از برایِ حرمت این دلِ من آشوب است
نکند سنگ به پیشانیِ گنبد بزنند 💔🥺
#سیدهزینب💔
یارالیزهرا :)!
#کشتی_پهلو_گرفته🥀🖤 #پارتهشتم نفهمیدم آن چند ماه شیرین چگونه گذشت و درد زادن کی به سراغم آمد ، اما
#کشتی_پهلو_گرفته🥀🖤
#پارتنهم
ناگهان دیدم که در باز شد و چهار زن بلند بالا و گندمگون که روحانیتشان بر زیباییشان میافزود داخل شدند ؛
که بودند اینان خدایا ؟!
یکیشان به سخن درآمد که:
نترس خدیجه ! ما رسولان پروردگار توایم و خواهران تو ؛
آنگاه که من قدری قرار و آرام گرفتم گفت:
من سارهام همسر ابراهیم ، پیامبر و خلیل خدا ..
آن دیگری که دلنشین سخن میگفت و تبسمی شیرین بر لب داشت گفت:
من مریم دختر عمرانم ، مادر عیسی پیامبر و روح خدا ..
آن سومی که نگاهی مهربان و محجوب داشت ، به سخن درآمد که:
من آسیهام ، دختر مُزاحِم ؛ همسر فرعون که به موسی مؤمن شدم ..
و دریافتم که چهارمین زن که صلابتی کمنظیر داشت ، امکلثوم خواهر موسی است ، پیامبر و کلیم خدا ❤️
گفتند:
خداوند ما را فرستاده تا یاریت کنیم در این حال که هر زنی به زنان دیگر محتاج است ؛ سپس ساره در سمت راستم نشست ، مریم در طرف چپم ، آسیه در پیش رویم و کلثوم پشت سرم .
من آنجا _نه خودم_ که مقام و قرب تو را در نزد خداوند بیش از پیش دریافتم و با خودم گفتم:
ببین خدا چقدر این فرزند را دوست میدارد که قابلههایش را گل های سرسبد عالم زنان انتخاب کرده است ؛
تو را نه بدانسان که مادران ، حمل خویش میگذارند بلکه بدان فراغت که مادری کودکش را از آغوش خود به آغوش مادری دیگر میسپارد ، به دست آن چهار عزیز سپردم🤍!
ادامه دارد ...