مامانم اوردش تو واااای این بشر کی یاد میگیره لباسشو نندازه زمین 😭 بازم لباس داداشمو برداشتم گذاشتم رو چوب لباسی که *ادامه دارد...
🥀 گوشی داداشم زنگ خورد رفتم نگاه کردم "علیرضا" دوست داداشم بود رفتم دم در اتاقو که بهش بگم ولی رفته بود حموم -ماماان دوست اشکانهههه چیکار کنم اشکان حمومه +جواب بده ببین چی میگه -نه مامان نمیخوام جواب اینو بدم دلم نمیخواست نامحرم صدامو بشنوه البته قبل از اینکه مذهبی بشم جوابشو میدادم ولی حالا مدتها بود جواب اونو نمیدادم و فقط واسه اینکه مرتکب گناهی نشم نه من نه اون میترسیدم اون بدخت از صدای من شگفت زده بشه و این گناهه برامون دلم،نمیخواست مرتکب گناه بشم باید  ازصحنه گناه فرار کرد انقدر جواب ندادم قطع شد مادرم میدونست جوابشو نمیدم واسه همین اصراری نکرد خیلی وقت بود هستی دوستمو ندیدم بومد دلتنگش بودم صبح که حرف زدیم گفت با مامانم صحبت کنم که فردا برم خونشون مامان منکه با بدبختی راضی میشد و باید کلی التماسش میکردم -مامااان جووون +ها -میگم ....اممم میشهه فردا برم خونه هسـتی تو خدااا +نـه -تورو خدا مامان +دوبارش نکن گفتم نـــه بغض گلومو گرفت عادتم بود -مامان اذیت نکن دلم براش تنگ شده بزار برم زود میام خوااااهش و بعدم حرفای همیشگی راضی نشد گفتم به بابام بگم  که باهاش حرف بزنه و بابام معلوم نبود کی میاد حوصلم سر رفت رفتم تو گوشیو وارد برنامه روبیکا  شدم رفتم تو گروهی که  برای امام زمانم ساخته بودم  و توش فعالیت میکردم و این پیامو فرستادم تو تلگرام ۳۰۰ دوست ❗️ تو اینستا ۲۰۰ دوست ❗️ توی موبایل ۱۰۰ دوست !❗️ وقت ناراحتي ۱ همراه ‼️ اما داخل قبر تنهای تنها ....⚠️ پس مراقب باشیم فریب دنیا را نخوریم🌀         آی     اهل نت😍😍                 بی                      اهل بیت😊😊                                نشید. پیام قشنگی بود و شاید تاثیر گذار بعدم یکم تو گوشیوگشتم پست نگاه کردمو امدم بیرون داداشم از حموم امده بود و میدونستم الان میخواد سرم غر بزنه که گوشی دستته +زهرا این کولرو خاموش کن -بیا باز شروع کردی گرمههههه😫 بشــدت گرمایی بودمو اصلا طاقت گرمارو نداشتمو تو خونه خودمون بیشتر گرمم میشد +خاموش کن بابا و بعدم مثل همیشه مامانم کولرو خاموش کرد -ماماان  گرمه مامان:خوب حالا یه دو دیقه دیگه روشن میکنم *ادامه دارد...