eitaa logo
دعا،ذکر،ختم،عبادت،اخلاق،داستان،تاریخ وطبِ تنها مولودکعبه
43 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
399 ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 ❓درمورد وقت ظهورحضرت حجت ( عج) و کارهایی که ایشان می‌کنند،چگونه حرف بزنیم که منطقی و قابل قبول باشد؟ پاسخ به این سوال از زبان سه شخصیت برجسته‌ی شیعی : 1️⃣ آیت‌الله میرزا جواد تبریزی: ایشان مرجع تقلید مشهوری بود و در سال ١٣٨۵ در هشتاد سالگی مرحوم شد. وی می‌گوید: «در مورد ظهور امام زمان، طوری صحبت کنید که اگر غیبت آن حضرت، صدهزار سال هم طول بکشد، عقاید مردم خراب نشود. مثل آن مردی نباشید که هر چند وقت یک‌بار، به مردم می‌گفت امام زمان تا چندماه دیگر می‌آید، آن ماه‌ها تمام می‌شد و به او می‌گفتند: پس چرا حضرت نیآمد!؟ جواب می‌داد: حوادثی رخ داده که نظر خدا عوض شده( بداء حاصل شده).» ( مجله انتظار، ١٣٨١،ص١٧) 2️⃣ آیت‌الله مرعشی نجفی: ایشان نیز مرجع تقلید زاهدی بود، که در سال ١٣۶٩ در ٩٣ سالگی چشم از جهان فرو بست. نظرش درباره وقت ظهور این است که: « اگر شما طوری حرف بزنید که گویی ظهور نزدیک است، اما خبری نشود در این صورت، جوانان دست از دین برمی‌دارند و دیگر همه چیز را دروغ می‌دانند (صادقی، تاملی در روایت‌های ظهور، مجله انتظار، سال سوم١٣٨٢). 3️⃣ آیت‌الله لطف‌الله صافی: وی مرجع کهن‌سالی بود که علاوه بر فقاهت درزمینه‌ی مهدویت نیز پژوهش‌های گسترده‌ای دارد. کتاب ایشان با نام «منتخب‌الاثر فی الامام الثانی عشر» در سه جلد به زبان عربی، سال‌هاست که منتشر شده است. ترجمه‌ی فارسی این کتاب به همراه دیگر مقالاتی که مولف محترم درباره‌ی مهدویت دارد، در شش جلد در دسترس همگان است. ایشان می‌نویسد: «ما همیشه در انتظار فرج هستیم، اما همگان بدانند این مسئله‌، یکی از اسرار الهی است».
💠 نتيجه توسل به صدیقه کبری سلام الله علیها 💠 🔹چندین سال قبل در كرمان يكى از علماى وارسته و متعهد به نام آيت الله ميرزا محمد رضا كرمانى [متوفى سال 1328 شمس] زندگى مى كرد. در آن زمان ، بازار فرقه ضاله شيخيه رواج داشت . 🔹آيت الله كرمانى ، واعظ محقق آن زمان سيد يحيى يزدى را به كرمان دعوت كرد، تا به وعظ و ارشاد خود، مردم را از انحرافات و گمراهيهاى فرقه شيخيه آگاه كند و در نتيجه جلو گسترش آنها را بگيرد. 🔹مرحوم سيد يحيى واعظ يزدى ، اين دعوت را متوجه انحرافات آنها نمود و با افشاگرى خود، اين گروه ضاله را رسوا ساخت ؛ به طورى كه آنها تصميم گرفتند با نيرنگى، مخفيانه او را به قتل برسانند. آن نيرنگ مخفيانه اين بود: 🔹شخصى از آنها به عنوان ناشناس از او دعوت كرد كه فلان ساعت به فلان محله و فلان خانه براى منبر رفتن برود. 🔹او قبول كرد، دعوت كننده با عده اى به خدمت سيد يحيى واعظ آمده و او را با احترام به عنوان روضه خوانى بردند، ولى بعد معلوم شد كه ايشان را به خارج شهر به باغى برده و از منبر و روضه خبرى نيست . كم كم احساس خطر جدى كرد و خود را در دام مرگ شيخيه ديد، آن هم در جايى كه هيچ كس از وضع او مطلع نبود. 🔹سيد يحيى واعظ، در آن حال به جدّه خود حضرت زهرا(سلام الله عليها) متوسل گرديد. گويا نماز استغاثه به آن حضرت را خواند و در سجده نماز گفت : يا مولاتى يا فاطمة اغيثينى ؛ اى سرور من ، اى فاطمه ! به من پناه بده و به فريادم برس . 🔹خطر لحظه به لحظه نزديك مى شد. سيد يحيى واعظ ديد گروه دشمن به او نزديك شدند و خود را آماده كرده اند و چيزى نمانده بود كه به او حمله كرده و او را قطعه قطعه نمايند. در اين لحظه حساس ناگهان غرش تكبير و فرياد مردم را شنيد كه باغ را محاصره كرده اند، و از ديوار وارد باغ شدند و با حمله به گروه شيخيه، آنها را تار و مار كردند و مرحوم سيد يحيى را نجات داده با احترام همراه خود در كنار حضرت آية الله ميرزا محمد رضا كرمانى به شهر و منزل آية الله كرمانى آوردند. 🔹سيد يحيى واعظ از آية الله كرمانى پرسيد: شما از كجا مطلع شديد كه من در خطر نيرنگ مخفيانه شيخيه قرار گرفته ام و مرا از خطر حتمى نجات داديد؟ 🔹آية الله كرمانى فرمود: من در عالم خواب حضرت صديقه طاهره ، زهراى اطهر سلام الله عليها را ديدم ، ☀به من فرمودند: شيخ محمد رضا! فورا خودت را به پسرم سيد يحيى برسان و او را نجات بده كه اگر دير كنى ، كشته خواهد شد اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨
🔸امام حسن عسکری علیه السلام : وَ اللهِ لَیَغِیبَنَّ غَیبَهً لاَ یَنجُو فِیهَا مِنَ الهَلَکَهِ إلاَّ مَن ثَبَتَهُ اللهُ عزَّوَجلَّ عَلَی القَولِ بِإمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ لِدُّعَاءِ بِتَعجِیلِ فَرَجِهِ : به خدا سوگند (حضرت مهدی) غیبت طولانی خواهد داشت که نجات پیدا نکند در آن دوران مگر کسانی که خداوند عزیز و جلیل بر قائل بودن (و اعتقاد) به امامت او استوارش نگهدارد ، و توفیق دهد که برای فرج آن حضرت دعا نماید ‌🌸 📚 شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج ۲ ، ص ۳۸۴ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
🌸 عنایت سید الشهداء علیه السلام به طلبه فقیر... 💠 روايت كرده فاضل نبيل و ثقه جليل آخوند" ملّا على محمّد طالقانى" از شخصى از طلّاب سكنه صحن حائرى حسينى كه: - چندى امر معاش بر من صعب گرديده بود، به‏ حدّى كه متمكّن از آنكه قدرى گوشت به‏ دست آورده يک شب پخته صرف نماييم نبودم، و بوى گوشت را كه از حجره همسايه مى ‏شنيدم مى ‏لرزيدم! 🔸با خود خيال كردم اين كبوترها را كه در حرم و صحن و توابع آن مى‏ باشد، كبوتر صحرايى هستند و مالكى ندارند و حيوان صحرايى را صيد كردن جايز است. پس ريسمانى بر در حجره بستم و كبوترى به عادت سابق خود داخل حجره گرديد و من ريسمان را كشيده در را پوشيدم و كبوتر را گرفته، سر آن را بريده و پرهاى آن را كنده در زير ظرفى كه داشتم گذاشتم كه بعد از آن، پخته بخورم و ظهر آن‏روز را خواب قيلوله كردم. 🔹در خواب مولاى خود جناب سيّد الشهداء عليه السّلام را ديدم كه خشم‏ آلود و غضبناک بر من نگريست و فرمود: كبوتر را چرا گرفتى و كشتى؟! من از انفعال سر به زير انداختم و جواب نگفتم. 👈🏻 فرمود: تو را مى ‏گويم، چرا كبوتر را گرفتى و كشتى؟! باز سكوت كردم. فرمود: دلت گوشت مى‏ خواست كه اين كار كردى! ديگر اين كار مكن. من روزى يك وقيه گوشت به تو مى‏ دهم. - اين بفرمود و من از خواب بيدار شدم، به‏ طورى كه از غايت خجالت و انفعال، لرزان و هراسان و از عمل خود نادم و پشيمان بودم. 🔸پس برخاسته وضو كردم و به حرم حسينى رفته فريضه ظهرين را بعد از زيارت ادا كردم و از عمل خود نمودم. بعد از آن به اراده روضه عبّاسيه از حرم خارج شده از بازار مى‏ رفتم عبورم بر دكّان قصّابى افتاد و گذشتم... 🔹ناگاه قصّاب مرا آواز داد، اعتنايى نكردم. ديگر بار آواز داد. گفتم: چه مى ‏گويى؟! گفت: بيا گوشت بگير. گفتم: نمى‏ خواهم. - گفت: چرا؟ گفتم: پول ندارم. گفت: از تو پول نمى ‏خواهم. بيا روزى يك وقيه گوشت ببر و مال امروز را هم حالا بگير. 🔸پس گوشت در ترازو گذاشته يك وقيه كشيد و تسليم نمود و تأكيد كرد در رفتن همه روزه. پس من آن گوشت را اخذ كرده با خود به منزل برده پختم و چون بر يك نفر زياد بود، همسايه حجره را دعوت كردم و با يكديگر خورديم و به او گفتم: - شخصى روزى يک وقيه گوشت قرار داده كه به من بدهد و آن زائد بر قدر كفايت من است. گفت: ما كه همسايه هستيم، تو گوشت را بياور و من نان و ساير مخارج پختن آن را متحمّل مى‏ شوم و با يكديگر مى‏ خوريم. گفتم: چنان باشد. 🔹پس مدّتى بر اين واقعه گذشت كه آن شخص قصّاب گوشت را مى ‏داد و با همسايه به طريق مذكور مى‏ خورديم و اين واقعه و مقرّرى يك وقيه گوشت، گوشزد بسيارى از دوستان‏ و آشنايان گرديد! 🔸تا آنكه در وقتى هواى مسافرت به ولايت عجم بر سرم افتاد و با خود خيال كردم كه يك سال مقرّرى گوشت را سلف (معامله سلفی، پیش فروش) مى ‏فروشم و پولش را خرج راه مى‏ كنم و مى‏ روم. 🔹پس در اين مقام درآمده شخصى را از طلّاب مشترى يافتم و سيصد و شصت وقيه گوشت كه نود حقّه كربلا مى‏ شود - و هر حقّه پنج چارک من تبريزى مى ‏شود كه مجموع آن يكصد و دوازده من تبريزى و نصف من مى ‏شود - فروختم به او به قيمت معيّن معلوم. 🔸پس آن شخص را نزد آن قصّاب بردم و به او گفتم: آن يك وقيه گوشت مقرّرى را تا مدّت يک سال به اين مرد بده. چون قصّاب اين سخن شنيد، بخنديد. ⭕️ گفت: آن كسى كه امر به دادن اين مقدار گوشت به تو كرده، قطع نمود و منع از دادن فرمود. چون اين كلام شنيدم، آه سرد از دل پردرد كشيده، برگشتم. 🔹چون شب درآمد، مهموم و متفكر خوابيدم. مولاى خود جناب سيد الشهداء عليه السّلام را در خواب ديدم. به من نگريست و فرمود: خيال عجم رفتن كرده ‏اى؟! جواب نگفتم و سر خود را به‏ زير انداختم. پس فرمود: 👈🏻 خوب خود دانى اگر مى‏ مانى اينجا نان و ماستى پيدا مى‏ شود. اين بفرمود و برفت. از خواب بيدار شدم و از عمل خود نادم گرديدم كه چرا دست خود را از خوان عطاى آن بزرگوار بريدم! اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
🌺 نماز شکر 🔻با توجه به نزول رحمت الهی مناسب است نماز شکر خوانده شود. 🔹عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ ☀عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ: فِي صَلاَةِ اَلشُّكْرِ إِذَا أَنْعَمَ اَللَّهُ عَلَيْكَ بِنِعْمَةٍ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ تَقْرَأُ فِي اَلْأُولَى بِفَاتِحَةِ اَلْكِتَابِ وَ «قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ» وَ تَقْرَأُ فِي اَلثَّانِيَةِ بِفَاتِحَةِ اَلْكِتَابِ وَ «قُلْ يٰا أَيُّهَا اَلْكٰافِرُونَ» وَ تَقُولُ فِي اَلرَّكْعَةِ اَلْأُولَى فِي رُكُوعِكَ وَ سُجُودِكَ: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ شُكْراً شُكْراً وَ حَمْداً وَ تَقُولُ فِي اَلرَّكْعَةِ اَلثَّانِيَةِ فِي رُكُوعِكَ وَ سُجُودِكَ: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي اِسْتَجَابَ دُعَائِي وَ أَعْطَانِي مَسْأَلَتِي . 🔸هارون بن خارجه گويد: ☀ امام صادق عليه السّلام دربارۀ نماز شكر فرمودند: هرگاه خداوند نعمتى به تو عنايت كرد، دو ركعت نماز بگزار، بدين‌گونه كه در ركعت اوّل حمد و قُلْ‌ هُوَ اَللّٰهُ‌ أَحَدٌ و در ركعت دوم حمد و قُلْ‌ يٰا أَيُّهَا اَلْكٰافِرُونَ‌ را مى‌خوانى. و در ركعت اوّل در ركوع و سجود خود مى‌گويى: «الحمد للّه شكرا شكرا و حمدا» و در ركعت دوم در ركوع و سجود خويش مى‌گويى: «الحمد للّه الّذي استجاب دعائي و أعطاني مسألتي». 📚الکافي، ج ۳، ص ۴۸۱. ☀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📗 قالَ الصَّادِقُ: وَ اللَّهِ مَا بَقِيَ فِي أَيْدِيهِمْ شَيْءٌ مِنَ اَلْحَقِّ إِلاَّ اِسْتِقْبَالُ اَلْكَعْبَةِ فَقَطْ. ✍️ امام صادق (علیه السلام): به خداوند قسم که چیزی از حق نزد آنان (اهل سنت) باقی نمانده الا جهت قبله. 📚 الفصول المهمة، شیخ حر عاملی، جلد ۱، صفحه ۵۷۸.
🌻السلام علیک یا اباصالح المهدی... درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود تا نیایی گره از کار بشر وا نشود تا تو ای منتظَر! از پرده نیایی بیرون شادمان، مادر تو حضرت زهرا نشود "ملتجی"! وای به حال تو و بخت بد تو! نظری گر به تو از جانب مولا نشود 🤲اللهم عجل لولیک الفرج والنصر و العافیه
اینجا دیر بروید و آنجا زودتر! ☀پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :  هر گاه به مراسم عروسى دعوت شديد ، در رفتن كندى كنيد ؛(دیرتر بروید) زيرا اين مراسم انسان را به ياد دنيا مى اندازد ، اما هرگاه به مراسم تشييع جنازه فرا خوانده شديد شتاب ورزيد ؛ زيرا اين مراسم يادآور آخرت است.  إذا دُعِيتُم إلى العُرُساتِ فَأبطِئُوا فإنّها تُذَكِّرُ الدنيا ، و إذا دُعِيتُم إلى الجَنائزِ فَأسرِعُوا فإنّها تُذَكِّرُ الآخِرَةَ . بحار الانوار جلد ۱۰۳ ص۲۷۹ وسائل الشیعه ج۲ ص۴۵۱ ☀
☀☀سیره دو معصوم : کانَ النَّبِیُّ إِذا أَصابَتْ أَهْلَهُ خَصاصَ نادی أَهْلَهُ یا أَهْلاهْ صَلُّوا صَلُّوا. هرگاه سختی و مشکلی برای خانواده پیامبر اکرم رخ داد، ☀ آن حضرت خانواده خود را ندا می‌دادند: «نماز بخوانید، نماز بخوانید». ---------- مکارم الاخلاق، ص ۳۳ ---‐-------- ☀حضرت امام صادق "علیه السلام" فرمودند: 🔸 «كَانَ عَلِيٌّ علیه السلام إِذَا هَالَهُ‏ شَيْ‏ءٌ فَزِعَ إِلَى الصَّلَاةِ» ☀ حضرت امیرالمؤمنین علی "علیه‌السلام" هرگاه برایشان مشکلی پیش می آمد و از موضوعی نگران می شدند به نماز پناه می بردند. كافی ج‏۳؛ ص۴۸۰. ☀
مگر برای چه می جنگیم!!! حضرت علی علیه السلام روزى در جنگ صفين كه آتش جنگ روشن بود و زبانه ميكشيد تماشاى خورشيد ميكردند! ابن عباس عرض كرد: يا امير المؤمنين چرا تماشاى خورشيد ميفرمائيد؟! ☀فرمودند: براى اينكه بدانم كى وقت زوال خورشيد مى‌شود تا نماز بخوانم! ابن عباس عرض كرد: آقا مگر اكنون كه ما سرگرم پيكاريم وقت نماز است ☀اقاامیرالمؤمنین على عليه السّلام فرمودند: مگر براى چى ميجنگيم همانا ما براى نماز پيكار ميكنيم. كَانَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَوْماً فِي حَرْبِ صِفِّينَ مُشْتَغِلاً بِالْحَرْبِ وَ اَلْقِتَالِ وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ بَيْنَ اَلصَّفَّيْنِ يُرَاقِبُ اَلشَّمْسَ فَقَالَ لَهُ اِبْنُ عَبَّاسٍ: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا هَذَا اَلْفِعْل ☀ُ قَال: َ أَنْظُرُ إِلَى اَلزَّوَالِ حَتَّى نُصَلِّيَ فَقَالَ لَهُ اِبْنُ عَبَّاسٍ : وَ هَلْ هَذَا وَقْتُ صَلاَةٍ إِنَّ عِنْدَنَا لَشُغُلاً بِالْقِتَالِ عَنِ اَلصَّلاَةِ ☀فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: عَلَى مَا نُقَاتِلُهُمْ إِنَّمَا نُقَاتِلُهُمْ عَلَى اَلصَّلاَةِ. ارشاد القلوب ج ۲ ص ۲۱۷ ☀
تو تاکسی نشسته بودم طرف یه حرف قشنگی زد، گفت: جوونای الان مثل تریاکیای قدیمن، اونا پای منقل میشستنو دنیاشونو میساختن بعد بلند میشدن میدیدن فقط یه ظرف خاکستر جلوشونه جوونای الان پای گوشی میشیننو دنیاشونو میسازن بعد بلند میشن میبینن هیچی ندارن...
. ☘ مجلسی که قلب را زنده می‌کند الأمالي لشيخنا الصدوق : مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِي ، عَنْ عَلِي بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : قَالَ الإمام الرِّضَا علیه السلام : مَنْ جَلَسَ مَجلِساً یحي فِیهِ أَمرُنَا ، لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ . ترجمه ✍🏻 علی بن فضال از پدرش روایت کرده که امام رضا علیه السّلام فرمودند : کسی که در مجلسی بنشیند و امر ما را در آن زنده کند، روزی که قلب‌ها می‌میرد ، قلب او زنده است . 🔹 علامه مجلسی رحمه‌الله : إحیاء أمرهم بذکر فضائلهم و نشر أخبارهم و حفظ آثارهم . ✍🏻 زنده کردن امر اهل بیت علیهم السّلام با یادآوری فضایل ایشان و نشر احادیث و حفظ آثار آنان است . 📚 بحار الأنوار ، ١/١٩٩ ، به نقل از "الأمالي" شیخنا الصدوق رحمه الله .
‍ 💠آیت الله ضیاءآبادی: 🔸در میان ما افرادی هستند که در بیرون از خانه بسیار خوش رو و خوش زبان و خوش رفتار با مردمند و کمک کار دیگران 🔸اما به محض اینکه وارد خانه می شوند گویی که یک شعله ی آتش میان انبار باروت افتاده است، داد و فریاد آنچنان سر می دهند که فضای خانه را برای همسر و فرزندان بیچاره مانند قبری تنگ و تاریک و پرفشار می سازند 🔸این افراد باید بدانند که پس از مرگشان عالم برزخ هم برای آنها قبری تنگ و تاریک و آتش زا خواهد شد و فشارشان خواهد داد.
انسان در سه جا شناخته میشود: ۱• اظهار نظر در مسائلی که به او ربطی ندارد. ۲• جواب دادن به مسئله ای که از او پرسیده نشده است. ۳• و بی باکی در امور زندگی [بی احتیاطی و شجاعت بیجا] _امیرالمؤمنین،علی‌علیه‌السلام | غررالحکم،حدیث۲۶۵۸ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨
🌷 امام کاظم (علیه السلام) : 🖌 به خدا قسم خیر دنیا وآخرت را به مومنی ندهند، مگر به سبب حسن ظن و امیدواری او به خدا و خوش اخلاقی اش و خودداری از غیبت مومنان. 📚 بحارالانوار ، ج۶ ، ص۲۸ ☀️
. ⛔️ مثل منکر وصایت و خلافت بلافصل أمیرالمؤمنین علیه السلام در غدیر، مثل ابلیس است!!! 🔰 حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: ✅ مثل المؤمنین في قبولهم ولاء أمیرالمؤمنین في یوم غدیر خم کمثل الملائکة في سجودهم لآدم ، و مثل من أبی ولایة أمیرالمؤمنین في یوم الغدیر مثل إبلیس... ترجمه 💠 مثل پذیرش ولایت امیرالمومنین علیه السلام از سوی مومنان در روز غدیر خم، مثل سجده ملائکه بر آدم است. 🔶 و مثل آنان که در روز غدیر از پذیرش ولایت امیرالمومنین علیه السلام اعراض کردند مثل ابلیس است. 📚 إقبال الأعمال، تألیف سید بن طاووس، صفحه ۷۷۹، مستدرک سفینة البحار، جلد ۷، صفحه ۱۶۸ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرگ همینقدر نزدیکه و ...!😳😱 یا من بدنیا اشتغل/ قد غرهّ طول الامل الموت یاتی بغتة / والقبر صندوق العمل ای کسی که دنیا تورا مشغول خود ساخته و آرزوهای دراز مغرورت کرده (بدان) مرگ ناگهان میرسد وقبر صندوق اعمال است ☀شعر منسوب به امیرالمؤمنین ارواحنافداه
🌷 امام صادق (علیه السلام) : ✍ إِنَّ الْخُلُقَ الْحَسَنَ يَمِيثُ الْخَطِيئَةَ كَمَا تَمِيثُ الشَّمْسُ الْجَلِيد 🖌 خُلق نیکو گناه را آب کند ، چنان که خورشید یخ را آب می‌کند. 📒 اصول کافی ، ج۳ ، ص۱۵۷ ☀️
🗓25 شعبان یزید بن عبدالملک نهمین خلیفه اموی در تاریخ 25ماه شعبان سال 105 هجری و در سن 37 الگی به درک واصل شد لعنه الله علیه وعلی جمیع الظالمین لآل محمد در حبیب السیر است که: یزید بن عبدالملک بن مروان در اخر عمرش به ولایت اردن با کنیزی که محبوبه او بود در بوستانی صحبت می داشت و یزید دانه های انگور را به جانب او می افکند و او به دندان می گرفت . ناگاه دانه انگوری به حلق جاریه جسته بسیار بسلفید تا از دنیا رفت . یزید پلید یک هفته ان میت را نگه داشت و ... آخرالامر بنا بر ملامت یکی ازمقربان ان جاریه را دفن کرد و اندوهناک از سر مقبره او بازگشت و مدت هفت روز با کسی صحبت نکرد و درهمان ایام به جهنم واصل شد . 😁🌺😉 انشدکم الله ببینید چه اشخاص دنیا پرستی مدعی خلافت حضرت خاتم النبیین صلی الله علیه و اله شدند ؟ 📖منتخب التواریخ : ج 4 ص 561
🔔هشت توصیه امام رضا علیه السلام برای روزهای آخر شعبان 🌟 اباصلت می‌گوید: در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم. فرمود: 🔹 ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: 1⃣ زیاد دعا کن 2⃣ زیاد استغفار کن 3⃣ زیاد قرآن تلاوت کن 4⃣ از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی 5⃣ هر امانتی که گردنت هست ادا کن 6⃣ تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن 7⃣ هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن... 8⃣ و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: 👈 اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ 🔹 خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز 📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱ 📚 بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳
🛑 تو بودی که مادرم را زدی و به فحاشی کردی 🖇 اخر ماه شعبان ایام به واصل شدن مغیره لعنت الله علیه از به خانه حضرت زهرا و از اهل‌بیت و از خاص خلیفه دوم 🌸 صلوات‌الله‌علیه خطاب به مغیره فرمودند: 🔰و امّا تو اى بن شعبه(لعنه الله) تو و رسول خدايی 🔰تو مرتكب شده و مستحق حدّ رجم ( ) مى‌باشى، و بر زنای تو افرادى شهادت دادند، پس رجم تو به تأخير افتاد(عمر بن خطاب برای او بازی کرد و او را نجات داد) و حقّ‌ به باطل دفع و راستى به دروغ و كذب ردّ شدوو اين بخاطر آن است كه خداوند برايت مهيّا فرموده است و در دنيا و رسوايى آخرت بدتر است. 🔰و تو همان هستى كه دخت گرامى رسول خدا صلّى را زدى تا آنجا كه آلود شده و فرزند در شكمش را ‍‌ كرد😭 🔰اين كارت از سر ساختن رسول خدا و با امر او و او بود حال اينكه رسول خدا به فاطمه فرموده بود«تو بانوى زنان بهشتى هستى» و خداوند خود تو را راهى نموده و وبال آنچه بر زبان جارى ساختى متوجه خودت خواهد ساخت 🔰پس به سبب كداميک از اين سه چيز على را و دادى! آيا نقص در او بود؟ يا دورى‌اش از ؟ يا بدى در از او ظاهر شده‌؟ يا در حكمى مرتكب شده‌؟ يا تمايلى به نموده‌؟ اگر بگويى به يكى از اينها؛ گفته‌اى و همه تكذيبت كنند. 📚الاحتجاج ج ۱، ص ۲۶۹
🌷 امیرالمومنین امام علی (علیه‌السلام) : 🖌 چه بد گردنبندی است ، گردنبند گناه برای مؤمن! 📔 کافی ، ج۸ ، ص۱۹ 🤲 «اَسْتَغْفِرُاللَّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ بَديعُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ مِنْ جَميعِ ظُلْمىٖ وَ جُرْمىٖ وَ اِسْرافىٖ عَلىٰ نَفْسىٖ وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ» ☀️
📚 گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود، بدنبال کسی میگشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل گرگ مزدی به لک لک بدهد. لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد. گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برات کافی است! ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
⭕️ نجات از مرگ به عنایت امام زمان علیه‌السّلام! 💠 عالم فاضل، علی بن عیسی اربلی در کشف‌الغمّة می‌فرماید: خبر داد مرا جماعتی از ثقات که در بلاد حلّه شخصی بود که او را اسماعیل‌ بن حسن هرقلی می‌گفتند. - حکایت کرد برای من، پسر او شمس‌‌الدّین، گفت: 🔸در وقت جوانی پدرم، بیرون آمد در ران چپ او چیزی که او را توثه می‌گویند، و در هر فصل بهار می‌ترکید و از آن خون و چرک می‌رفت و این الم [ درد ] او را از همه شغلی باز می‌داشت. 🔹به حلّه آمد و به خدمت رضی‌الدّین علی‌ بن طاووس رفت و از آن، شکوه نمود. سیّد، جرّاحان حلّه را حاضر نموده، و همه گفتند: این توثه بر بالای رگ اکحل برآمده و علاج آن نیست، الّا به بریدن! 🔸و اگر ببرّیم، شاید رگ اکحل بریده شود و آن رگ، هرگاه بریده شد، اسماعیل زنده نمی‌ماند و در این بریدن چون خطر عظیم است، مرتکب آن نمی‌شویم. سیّد به اسماعیل گفت: من به بغداد می‌روم. باش تا تو را همراه ببرم و به اطبّا و جرّاحان بغداد بنمایم، شاید وقوف ایشان بیشتر باشد و علاجی توانند. 🔹به بغداد آمد و اطبّا را طلبید، نیز جمیعاً همان تشخیص کردند و اسماعیل دلگیر شد. سیّد به او گفت: حقّ‌تعالی نماز تو را با وجود این نجاست، قبول می‌کند و صبر کردن در این اَلَم، بی‌اجر نیست. اسماعیل گفت: - پس چون چنین است به زیارت سامرّه می‌روم و استغاثه به ائمّه هدی علیهم‌السّلام می‌برم و متوجّه سامره شد. 🔸صاحب کشف الغمّه می‌گوید: از پسرش شنیدم که می‌گفت: از پدرم شنیدم که گفت: چون به آن مشهد منوّر رسیدم و زیارت امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسّلام کردم، به سرداب رفتم و شب در آن جا به حق‌ّتعالی بسیار نالیدم و به صاحب‌الامر استغاثه بردم. 🔹صبح به طرف دجله رفته، جامه را شستم و غسل زیارت کردم و متوجّه مشهد شدم که یک بار دیگر زیارت کنم. به قلعه نرسیده، چهار سوار دیدم که می‌آیند و چون در حوالی آنجا، جمعی از شُرَفا خانه داشتند، گمان کردم که از ایشان باشند! 🔸چون به من رسیدند، دیدم که دو جوان، شمشیر بسته‌اند. یکی از ایشان خطّش دمیده بود و یکی، پیری بود پاکیزه‌وضع، که نیزه در دست داشت و دیگری شمشیری حمایل کرده و فرجی بر بالای آن پوشیده و تحت‌الحنک بسته و نیزه به دست گرفته... - پس آن پیر در دست راست قرار گرفت و بُنِ نیزه را بر زمین گذاشت و آن دو جوان در طرف چپ ایستادند و صاحب فرجی در میان راه مانده، بر من سلام کردند. جواب سلام دادم. 🔹فرجی پوش گفت: فردا روانه می‌شوی؟ گفتم: بلی؛ گفت: پیش آی تا ببینم چه چیز تو را در آزار دارد! مرا به خاطر رسید که اهل بادیه، احترازی از نجاست نمی‌کنند و تو غسل کرده و جامه‌ات هنوز تر است. اگر دستش به تو نرسد، بهتر باشد! 🔸در این فکر بودم که خم شده، مرا به طرف خود کشید و دست بر آن جراحت نهاده، فشرد. چنان که به درد آمد. مقارن آن حال، آن شیخ گفت: افلحتَ یا اسماعیل! من گفتم: افلحتم! و در تعجّب افتادم که نام مرا چه می‌داند! 🔹باز همان شیخ که با من گفت خلاص شدی! گفت: امام است، امام؛ من دویده، ران و رکابش بوسیدم. امام علیه‌السّلام راهی شد و من در رکابش می‌رفتم و جزع می‌کردم. به من گفت: برگرد! من گفتم: از تو هرگز جدا نشوم. باز فرمود: برگرد که مصلحت تو در برگشتن است. - من همان حرف را اعاده کردم. آن شیخ گفت: ای اسماعیل! شرم نداری که امام دوبار فرمود برگرد و خلاف قول او می‌کنی. 🔸این حرف در من اثر کرد. پس ایستادم. چون قدمی چند دور شدند باز به من ملتفت شده، فرمود: به فرزند ما رضی بگو که چیزی در باب تو، به علی‌ بن عوض بنویسد که من به او سفارش می‌کنم که هر چه تو خواهی، بدهد. - من همان جا ایستاده بودم تا از نظر من غایب شدند و من تأسّف بسیار خوردم. ساعتی همان جا نشستم و بعد از آن به مشهد برگشتم. 🔹اهل مشهد چون مرا دیدند، گفتند: حالتت متغیّر است، آزاری داری؟ گفتم: نه! گفتند: با کسی جنگی و نزاعی کرده‌ای؟ گفتم: نه، امّا بگویید که این سواران را که از این جا گذشتند، دیدید؟ 🔸گفتند: ایشان از شرفا باشند. گفتم: نه، نبودند. بلکه یکی از ایشان امام بود. پرسیدند: آن شیخ یا صاحب فرجی؟ گفتم: صاحب فرجی. گفتند: زخمت را به آن نمودی؟ گفتم: بلی، آن را فشرد و درد کرد. پس، ران مرا باز کردند، اثری از آن جراحت نبود و من خود هم از دهشت به شک افتادم و ران دیگر را گشودم، اثری ندیدم... 👈🏻 و در این جا خلق بر من هجوم و پیراهن مرا پاره‌پاره کردند و اگر اهل مشهد مرا خلاص نمی‌کردند، زیر دست و پا رفته بودم. اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨