رمان آنلاین سرزمین عشق 🌹✨
#پارت_سیودوم
آقارضا:بریمنرگسجان؟
نرگس:ارهبریمخریداموکردم
آقارضا:خداروشکر،بریمحالا؟
نرگسیهنگاهیبهمنکرد:رهاجونچیزی
موردقبولیتنشد؟
یهنگاهیبهتسبیحکردم:نهعزیزمبریم
سوارماشینشدیموحرکتکردیم
نرگس:رهاجانآدرسخونهدوستت
کجاست؟
ازداخلجیبمآدرسودرآوردمدادمبهنرگس،
نرگسیهنگاهیکرد
نرگس:خوب،مسیرماست،اگهدوستداری
همراهمااولبیابریم#شلمچه توراهبرگشتمیرسونیمتخونهدوستت
_نه،بهاندازهکافیمزاحمتونشدم
نرگس:ایبابا،چرافکمیکنیتومزاحمی ،بیا
بریم،برگشتدستتومیزارمتودستدوستت_باشه
حدودایساعت۹رسیدیمشلمچه
ازماشینپیادهشدیم
نمیدونستماینجاکجاست
ازماشینپیادهشدیم
نرگسیهچادرگذاشترویسرم
برگشتمنگاهشکردم
نرگس:عزیزدلم،اینخاکحرمتداره،قشنگنیستبدونچادربریممهمونی
(چیزینگفتموحرکتکردیم)
#روزانهدوپارت_هرشبساعت۲۱