eitaa logo
زن_زندگی_آرامش🌻
730 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
199 ویدیو
29 فایل
🌟 اینجا بهت یاد میدم چطور یه خونه پر از آرامش بسازی🌿. چیزایی که اینجا یادمیگیری : هویت حقیقی زن ازدواج صحیح تربیت خانواده اسلامی ⭐️♥ همکاری با مجموعه راه و رفعت خانواده، سرمربی حوزه414💚 👈🏻 ارتباط با من😇: (پژوهشگر و مدرس خانواده) 🔅 @azad_sepide
مشاهده در ایتا
دانلود
❣🖇❣🖇❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣ ❣🖇❣ ❣ 🎗 ۱۵ 📢‼️ این داستان واقعی است !! 🎬 این قسمت | من شوهرش هستم ساعت نه و ده شب وسط ساعت حکومت ، یهو سر و کله پدرم پیدا شد .. صورت با چشم‌های پف کرده، از نگاهش خون می‌بارید .. اومد داخل ... تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می‌بره و میزاره کف دست بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش _تو چه حقی داشتی بهش دادی بره ؟ ... به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟ از های پدرم، به شدت ترسید، زد زیر و محکم لباسم رو چنگ زد!! بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود .. علی همیشه بهم سفارش می‌کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم .. علی بدجور ترسیده بود ... . . علی عین همیشه بود با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد - خانم، لطف می‌کنی با زینب بری توی اتاق؟ توی دهنم می‌زد زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه ... آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و بخوام تمام بدنم کرده بود و می لرزید ... علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم، - دختر شما متاهله یا مجرد؟! و پدرم همون طور خیز برمی‌داشت و عربده می‌کشید - این سوال مسخره چیه؟؟ به جای این مزخرفات جواب من رو بده ... - می‌دونید قانونا و شرعا اجازه فقط دست شوهرشه؟ . . همین که این جمله از دهنش در اومد رنگ سرخ پدرم سیاه شد!!! - و من با همین اجازه شرعی و قانونی مصلحت مشترک‌مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه ، کسب هم یکی از فریضه های اسلامه ... از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می‌پرید هاش داشت از حدقه بیرون می‌زد - لابد بعدش هم می‌خوای بفرستیش ؟!؟!؟ .... 🌸ارسال مطالب باآدرس ما: 🌿https://eitaa.com/joinchat/2096300453Cf14bdc325d ❣ ❣🖇❣🖇❣🖇❣