♨️ شش توصیه #امام_زمان ارواحنا فداه برای زندگی برتر
1⃣ نماز صبح خود را عمداً به تأخیر نیانداز که از رحمت خداوند دور میشوی.( بحارالانوار،ج۵۵،ص۱۶)
2⃣ برای تعجیل ظهور من بسیار دعا کن که در آن فرج و حل مشکلات تو خواهد بود.(کمال الدین ص۴۸۵)
3⃣ اعمالی انجام بده که باعث نزدیک شدن به ما شود و از اعمالی که تو را از ما دور میکند حذر کن چرا که مرگ یک دفعه میرسد.( بحارالانوار ج۵۳ ص۱۷۴)
4⃣ از خدا بترس و تسلیمِ ما باش و امورت را به ما واگذار ، چون وظیفهی ماست که شما را بی نیاز وسیراب کنیم.(غیبت شیخ طوسی ج۱ص ۲۸۵)
5⃣ خودت را برای خدمت در اختیار مردم بگذار، در جایی بنشین که قابل دسترس باشی و حوائج مردم را برآور.(کلمةالامامالمهدی ص۵۶۵)
6⃣ در اموال دیگران تصرف نکن مگر با اجازه صاحب آن.( بحارالانوار ج۵۳ ص۱۸۳)
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
✨ یاران خاص امام زمان (عج) در قرآن: فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ
✅ امام باقر (ع) در تفسیر آیه شریفه
📜 «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا» (۱)
📃 «در نیکیها و اعمال خیر، بر یکدیگر سبقت جویید! هر جا باشید، خداوند همه شما را حاضر میکند؛»
فرموده است:
🔶 «منظور از «خیرات»، ولایت اهلبیت است و منظور از «یأت بکم»، یاران قائم (ع) میباشند». (۲)
📜 «و استبقوا الخیرات: الخیرات: الولایه، و یأت بکم: یعنی اصحاب القائم (ع)».
✳️ پینوشت: ظاهرا منظور از این حدیث ۳۱۳ یار خاص امام زمان (عج) هستند که هنگام ظهور با اعجاز الهی همگی به گرد ایشان حاضر خواهند شد.
⬅️ روزگار رهایی، جلد ۱، صفحه ۴۲۵
(۱). بقره: ۱۴۸.
(۲). بحار الانوار جلد ۵۲ صفحه ۲۸۸ و الامام المهدی صفحه ۳۲.
🏷 #قرآن #امام_زمان_عج #ظهور
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
هدایت شده از جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
شهیده زینب کمایی
قرارِشهدایی🙂💛
چهل روز به نیابت از شهید بعد از نماز صبح زیارت عاشورا و دعای عهد بخوانیم.
📌چهل روز شبیه به شهید زندگی کنیم.
امتحانش ضرر نداره😉
با ذکر صلوات
https://eitaa.com/Basijians
「📻」
میگفت:
ظاهرشهیدانهداشتنهنربزرگینیست
اگهمردی!
باطنتومثلشهداکن (:
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
'⛓
ماازشھیددادننمیترسیم،
ولیازاینمیترسیمکهخدایناکرده
روزیاینخونهابهناحقریختهشود
وتزلزلیدرراهمانواستقامتمان
وتوانمانپیداشودکهانشاءاللهنبایداینطوربشود.
【شھیدمحمّدابراهیمهمّت】
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
「🖇♥️」
اگرمۍخواهیمحبوبخداشوۍ،
گمنامباش؛
کارکنبـرایخـدانهمعروفیت...!
【شھیدعلیتجلایی】
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
#شهیدانه🖐🏿
میگفت سر سجاده نشسته بود..
چشماش سرخ و خیسِ اشک بود.
رنگ به رو نداشت،نگران پرسیدم:
طوری شده مصطفی؟
به مهر سجاده نگاه کرد و با بغضی
که به زور نگهش داشته بود گفت:
ساعت یازده تا دوازده رو مخصوصِ
خدا گذاشتم. میشینم و نگاه میکنم
به کارهام..از خودم میپرسم مصطفی
کارهای که کردی برای خدا بودن یا
برای دلِ خودت؟!
_شهیدحجتالسلام مصطفیردانیپور
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
صبح زود؛
همین که از خانه بیرون زد..
گفت:
مسابقه میدیم از الان تا شب؛
در همین وقت..
چشمش به دختری که از سر کوچه می آمد افتاد نگاهش را کج کرد و به شیطان گفت:
فعلا یک هیچ به نفع من((:
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
ازینایی باش که
رفیقات توی هرهیئتی که میری
بگن حاجی بعد
از شهادتت این چفیهات واسه
من باشههااا((((:
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
چهسکوتیدنیارافرامیگرفتاگر
هرکسبهاندازهعملشسخنمیگفت؛
اميرالمؤمنين«؏»
+یعنیماآدمابهاندازهای
کهحرفمیزنیم،عملنمیکنیم
ماهمشحرفیم...
چوناگهغیراینبودالانداشتیم
رخزیبایپدرمون،امامزمانﷻرومیدیدیم..
#شایدتلنگر
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
#شهیدانہ
سعۍ ڪنید قرآن انیس
و مونستان باشد،
نہ زینت دکورهاوطاقچه های
منزلتان شود،
بھتر است قرآن را زینت
قلبتان کنید ...
【شھیدسیدمجتبیعلمدار】
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
هر وقت داشتی میلغزیدی و میرفتی
سمت گناه این ذکر رو بگو:
- اَعطِفعَلَیَّبِمَجدِکَ
وَاحفَظنیبِرَحمَتِکَ
+ خدایا!
بابزرگواریتبہمننظرکن
وبارحمتتمرانگاهدار((:
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
اطلاعاتِبچهمذهبیوحزباللهی
توعصرِحاضر،حکمبمبونارنجکروداره؛
وقتیمستندومعتبرحرفبزنی
توانِمقابلهباهاتروندارن!"🚶🏿♂
#صرفاجهتاطلاع'
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتشر شد ؛ گوارای وجودتون😍
نماهنگ جانم علی 💚🌱
به مناسبت عید غدیر
نماهنگ " جانم علی " از گروه سرود نجم الثاقب
منتشر شد ...
#غدیر #عید_غدیر #من_غدیری_ام
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
منتشر شد ؛ گوارای وجودتون😍 نماهنگ جانم علی 💚🌱 به مناسبت عید غدیر نماهنگ " جانم علی " از گروه سرود ن
تا روز محشر ولایت حیدر غیر قابل کتمانه😍🌱
#غدیر #من_غدیری_ام
و آنها که غدیر را فهمیدند
کربلایی شدند
فهم غدیر پیش نیاز فهم کربلاست
از غدیر تا کربلا 🌱
#غدیریام
#پنجروزماندهتاغدیر💚
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
رمــــان
"آنلاین در پناه زهرا 💕"
#قسمتششم
وارد اتاق که شدم صدای بابام اومد:
-حالا انگار این رهبر چیکار برات کرده
انقدر طرفتاریش میکنی..!!
بابام نمیدونست من جونم به جون رهبرم بندهـ...
رهبرمن..!نائب آقاامامزمان(عج) هست..
گوشِش به لبهای آقاامامزمانِ(عج)
حالم اصلا خوب نبود..
یه بغضی تو سینم بود؛
نمیدونستم کجا خالیش کنم..
آخه چقدر رهبرم باید تنها باشه؟!😔
رهبر من همونیه که هفتاد درصد شهدا تو وصیتنامشون نوشتن:
"پُشتِش باشید و تنها نگذارید ایشون رو"
_باباجان!
_بیخیال،شبت خوش
-هر جور راحتی دخترِ بابا..
از اتاق رفت بیرون،زنگ زدم فاطمه..
باهاش یکم حرف زدم تا آروم بشم،
پیشنهاد داد بریم گلزار شهدا..
شب جمعه هم بود و با سَر قبول کردم...
لباسام رو پوشیدم و از خونه زدم بیرون..
رفتم دنبال فاطمه و رفتیم گلزار شهدا...
خــدایا..
واقعا اینجا آرامشگاهه...
آدم عجیب آروم میشه میاد اینجا...
طبق عادت همیشگی از فاطمه جدا شدم
و رفتم کنار قبر رفیق شهیدهاَم که "شهیدهنجمهقاسمپور" بود نشستم...
داشتم باهاش دردودل میکردم آخه هیچ رفیقی مثل رفیق شهید نمیشه...
رفیق شهید من برعکس بیشتر دخترها،"دختره"
چون دختره الگوی بهتریه برام و راحتتَر هستم باهاش..
"شهیده نجمه قاسمپور"❤️
یه صدایی داره میاد..!
صدای گریه...!!
این وقت شب تو گلزار شهدا به جز من و فاطمه که کسی نیست..!
دنبال صدا رفتم..
صدا از یه قبر خالی میومد..
وااای چه ترسناک،ولی من هدیهاَم😌
ترس حالیم نیست که..
رفتم بالا سر قبر خالی،
یکی تویِ قبر بود و داشت زار زار گریه میکرد
چه معنویت بالایی...🥺
همینجوری که داشتم فوضولی میکردم
نفهمیدم چیشد و یهو دیدم تو هوام..
وای خدا سُر خوردم راست اُفتادم تو قبر..
از ترس چشمام رو یواش یواش باز کردم...
"وای خداااا😰
آقای فرخی؟!تو قبر؟
همون موقع از صدای جیغم فاطمه اومد بالا قبر..
حدس میزدم میخواد از خنده منفجر بشه ولی جلو آقایفرخی آبروداری میکنه...
دستام رو گرفت و اومدم بالا...
آقایفرخی هم اومد بالا:
-ببخشید توروخدا...حلال کنید
_شما چـــــرا؟!
همش تقصیر من بود،نفهمیدم چیشد یهو....
هنوز حرفم تموم نشده بود که گفت:
-مهم نیست،گذشته...
از این به بعد بیشتر مواظب باشید...
الآن هم نصف شب هست و درست نیست دو تا دختر تنها اینجاست..
-مواظب باشید و سعی کنید زودتر برگردید..
-یاعلی.
حتی نگذاشت جواب بدم و رفت...
"پسرهی...الله اکبر...ولی حق داشت..."
فاطمه یهو منفجر شد😂
-وااااااای هدیه...
-قیافت اون موقع عااالی بود😂😂
_خنده داره؟!
پاک آبروم رفت جلو پسر مردم..
_الان باید بگه چقدر فوضوله😒
_ای خدا..من رو شهید کن راحت کن..
-حالا مهم نیست،بخند،دنیا دوروزه..😂
_ای خدا رفیقهای من رو..
سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه..
صبح با صدای آلارام بلند شدم...
خب چی بپوشم،!
تصمیم گرفتم لباس بسیجیم رو بپوشم...
همیشه این لباسهای بسیجی برادر بسیجیها رو دوست داشتم..😅
واسه همین پارچش رو گرفتم و دوختم..
لباس رو پوشیدم و روسری و ساقم هم اَرتشی بود..
البته این لباس رو هر جایی نباید پوشید
چون جلب توجه داره..
ولی جایی مثل اُردو جهادی عادیه دیگه
یه صبحونه مَشتی زدم و کوله رو برداشتم..
پوتینهای سربازی که به هزار بدبختی هم سایز خودم پیدا کرده بودم رو پوشیدم رفتم دانشگاه...
چادرم رو جلوش رو بستم تا لباسم زیاد تو دید نباشه آخه من بخاطر خودم پوشیدم
راستی امروزم رو تقدیم کردم به "حضرتعباس(علیهالسلام)"💙
#روزانهدوپارت_هرشبساعت۲۱
رمــــان
"آنلاین در پناه زهرا 💕"
#قسمتهفتم
از زبـــــان مهدیار(آقایفرخی):
_علی..!
_داداش برو ببین این اتوبوس مشکلی نداره؟!
_خدانکرده نمونیم وسط جاده..
علی:
-نوکر بابات غلام سیاه
_اذیت نکن برو ببین
-هـــــی پسر..!
-با من درست حرف بزن،
کاری نکن همینجا داد بزنم که دیشب چه بلایی سرت اومده تو گلزار
_اصلا تقصیر منه که همه چیم رو به تو میگم..
_آخه به تو هم میگن رفیق؟!
-شوخی کردم بابا..
-دارم میرم
علی رفت و منم مشغول حضوریزدن بودم
که یهو یه خانم جلوم قرار گرفت..
مثل همیشه چشمَم رو به زمین دوختم..
آخه با این چشمها قراره برای اهل بیت گریه کنم..
مگه این خانم نبود چرا پوتین پوشیده؟!
فکر کنم پسره..
اومدم سرم رو بگیرم بالا دیدم نـــــه چادر داره..
این چه مسخره بازیه..!
فکر کنم پسرها دوباره میخوان اذیتم کنن..
سرم رو گرفتم بالا؛
این که خــــانم کیامرزیه..
با یادآوریِ اتفاق دیشب سرم رو گرفتم پایین..
جواب سلامش رو دادم..
_کاری هست؟!
خانم کیامرزی:
-خیر،
فقط خواستم حضوری من و فاطمه صفایی رو بزنید..
_بله چشم..
-فقط اینکه شما با اتوبوس نمیرید..؟!
با ماشین شخصی یکی از برادرها میرسونَتِتون؛
آخه اتوبوس پسره درست نیست..
-بله،هر طور صلاح میدونید
-فعلا خدافظ..
"خدایا؛
این چرا تیپش اینجوری بود..!!
کلا متفاوته ..
تو لحن صحبتش
استغفرالله....
اصلا به توچه مهدیار..."
#روزانهدوپارت_هرشبساعت۲۱